نگاهی به هنر نقالی در «جوانه ها» رادیو فرهنگ مجله رادیویی «جوانه ها» چهارشنبه 28 اذر با بخش های متنوع فرهنگی و هنری و محوریت شب یلدا و شاهنامه خوانی از رادیو فرهنگ پخش می شود 4 ماه پیش
از قزوین گردی تا پیگیری وضعیت سرای سیگارچی بازار تهران در «سرزمین من» رادیو فرهنگ برنامه « سرزمین من» با موضوع بررسی رویدادهای تاریخی و گشتی در دیدنی ها و موزه های كشور از رادیو فرهنگ پخش می شود. 5 ماه پیش
این هشدار را جدی بگیرید! گفتگو با مهندس بهزاد ولی زاده رئیس دبیرخانه ستاد كشوری كنترل دخانیات وزارت بهداشت 2 سال پیش
افزایش 15 تا 50 درصدی مالیات بر سیگار؛ اختصاص درآمد حاصله برای پیگیری از بروز بیماری های مرتبط و توسعه ورزش مدارس نمایندگان خانه ملت با افزایش 15 تا 50 درصدی مالیات بر سیگار موافقت كرده كه درآمد حاصل از این مهم صرف بیماری های خاص و ساخت و توسعه مدارس و اماكن ورزشی خواهد شد. 2 سال پیش
روایتی از سركوب قیام مسجد گوهر شاد در مستند فرهنگ در روز 21 تیر 1314 قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاستهای آمرانه فرهنگی از سوی دولت فروغی از جمله سیاست همسان سازی لباسها، سركوب شد كه در سالروز این واقعه تاریخی برنامه مستند فرهنگ به بازخوانی این رویداد اختصاص یافته است. 2 سال پیش
مصوبات شیفت اول از چهارمین روز بررسی بودجه 1402 نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی نوبت صبح امروز (سه شنبه) نهم اسفند 1401، شیفت اول از چهارمین روز بررسی جزییات لایحه بودجه 1402، تبصرههای 12، 13، 15، 16 و 17 را مورد بررسی قرار دادند. 2 سال پیش
روایتی از زندگی جمیله بوپاشا: دختر پیكارجو و مبارز الجزایری در رادیو فرهنگ برنامه «رنج ها و نبردها» شنبه 3 دی ماه با موضوع روایت جهاد و نبردهای جمیله بوپاشا: دختر پیكارجو و مبارز الجزایری از رادیو فرهنگ پخش می شود. 3 سال پیش
گزارش وزیر بهداشت از علل كمبود دارو در كشور وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشكی گفت: 4 ماه از شروع طرح دارویاری می گذرد. اكنون در مرحله گذار و انتقال از یك وضعیت موجود به وضعیت انقلابی هستیم كه در دوران گذار مشكلاتی داشتیم. 3 سال پیش
محمدبیگی: امروز بچه 8 ساله با پول توجیبی خود سیگار میخرد نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی با انتقاد از مدافعان پایین ماندن عوارض سیگار، تاكید كرد: مطالعات نشان داده افزایش قیمت سیگار بر كاهش مصرف آن به ویژه در میان جوانان و نوجوانان موثر است. 3 سال پیش
مخالفت مجلس با افزایش چند برابری عوارض سیگار در سال آینده نمایندگان مجلس شورای اسلامی با افزایش چندین برابری عوارض سیگار در سال 1401 مخالفت كردند. 3 سال پیش
انتشار ترجمه عربی رمان «بند محكومین» در كویت رمان «بند محكومین» نوشته كیهان خانجانی توسط احمد حیدری به زبان عربی ترجمه و توسط انتشارات «تكوین» كویت منتشر شد. ناشر كپیرایت ترجمه را با وجود تحریمها علیه كشورمان، پرداخت كرده است. 5 سال پیش
*نقالی در دورهی قاجار در ایران* (این مقاله در كتاب سنت شفاهی و نوشتاری در دنیای ایرانی: الگوهای تعامل در طی قرون، به ویراستاری جولیا روبانوویچ (2015) به عنوان فصل دهم، صفحات 271 تا 285 منتشر شده است.) 6 سال پیش
بهترین داستانهای كوتاه كتاب بهترین داستان های كوتاه شامل 34 داستان كوتاه از آنتوان پاولوویچ چخوف است. داستان هایی كه بعضی از آن ها بلند و بعضی دیگر بسیار كوتاه هستند. داستان هایی كه بین سال ها 1884 تا 1903 توسط این نویسنده بزرگ روسی نوشته شده است. 6 سال پیش
«چشمان آبی » ناگهان ماه از پشت ابر سیاه بیرون آمد دیوار سفیدی را كه بعضی قسمت هایش ریخته بود روشن كرد من كه از این همه سپیده كور شده بودم بر جای ایستادم .بادی برخاست كه بوی عطر درختان تمر هندی را با خود آورد. 6 سال پیش
خواب هاروی استیون ادوین كینگ كه به اختصار با نام استیون كینگ میان مردم شناخته می شود، نویسنده رمان و داستانهای كوتاه می باشد كه در 21 سپتامبر 1947 در ایالات پورتلند در امریكا به دنیا آمد. استیون یكی از برترین نویسندههای قرن حاضر محسوب میشود. 6 سال پیش
همه می میرند كتاب همه می میرند با زندگی یك بازیگر تئاتر -رژین – شروع میشود. رژین در سفرهایش به شهرهای مختلف، یك روز با شخصی عجیب به نام – رایموندو فوسكا – كه شخصیت اصلی رمان است آشنا میشود. 7 سال پیش
« پس پرده » از ویژگی نوشته های گاوالدا همین روایتِ بی واسطه است. تمام این داستان های كوتاه با روایت اول شخص شروع می شوند. گاولدا قلم را به دست شخصیت هایش میدهد و خود، یك قدم عقب تر می ایستد تا آنها خود، خود را روایت كنند. 7 سال پیش
«فقط اومدم یه تلفن بكنم» ماریا زن جوان بیست و هفت ساله برای دیدن اقوام خود با اتومبیل شخصی خود به راه می افتد كه اتومبیل در راه خراب میشود . ماریا برای تماس با شوهرش در پی یافتن یك تلفن به ناچار سوار مینی بوسی می شود كه چند زن را حمل می كند . وی ناگهان..... 7 سال پیش
«دروغ » كنار پنجره ایستادم و به رفت و آمد ماشینها چشم دوختم. اگر سر بلند می كردم، عكس زنم را توی قاب پنجره می دیدم. به خودم تلقین كردم آدم نظرتنگی نیستم. از پسش بر می آمدم. به زنم فكر كردم، به زندگی مشترك مان، به حقیقت در مقابل دروغ... 7 سال پیش
« شام خانوادگی » مادرم كه مرد، من در كالیفرنیا زندگی میكردم. رابطه من با پدر و مادرم در آن زمان تیره بود و در نتیجه، تا دو سال بعد كه به توكیو برگشتم، از اوضاع و احوال مربوط به مرگ او چیزی نمیدانستم. 7 سال پیش
« ناتاشا » ناتاشا اغلب خواب می بینم كه توی ده مان قدم می زنم. یادت می آد، كنار رودخانه نزدیك چوب بری؟ راه رفتن توی خواب سخته. می دانی كه همه جا پر از خاك اره و شن است. پاهام فرو می رود تو خاك اره و قلقلك می شه. یادته یك بار با هم رفتیم خارج؟ اخم كرد 7 سال پیش
« سوآپی و پاسبانها» سوآپی به این واقعیت پی برده بود كه زمان آن رسیده كه با خود شورای یك نفرهای تشكیل دهد و راههای مقابله با سرما را بررسی كند. برای همین با ناراحتی روی نیمكتش جابهجا شد. 7 سال پیش
گفتگو با اسدالله امرایی درباره ترجمه های جدیدش برنامه جهان ترجمه پنج شنبه 19 مهر ، گفتگوی موسوی بیدج با اسدالله امرایی درباره ترجمه های جدیدش را پخش می كند. 7 سال پیش
« اولین جنایت » سرم به سایبان كتانی نزدیك می شود . چشم هایم را نورمی زند. دست هایم را دراز كرده و می گیرمش . پرنده ای ست سفید. مادرم آن را از دستم می گیرد و می بوسد. 7 سال پیش
«آقای كبوتر و بانو » البته كه میدانست، آنهم بهتر از هر كس دیگر، كه ذرهای شانس ندارد، حتی به اندازۀ یك سر سوزن. اصلاً تصورش هم نامعقول بود؛ اینقدر نامعقول كه هیچ تعجب نمیكرد اگر پدر دخترك... 7 سال پیش
« تاریكی در پوتین» داستان كوتاه « تاریكی در پوتین »از زبان پدری روایت مـــیشود كه پســـری به نام ” طاهر” داشته و چهار سال پیش در جنگ كشته شده و تصمیم گرفته هیچگاه لباس سیاه خود را از تن بیرون نیاورد . 7 سال پیش
« قیمت خون » ابومحمود نمیدانست چه مدت است كه در راه است و چه مدت است كه از خیابانی به خیابان دیگر و از پیادهرویی به پیادهروی دیگر میرود. ارادهاش را به قدمهایش سپرده بود كه راه را خوب میشناخت و سرانجام به بانك رسید و .... 7 سال پیش
« روز اسب ریزی » . «نجدی » در «روز اسب ریزی » داستان را از زبان اسبی تعریف می كند كه اتفاقات و ماجراهای چند روزه ، او را از عرش به فرش می كشاند. داستان از این قرار است كه اسب پس از دوسالگی ، قبراق و سرحال ، اسب مسابقه قالاخان است و .... 7 سال پیش
« صداها در فضا و در شب » كیسههای اشك در زیر چشمهایش آهسته تكان خوردند. چهره جوان كه در آن سر تراموا نشسته بود زرد بود و چنان كه گویی در خواب باشد چشمهایش بسته بود. مرد سالخورده كه كیسههای اشك داشت زمزمه كرد: «صدای مردههاست. بیشتر صدای مردههاست. 7 سال پیش
« شوخی » روزی نزدیك ظهر تنها به سرسره رفتم. در میان جمعیت بودم و ناگاه دیدم كه نادنكا به طرف كوه میآید و در جستوجوی من است... . بعد نادیا ترسان از پلهكان به بالا میآید... . 7 سال پیش
« در زندگی » جناب حسابرس تا به حال شنیدهاید كه این جا كسی بزند زیر آواز و بخواند؟ نه، ابداً! من شرط میبندم كه چنین نیست. و تازه به این میدانها نگاه كنید! همهشان پر از مجسمههای سرپا ایستاده و مجلل است. همهاش مجسمه آدمهای كله گنده ، تا بتوانند .... 7 سال پیش
« خطر نوشتن » سردبیر سرش را از روی نوشته برداشت ، نگاهی به من كرد و ابروانش را در هم كشید و گفت: این حرف ، حرف بزرگی است. . این حرف را یك بار یك سارق بانك هم بر زبان آورده است. موقعی كه قاضی دادگاه از این سارق پرسید : چرا این سرقت را طراحی كردی ؟... 7 سال پیش
« مرده ی اشتباهی » «لوچو پره دونتزانی» نقاش مشهور چهل و شش ساله كه از مدتها پیش در خانهی ییلاقیاش واقع در «ویمركاته» گوشهگیری اختیار كرده بود، یك روز صبح، وقتی روزنامه را باز كرد، از فرط حیرت سر جایش خشك شد. زیرا در پایین صفحهی سوم روزنامه،... 7 سال پیش
« اتاق مبله » لك نخ نمای قالیچه، جلو میز آرایش از زنان زیبایی می گفت كه دسته دسته گذشته بودند. آثار جزئی انگشت روی دیوارها از زندانیان كوچكی خبر می داد كه سعی كرده بودند راهشان را به جانب آفتاب و هوا بگشایند... 7 سال پیش
« پل ترول» یك اسب پیر بود و یك سواركار پیر. اسب مانند لفاف نایلونی جا تستی، چروك خورده بود و تنها دلیل نیفتادن مرد از روی اسب، این بود كه نمیتوانست تمام نیرویش را برای این كار جمع كند. برخلاف باد بسیار سردی كه میوزید، او تنها .... 7 سال پیش
« عرق » لحظهای مردد ماند، چون نمیدانست از تپه بالا برود یا پائین. بالاخره تصمیم گرفت از تپه بالا برود. دستفروش از آن فاصله آن را تماشا كرد. غریبه هنوز به خود میلرزید، گر چه صدای او را خوب نمیشنید، میتوانست ببینتش،... 7 سال پیش
روز كار داوطلبانه چگونه به طبیعت ایران كمك خواهد كرد؟ یكشنبه، 16 اردیبهشت برابر با ششم ماه می، آغاز هفته كار_داوطلبانه است كه در ایران و برخی كشورهای جهان برگزار شده و حدود دو دهه قدمت دارد. 7 سال پیش
« بالاخره میمیری » توی اتومبیل كمربند ایمنی هم ببندی، باز می میری.از نیكوتین فاصله بگیری، باز می میری.می تونی ورزش كنی تا چربی های ران هایت آب بشه،خوش تیپ تر و تودل برو تر می شی، اما باز می میری. 7 سال پیش
« زبان فارسی امروز » گرفتاری بزرگ زبان فارسی امروز دوگانگی زبان گفتار و نوشتار است كه رهاورد ناخجستۀ فناوری و رسانه های رنگارنگ مجازی است . 7 سال پیش
« سه شنبه ی خیس» با همین چشمهام دیدم كه مردم بچه ها شونو،شوهراشونو بغل كردن و رفتن. بعد من دستهامو باز كردم، دنبال یه كسی بودم، یه چیزی… دیدم یه چتر توی دستمه، اونو بغلش كردم، یه رؤیا رو كه آبی بود، اون خیلی آبی بود، با خودم بردمش خونه،مابا هم حرف زدیم... 7 سال پیش
«عابر پیاده » سالها بود كه دیگر چیزی ننوشته بود . مجله و كتاب دیگر فروش نداشت . با خود فكر كرد حالا دیگر همه چیز شبها در خانه های مقبره مانند خلاصه میشود .مقبره هایی كه با نور خفیف تلویزیون روشن شده اند و مردم مانند مرده های متحرك در مقابل آن.... 7 سال پیش
چاق و لاغر چاق همین حالا در ایستگاه ناهار خورده بود و لبهای آلوده بچربیش مانند آلبالو برق می زد و از او بوی شراب و بهار نارنج می امد.لاغر همین حالا از واگون پایین آمده بود و از چمدان و بقچه بسته و جعبه پربار بود و از او بوی گوشت خوك و قهوه می آمد... 7 سال پیش
« جنگ » همه به او خیره شدند. پیرمرد نیز روبرگرداند تا به او نگاه كند. با چشمهای درشت، بیرون زده، به اشك نشسته و خاكستری روشن خود به چهره او خیره شد. مدتی كوتاه سعی كرد پاسخ زن را بدهد... 7 سال پیش
« بوی خوش سیگار » رازهای بسیاری كه احاطهاش كرده بود. گاهگاهی به سفر میرفت بدون این كه به من خبر بدهد و بگوید كجا میرود یا چند روزی گوشهگیر میشد، دوست نداشت هیچ كس را ببیند. میگفت خسته است یا .... 7 سال پیش
« سه قدیس تیره » سه نفر بودند. سه یونیفرم كهنه به تن داشتند. یكیشان یك كارتن مقوایی داشت و یكیشان یك كیف. و سومی دست نداشت. گفت : «یخ زدهان.» و دستهای بریده را بالا گرفت. آن وقت جیب پالتواش را رو به مرد گرفت. 7 سال پیش
« برادر كوچكتر» خوآن سر خم كرده روی گردن مركب اش، تلاش میكرد تا ردپاهای كم پیدای مسیر را تشخیص دهد. زمانی دریافت به قله رسیده اند كه نامنتظر پا به سرزمینی هموار گذاشتند. داوید اشاره كرد كه باید پیاده ادامه دهند. از اسب پایین آمدند،و .... 7 سال پیش
« عقده ی ادیپ من » جنگ آرامترین دورهی زندگیام بود. پنجرهی اتاقم كه زیر شیروانی بود، رو به سمت جنوب شرقی باز میشد. مادرم جلو پنجره پردهای آویخته بود، اما این به حال من فرقی نداشت. همیشه با اولین پرتو آفتاب بیدار میشدم، .... 7 سال پیش
« شرط بندی » در نیمه دوم ششمین سال، زندانی مشتاقانه شروع به یادگیری زبان، فلسفه و تاریخ كرد. او آنچنان حریصانه به این موضوعات علاقه مند شده بود كه بانكدار به سختی وقت میكرد برای او به انداره كافی كتاب تهیه كند. در فاصله چهار سال.... 7 سال پیش