كنترل عصبانیت همسر

كنترل عصبانیت همسر

گفتگو با دكتر معصومه حاتمی، روانشناس

5 ماه پیش
لجبازی،خمیر مایه استقلال رأی

لجبازی،خمیر مایه استقلال رأی

گفتگو با دكتر كاظم زاده روانشناس در مورد مقوله لجبازی در برنامه خشت اول

2 سال پیش
داستان مادیان افسانه ای و پسر پادشاه

داستان مادیان افسانه ای و پسر پادشاه

روایتی از افسانه ی تاتی در برنامه پرده عشاق رادیو فرهنگ

2 سال پیش
قالیباف: سپاه پاسداران ضامن امنیت ایران و دلگرمی مستضعفان سراسر جهان است

قالیباف: سپاه پاسداران ضامن امنیت ایران و دلگرمی مستضعفان سراسر جهان است

رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن تبریك اعیاد شعبانیه و روز پاسدار گفت: سپاه پاسداران ضامن امنیت و آرامش این آب و خاك و مایه دلگرمی مستضعفان سراسر جهان است.

2 سال پیش
واكنش «قالیباف» به اهانت نشریه فرانسوی/ مصیبت هواپیمای اوكراینی بر سینه ملت سنگینی می‌كند

واكنش «قالیباف» به اهانت نشریه فرانسوی/ مصیبت هواپیمای اوكراینی بر سینه ملت سنگینی می‌كند

رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینكه اهانت نشریه فرانسوی به رهبر انقلاب نشانه عصبانیت جبهه غرب از شكست پروژه اغتشاشات اخیر است، گفت: مردم ایران علی‌رغم گله‌ها از شرایط اقتصادی از حرم جمهوری اسلامی حراست كردند.

2 سال پیش
خاطره بازی با عروسك محبوب كودكان دیروز،كلاه قرمزی

خاطره بازی با عروسك محبوب كودكان دیروز،كلاه قرمزی

به یاد دنیا فنی زاده عروسك گردان كلاه قرمزی كه 8 دی ماه سالروز درگذشت اوست خاطره بازی مختصری می كنیم با شخصیت ماندگار كلاه قرمزی

3 سال پیش
 ارتباط گیری كودكان در برنامه خشت اول

ارتباط گیری كودكان در برنامه خشت اول

گفتگو با دكتر محمد كاظم زاده روانشناس

3 سال پیش
بررسی «راهكارهای كنترل خشم»

بررسی «راهكارهای كنترل خشم»

فایل صوتی این برنامه در آرشیو زمانی ایران صدا قابل دسترسی می باشد.

3 سال پیش
مدیریت هیجانات مثبت و منفی در «خشت اول» رادیو فرهنگ

مدیریت هیجانات مثبت و منفی در «خشت اول» رادیو فرهنگ

برنامه رادیویی «خشت اول» شنبه 27 شهریور ماه به بررسی مهارت و مدیریت هیجانات مثبت و منفی اختصاص دارد.

4 سال پیش
نگاهی به سیره عملی امام‌موسی كاظم علیه السلام در رادیو فرهنگ

نگاهی به سیره عملی امام‌موسی كاظم علیه السلام در رادیو فرهنگ

رادیو فرهنگ در برنامه «در قلمرو فرهنگ‌» سه شنبه 19اسفندماه، به موضوعات فرهنگی، تاریخی و اجتماعی روز می پردازد.

4 سال پیش
حاج قاسم بر دلها حكومت می كرد

حاج قاسم بر دلها حكومت می كرد

سردار دكتر متولیان در برنامه حماسه سردار، رادیو فرهنگ گفت: حاج قاسم ما ابراستراتژیست و در اداره صحنه نبرد متبحر بود، همین امر موجب عصبانیت دشمن شده بود، لذا سردارسلیمانی كشته صفت فرماندهی شد.

5 سال پیش
 شنونده بخش هایی از «ناطورِ دشت یا ناتورِ دشت » باشید

شنونده بخش هایی از «ناطورِ دشت یا ناتورِ دشت » باشید

برنامه رویای كاغذی امشب ساعت 23:45 به بازخوانی ناطورِ دشت یا ناتورِ دشت، نام رمانی كه اثر نویسندهٔ آمریكایی جروم دیوید سالینجر است، اختصاص دارد.

6 سال پیش
« لوكا »

« لوكا »

لوكا دختر دورگه ی هندی بود و به زور تكه پاره ی ژنده ای به تن داشت. به گروه بانوان "یونایتد ایندیور" كه از او سوال می پرسیدند گفت كه اسمش لوكاست و درست نمی داند كه اهل كجاست جز اینكه جایی در حوالی بائو چاكتوا است.

6 سال پیش
در پیشگاه سعدی

در پیشگاه سعدی

در ششمین همنشینی با استاد بی مانند سخن پارسی دری، حكیم بزرگوار و دریای بی انتهای معرفت و زیبایی، شیخ اجل سعدی، نیكی و احسان را از منظر او بررسی می كنیم.

6 سال پیش
 پرخاشگری و درمان آن

پرخاشگری و درمان آن

برای آشنایی با علل پرخاشگری و راههای درمان را امروز با مشاوره برنامه پشت چراغ سبز در ارتباط باشید.

6 سال پیش
چگونه برخوردهای شدید عصبی تبدیل به بحران می شوند؟

چگونه برخوردهای شدید عصبی تبدیل به بحران می شوند؟


چگونه برخوردهای شدید عصبی تبدیل به بحران می شوند؟ برای پاسخ به این سوال برنامه پشت چراغ سبز را امروز ساعت 14:30 بشنوید.

7 سال پیش
دیوار گذر

دیوار گذر

دیوار گذر پنجمین مجموعه داستان نویسنده مشهور و پركار فرانسوی مارسل امه است. این كتاب كه در سال 1944، زمان اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم منتشر شده است، شامل پنج داستان است.

7 سال پیش
«تعمیركار »

«تعمیركار »

داگلاس ته جیبش آخرین دانه‌ی آدامس میوه‌ای را پیدا كرد و به دست او داد. شرمن كاغذ آدامس را باز كرد، آن را انداخت توی دهانش و دراز كشید روی زمین. داگلاس پرسید: چه كار می‌كنی؟ شرمن با انگشت به داگلاس اشاره كرد كه ساكت باشد....

7 سال پیش
« سوآپی‌ و پاسبان‌ها»

« سوآپی‌ و پاسبان‌ها»

سوآپی به این واقعیت پی برده بود كه زمان آن رسیده كه با خود شورای یك نفره‌ای تشكیل دهد و راه‌های مقابله با سرما را بررسی كند. برای همین با ناراحتی روی نیمكتش جابه‌جا شد.

7 سال پیش
«آقای كبوتر و بانو »

«آقای كبوتر و بانو »

البته كه میدانست، آن‌هم بهتر از هر كس دیگر، كه ذره‌ای شانس ندارد، حتی به اندازۀ یك سر سوزن. اصلاً تصورش هم نامعقول بود؛ این‌قدر نامعقول كه هیچ تعجب نمیكرد اگر پدر دخترك...

7 سال پیش
با همسر عصبانی چطور برخورد كنیم؟

با همسر عصبانی چطور برخورد كنیم؟

شنوندگان رادیو فرهنگ می توانند امروز شنبه 17 شهریور ساعت 14:30 از برنامه مشاوره و روانشناسی «پشت چراغ سبز» درباره چگونگی برخورد با همسر عصبانی و پرخاشگر مشاوره بگیرند.

7 سال پیش
« قرعه كشی »

« قرعه كشی »

گردانه قرعه‌كشی سال‌ها پیش گم شده بود. جعبه مشكی رنگی كه الان برای اینكار استفاده می‌شد بسیار قدیمی بود. حتی از آقای وارنر -پیرترین مرد شهر– هم قدیمی‌تر بود. آقای سامرز بارها از مردم دهكده خواسته بود كه جعبه‌ای نو تهیه كنند ولی ....

7 سال پیش
« گرگ و میش غروب »

« گرگ و میش غروب »

جوان طوری برگشت و خودمانی به او نگاه كرد كه گورتسبی یك لحظه، فكر كرد باید احتیاط كند. جوان گفت: "اگر شما هم توی این وضعیتی كه من هستم، گیرافتاده بودی، سرحال نبودی. من احمقانه ترین كار زندگی ام را كردم." ...

7 سال پیش
« می خواهم قلقش دستم بیاید »

« می خواهم قلقش دستم بیاید »

پتی یك بچه‌ی لاغر مردنی اهل «كراسبی» در «ورمونت» بود كه آن هم در ایالات متحده است. بعضی از پسرهای دسته این‌طور می‌گفتند كه پتی سال‌های جوانی‌اش را زیر درخت‌های افرای ورمونت گذرانده و پیشانی‌اش بارها قطرات شیره‌ی افرا را حس كرده.

7 سال پیش
« سیاه ، سفید ، سیاه...»

« سیاه ، سفید ، سیاه...»

هنگامی‌كه قطار متوقف شد، اضطرابی وجود بزرگ‏تر‌ها را فرا گرفت كه پسرك فوراً آن را حس كرد. از راهروی قطار صدای صحبت به گوش می‏رسید. با آهنگی یكنواخت كه كلماتی تكراری را ادا می‏كردند. تازمانی كه عاقبت صاحبان صدا به كوپه آنان آمدند...

7 سال پیش
« در زندگی »

« در زندگی »

جناب حسابرس تا به حال شنیده‌اید كه این جا كسی بزند زیر آواز و بخواند؟ نه، ابداً! من شرط می‌بندم كه چنین نیست. و تازه به این میدان‌ها نگاه كنید! همه‌شان پر از مجسمه‌های سرپا ایستاده و مجلل است. همه‌اش مجسمه آدم‌های كله گنده ، تا بتوانند ....

7 سال پیش
 « مرده ی اشتباهی »

« مرده ی اشتباهی »

«لوچو پره دونتزانی» نقاش مشهور چهل و شش ساله كه از مدت‌ها پیش در خانه‌ی ییلاقی‌اش واقع در «ویمركاته» گوشه‌گیری اختیار كرده بود، یك روز صبح، وقتی روزنامه را باز كرد، از فرط حیرت سر جایش خشك شد. زیرا در پایین صفحه‌ی سوم روزنامه،...

7 سال پیش
«اولین وآخرین»

«اولین وآخرین»

كیت به مدت پنچ دقیقه با كاغذهائی كه در دستش بود ایستاد .درحالیكه ساعت تیك تیك می كرد وباد، بیرون ،توی درخت ها زوزه می كشید . نشست تا نامه را دوباره بخواند .كاغذ ها از دستش افتاد
اگر او اجازه می داد كه این اعتراف نامه به دست مقامات برسد ...

7 سال پیش
« ما آدم نمی شیم ....»

« ما آدم نمی شیم ....»

زندان رفتن من در این سال‌های اخیر برام شانس بزرگی بود، كه معما و مشكل چندین ساله‌ام را حل كرد و از روی این راز پرده برداشت.توی سالن بزرگ زندان با پنجاه نفر زندانی سیاسی كشور خودم،با اشخاص برجسته،صاحبان مشاغل مهم،شخصیت‌های مشهور و معروف ...

7 سال پیش
« عرق »

« عرق »

لحظه‌ای مردد ماند، چون نمی‌دانست از تپه بالا برود یا پائین. بالاخره تصمیم گرفت از تپه بالا برود. دست‌فروش از آن فاصله آن را تماشا كرد. غریبه هنوز به خود می‌لرزید، گر چه صدای او را خوب نمی‌شنید، می‌توانست ببینتش،...

7 سال پیش
«داس »

«داس »

در خانه باز بود دو سه بار در زد هیچ چیز جز سكوت در خانه نبود پرده سفید پنجره از باد گرم آهسته تكان میخورد. قبل از این كه وارد خانه شود از سكوت مرگبار آن احساس كرد مرگی در خانه اتفاق افتاده است. ...

7 سال پیش
« كبوتر چاهی »

« كبوتر چاهی »

تمام روز، ماركووالدو از فكر آن پرنده ها درنمی آمد، با خود می گفت: «اگر شنبه همان طور كه احتمالش می رود تپه پر از شكارچی باشد، خدا عالم است چقدر از آن پرنده ها به طرف شهر پرواز می كنند، اگر من آدم واردی باشم، می توانم ...

7 سال پیش
« دو قرص نان »

« دو قرص نان »

چشمان مهربان مرد،پشت عدسی عینك چه زیبا می درخشید!چه ابروهای پرپشتی!خدایا،آدم بتواند تابلویی را این چنین تجزیه و تحلیل كند،آن وقت با نان خشك،شكمش را سیركند؟اما چاره ای نیست.معمولا استعداد آدمها به این راحتی كشف نمی شود.

7 سال پیش
«می خواهم قلقش دستم بیاید »

«می خواهم قلقش دستم بیاید »

روزبعدبه‌پا كردن چادرو درست‌كردن كوله راتمرین كردیم. وقتی كه گروهبان برای سركشی آمد،پتی حتایك میخ چادرراهم درست نكوبیده بود.گروهبان درحالی كه به كف پاره‌شده‌ی چادر نگاه می‌كرد با یك ضربه‌ی محكم دست،خانه‌ی برزنتی كوچك بابی پتی راخراب كرد...

7 سال پیش
« برادر كوچكتر»

« برادر كوچكتر»

خوآن سر خم كرده روی گردن مركب اش، تلاش می‌كرد تا ردپاهای كم پیدای مسیر را تشخیص دهد. زمانی دریافت به قله رسیده اند كه نامنتظر پا به سرزمینی هموار گذاشتند. داوید اشاره كرد كه باید پیاده ادامه دهند. از اسب پایین آمدند،و ....

7 سال پیش
 چشم ها فقط به درد دیدن نمی خورند

چشم ها فقط به درد دیدن نمی خورند

فكر جدید از قرن‌ها قبل و قبل و قبل و از چیزهای قدیمی در افكارش می‌آمد و می‌رفت. بردار انرژیش را كه تمام شخصیت او را می‌ساخت پهن كرد و خطوط نیرویش تا آن طرف ستاره‌ها كشیده شد.
جواب بروك خیلی زود آمد.
آمس پیش خود حساب كرده بود كه.....

7 سال پیش
« خواب آلود »

« خواب آلود »

چراغ نفتی كوچك سبزرنگی جلوی شمایل مقدس می‌سوزد. ریسمانی از یك سوی اتاق به سوی دیگر كشیده شده‌است و لباس‌های طفل و شلوار بزرگ سیاه‌رنگی بر آن آویزان است. چراغ نفتی، لكه‌ی بزرگ و سبزرنگی بر سقف انداخته‌است. لباس‌های طفل و ....

7 سال پیش
« عقده ی ادیپ من »

« عقده ی ادیپ من »

جنگ آرام‌ترین دوره‌ی زندگی‌ام بود. پنجره‌ی اتاقم كه زیر شیروانی بود، رو به سمت جنوب‌ شرقی باز می‌شد. مادرم جلو پنجره پرده‌ای آویخته بود، اما این به حال من فرقی نداشت. همیشه با اولین پرتو آفتاب بیدار می‌شدم، ....

7 سال پیش
« شرط بندی »

« شرط بندی »

در نیمه دوم ششمین سال، زندانی مشتاقانه شروع به یادگیری زبان، فلسفه و تاریخ كرد. او آنچنان حریصانه به این موضوعات علاقه مند شده بود كه بانكدار به سختی وقت میكرد برای او به انداره كافی كتاب تهیه كند. در فاصله چهار سال....

7 سال پیش
« چشمان هانسل»

« چشمان هانسل»

چیز عجیبی در جریان بود، صفحه‌های نمایش‌گر چشمك زنان به او رو كرده بودند و او را به بازی فرا می‌خواندند و سعی می‌كردند تا هر دو را با هم به سوی خود بكشند...هانسل طوری او را نادیده گرفت انگار اصلا وجود ندارد.اوجرعه‌ای از نوشابه‌اش نوشید و ...

8 سال پیش
«گذر از تونل»

«گذر از تونل»

قهرمان داستان، جری، پسر یازده ساله‮ ای كه در آستانه گذر از كودكی به جوانی است، به همراه مادرش در كشوری بیگانه تعطیلات تابستانی اش را سپری می كند. یك روز به هنگام شنا با چند پسر بزرگتر از خودش برخورد می كند و....

8 سال پیش
« در شهركی غریب»

« در شهركی غریب»

اینجا ساكت و آرام است، اما سكوت نیست. یك وقتی در دهكد‌ه‌ای نزد دوستی بودم، می‌گفت «می‌بینی؟ اینجا هیچ سرو صدایی نیست، سكوت مطلق‌ست.» می بینید؟ دوست من دیگر این صداها را نمی‌شنید....

8 سال پیش
« جنایت و مكافات»

« جنایت و مكافات»

«جنایت و مكافات »داستان دانشجویی به نام راسكولْنیكُف را روایت می‌كند كه به خاطر تفكراتی بیمار گونه مرتكب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای كه حتی خود او از تحلیلشان عاجز است...

8 سال پیش
«چشمها فقط به درد دیدن نمی خورند»

«چشمها فقط به درد دیدن نمی خورند»

فكر جدید از قرن‌ها قبل و قبل و قبل و از چیزهای قدیمی در افكارش می‌آمد و می‌رفت. بردار انرژیش را كه تمام شخصیت او را می‌ساخت پهن كرد و خطوط نیرویش تا آن طرف ستاره‌ها كشیده شد....

8 سال پیش
«تیره بودند با چشمان طلایی»

«تیره بودند با چشمان طلایی»

هری بارها گفته بود: «ما مال این‌جا نیستیم. ما مال زمینیم. این‌جا مریخه! این‌جا برای مریخی‌ها ساخته شده. كورا! جان من بیا یه بلیت برای برگشت به خونه بگیریم!»

8 سال پیش
« دختر هویزه»

« دختر هویزه»

ابتدا سرباز كوتاه قد عقب سوار شد و بعد زندانی و آخر كار سرباز قد بلند. گروهبان هم رفت و كنار راننده جلو سوار شد. كلاه آهنی اش را برداشت. عرق پیشانی اش را گرفت و گفت:
ـ حركت كن!

8 سال پیش
« صبح روز كریسمس »

« صبح روز كریسمس »

شب عید كریسمس وقتی پدر از سر كار به خانه برگشت و خرجی روزانه را به مادر داد، مادر كه رنگش مثل گچ سفید شده بود به آن پول زل زد و ماتش برد.
پدر عصبانی شد و با پرخاش گفت «خوب، چی شده؟»....

8 سال پیش
«حكایتی از كلیله و دمنه »

«حكایتی از كلیله و دمنه »

كَلیله و دِمنه كتابی‌است از اصل هندی كه در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. كلیله و دمنه كتابی پندآمیز است كه در آن حكایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات)‌ نقل شده‌است.

8 سال پیش