یادشان می كنیم تا یادمان كنند... به مناسبت 16 اسفند سالروز بمباران 16 اسفند 1363 پادگان ابوذر توسط هواگردهای جنگنده نیروی هوایی عراق 8 ماه پیش
كتاب «عروس» در رادیو فرهنگ بررسی می شود تازهترین برنامه «سیم و زر» رادیو فرهنگ به گفتوگو با«علیرضا شفیعی نسب» مترجم نمایشنامه « عروس»اختصاص دارد. این برنامه از ساعت 12:30 دوشنبه 30 مرداد پخش میشود. 1 سال پیش
برای میرزا تقی خان امیر كبیر نگاهی به زندگی و خدمات امیر كبیر به مناسبت بیست دی ماه سالروز قتل او 1 سال پیش
در رادیو فرهنگ مطرح شد؛ «شب بیست و نهم»؛ فیلمی كه منتقدان سینما دفنش كردند یك منتقد سینما در رادیو فرهنگ گفت: اگر فیلم «شب بیست و نهم» در عصر دنیای ارتباطات ساخته میشد، میتوانست به فیلم معتبر ترسناك جهان تبدیل شود. 2 سال پیش
نقد و بررسی فیلمنامه ی فیلم « شب بیست و نهم» در رادیو فرهنگ فیلمنامه ی فیلم « شب بیست و نهم » در برنامه «بوطیقا» رادیو فرهنگ دوشنبه 16 آبان ماه نقد و بررسی می شود. 2 سال پیش
چاپخانه ی رادیو فرهنگ رمان در بازار اسیران را بررسی كرد... گفتگو با سیدمهدی حسینی نژاد مترجم كتاب 2 سال پیش
بررسی مستند "زنان جبهه شمالی" به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا(س) در رادیو فرهنگ مستند زنان جبهه شمالی به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و روز زن با حضور محمد مجیدپور، كارگردان این اثر در برنامه رادیویی « سینما فرهنگ» معرفی و بررسی می شود. 2 سال پیش
"فكرانه" برنامه رادیویی كه همهكارهاش كودكاناند / رادیو همچنان پیشتاز برنامه سازی در شرایط سخت است فكرانه برنامه ای از تعاملی و با حضور كودكان است كه كرونا نتوانسته تولید آن را متوقف كند. 4 سال پیش
روایت داستان تاریخچه شیرینی و شكلات در آشپزخانه رادیو فرهنگ برنامه «آشپزخانه» رادیو فرهنگ داستان غذاهایی كه به عنوان تغذیه مرسوم ما هستند را روایت می كند و امروز داستان «شیرینی و شكلات » بیان می شود. 4 سال پیش
امروز داستان «دیزی » در «آشپزخانه» رادیو فرهنگ روایت می شود برنامه «آشپزخانه» رادیو فرهنگ داستان غذاهایی كه به عنوان تغذیه مرسوم ما هستند را روایت می كند و امروز داستان «آبگوشت» یا «دیزی» غذای اصیل ایرانی مطرح می شود. 4 سال پیش
نگاهی به تاریخچه غذاها در «آشپزخانه» رادیو فرهنگ برنامه «آشپزخانه» رادیو فرهنگ داستان غذاهایی كه به عنوان تغذیه مرسوم ما هستند را روایت می كند. 4 سال پیش
«گوشههایی از سبك زندگی حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها» مجموعهای از بیانات حضرت آیتالله خامنهای دربارهی سبك زندگی دخت گرامی پیامبر اسلام را در پنج سرفصلِ «رابطه با خدا؛ مدافع ولایت؛ همسر امیرالمؤمنین علیهالسلام؛ امابیها و الگوی زن مسلمان ایرانی» 4 سال پیش
گذری بر موزه و آب انبار آشتیان در سفرنامه خوانی رادیو فرهنگ «رحیم یعقوب زاده » - جهانگرد و ایراتگرد- در برنامه سفرنامه خوانی رادیو فرهنگ در سفر به استان مركزی به شهر آشتیان رفته و چند روزی در آنجا گشت و گذار می كند. 4 سال پیش
«عاشق مترسك» «عاشق مترسك»ماجرای زندگی دختری ساده و روستایی به نام «اگنس» را روایت می كند، دختری كه در یك مزرعه همراه با پدرش زندگی می كند و دوستی ندارد. تنهایی سبب شده تا آگنس مترسكی بسازد و ... 5 سال پیش
«داستان یك پرستار» مجموعه ی «داستان یك پرستار» شامل 9 داستان كوتاه از نویسندگان آمریكایی است كه برندهی جایزهی ادبی ا.هنری در سال 1999 شدهاند.. در این مجموعه میتوان تغییر در نوع نگرش نویسندگان غربی را در آستانهی قرن بیست و یك به خوبی احساس كرد. 5 سال پیش
آدمكش كور پا به پای سرنوشت خانوادهای كه جنگ مستقیم و غیرمستقیم بر بادش میدهد، مردی ناشناس برای زنی ناشناس به روایت داستانی سوررئالیستی نشسته است. هر دو داستان در بزنگاهی باهم تركیب میشوند و «آدمكش كور» را پدید میآورند. 5 سال پیش
« بیست و شش روز » ساعت دیواری را نگاه میكنم. 12:50 است برای همین غذا خوردنم را تمام میكنم و بشقاب را میبرم توی آشپزخانه. الن آنجاست و دارد سفارشی را عوض میكند، یك دقیقهای دربارهی درخواستنامهی كری حرف میزنیم. 5 سال پیش
خواب هاروی استیون ادوین كینگ كه به اختصار با نام استیون كینگ میان مردم شناخته می شود، نویسنده رمان و داستانهای كوتاه می باشد كه در 21 سپتامبر 1947 در ایالات پورتلند در امریكا به دنیا آمد. استیون یكی از برترین نویسندههای قرن حاضر محسوب میشود. 5 سال پیش
شاگرد قصاب كتاب شاگرد قصاب علاوه بر نامزد شدن در جایزه بوكر، جایزه ادبی آیریش تایمز را از آن خود كرده است و در فهرست 1001 كتابی كه پیش از مرگ باید خواند – كه از سوی گاردین منتشر شده است – قرار دارد. 6 سال پیش
«شنل» وقتی آكاكی آكاكیویچ به خیابان رسید،احساس میكرد كه همهچیزرا در رؤیا دیده است.به خودش میگفت: خوب،چیزی كه هست هرگزفكرنمیكردم چنین چیزی پیش بیاید،اصلا” و بعد از سكوت كوتاهی افزود : ” خوب حالا كه پیش آمده است.و بعد ازسكوتی طولانی ادامه داد.. 6 سال پیش
« داركوب ها » وقتی جوجه داركوبها از تخم درآمدند، هروقت آدم به نوك درخت نگاه میكرد میدید یك دستهی ده دوازدهتایی با كمال حرارت مشغول فعالیتند و به دوروبر درخت نوك میزنند. منتها اول صبح كه آفتاب میخوست درآید، دیگر وحشتناك بود! 6 سال پیش
«تعمیركار » داگلاس ته جیبش آخرین دانهی آدامس میوهای را پیدا كرد و به دست او داد. شرمن كاغذ آدامس را باز كرد، آن را انداخت توی دهانش و دراز كشید روی زمین. داگلاس پرسید: چه كار میكنی؟ شرمن با انگشت به داگلاس اشاره كرد كه ساكت باشد.... 6 سال پیش
« شام خانوادگی » مادرم كه مرد، من در كالیفرنیا زندگی میكردم. رابطه من با پدر و مادرم در آن زمان تیره بود و در نتیجه، تا دو سال بعد كه به توكیو برگشتم، از اوضاع و احوال مربوط به مرگ او چیزی نمیدانستم. 6 سال پیش
نگاهی به دوران پیشدادیان در شاهنامه / قسمت ششم این هفته نیز با قسمت دیگری از روایت دوران پیشدادیان در شاهنامه همراهتان هستیم و در جنگل شگفت انگیز و زیبای شاهنامه سیر و سفر می كنیم. سخن ما در باب ضحاك سیه دل بود و قتل پدر ارجمندش به دست گنهكار وی و به وسوسه اهریمن و اكنون ادامه كلام. 6 سال پیش
« شاهزاده ی زمینی » زمستان آمد. مجموعهای از روزهای غمانگیز و شبهای یخ زده كه بیپایان به نظر میرسید. اولین بار بعد از ازدواجم با لیزا بود كه درخت كریسمس برای تزئین به خانه نیاوردم. دلیل چندانی برای انجام این كار وجود نداشت. ... 6 سال پیش
« آن روز كه فضایی ها آمدند » آقای بایرسون در صندلی دستهدار من نشسته بود و روزنامهی عصر را میخواند. نود تا صد و بیست سانتیمتر قد داشت و رنگ موهایش نارنجی بود. خانم بایرسون هم همانقدر كوچك بود و همانقدر موهایش نارنجی بود و داشت چیزی نارنجی-سبز را میبافت.و.... 6 سال پیش
«سربازی كه به خانه بازگشت » مادر به سوی پنجره رفت و آن سوی باغچه، پشت نرده های حیاط مرد سیاهپوشی را دید كه با خونسردی جلوی خانه قدم میزد. بی آنكه بداند چرا، در قلبش در كشاكش شادی فراوان، رنجی مرموز و ناشناس حس كرد كه... 6 سال پیش
« زیادی » «هفتاد و شش ساله. فشار خونِ بالا و دیابت. زنِش تازه مرده. تك و تنها توی یك واحدِ سه خوابه. ماهی دوهزار یوآن مواجب. دو تا پسرِ متاهل و حقوق بگیرِ دولت." 6 سال پیش
« باغچه ی جعفری « درِ راهرویی را كه به كوچه منتهی میشد بازكرد و آل كوندراج با عجله از راهرو خارج شد و به كوچه رفت. وقتی خلاص شد اولین كاری كه كرد خندید. اما میدانست كه تحقیر شده و به شدت خجلت زده بود. در ذاتاش نبود چیزی را كه به او تعلق نداشت، بردارد.... 6 سال پیش
« صدف » پدرم با پالتو تابستانی نیمدار و كلاه تریكویی كه یك تكه پنبه ی سفید از گوشه ی آن بیرون زده ، كنار من در پیاده رو ایستاده است . گالوشهای بزرگ و سنگینی به پا دارد .این انسان محجوب و مشوش از بیم آنكه رهگذران متوجه شوند كه او گالوش را .... 6 سال پیش
« یك تكه از دیوار برلین » میگوید مهمترین اتفاق دهه ی هشتاد دیدار اولش با مادرم بوده و به دنیا آمدن من و خواهرم. همین دو تا. فهمیدی.وقتی میگویم نباید درباره ی مسایل شخصی باشد میگوید:.... 6 سال پیش
« گل رس » وقتی بیرون رفت، خیابانها از باران میدرخشید و از اینكه بارانی قهوهای كهنهی خود را به تن داشت خوشحال بود. تراموا پر بود و او مجبور شد روی چهارپایهی كوچك انتهای تراموا بنشیند، ... 6 سال پیش
«داس » در خانه باز بود دو سه بار در زد هیچ چیز جز سكوت در خانه نبود پرده سفید پنجره از باد گرم آهسته تكان میخورد. قبل از این كه وارد خانه شود از سكوت مرگبار آن احساس كرد مرگی در خانه اتفاق افتاده است. ... 6 سال پیش
«ده تا سرخپوست» راه از جاده ی اصلی میپیچید و به سوی تپهها بالا میرفت . اسبها به سختی ارابه را میكشیدند و پسرها پائین آمدند و پیاده به راه افتادند . جاده خاكی بود . روی تپه، نیك برگشت و به ساختمان مدرسه نگاه كرد . ا 6 سال پیش
« نان » زن پس از چند دقیقه احساس كرد كه مرد دارد آهسته و با احتیاط چیزی را میجَوَد. زن برای اینكه مرد متوجه بیدار بودنش نشود، مخصوصاً آرام و یكسان نفس كشید. اما مرد آنقدر آرام میجَوید كه زن خوابش بُرد.... 6 سال پیش
«یگ گل سرخ برای امیلی » وقتی كه میس امیلی گریرسن مرد، همه اهل شهرِ ما به تشییع جنازهاش رفتند. مردها از روی تاثر احترامآمیزی كه گویی از فروریختن یك بنای یادبود قدیم در خود حس میكردند، و زنها بیشتر از روی كنجكاوی برای تماشای داخل خانة او كه جز یك نوكر پیر ... 6 سال پیش
« خواب آلود » چراغ نفتی كوچك سبزرنگی جلوی شمایل مقدس میسوزد. ریسمانی از یك سوی اتاق به سوی دیگر كشیده شدهاست و لباسهای طفل و شلوار بزرگ سیاهرنگی بر آن آویزان است. چراغ نفتی، لكهی بزرگ و سبزرنگی بر سقف انداختهاست. لباسهای طفل و .... 6 سال پیش
« عقده ی ادیپ من » جنگ آرامترین دورهی زندگیام بود. پنجرهی اتاقم كه زیر شیروانی بود، رو به سمت جنوب شرقی باز میشد. مادرم جلو پنجره پردهای آویخته بود، اما این به حال من فرقی نداشت. همیشه با اولین پرتو آفتاب بیدار میشدم، .... 6 سال پیش
«كتاب و آدم » – حالا دارم كم كم میفهمم كه چه شد كه همه چیز از هم پاشید . كتابهای مورد علاقه من از نظر تو مزخرف، و بر عكس… چرا ده سال پیش متوجه این اختلاف فكر و سلیقه نشدیم . مرد گفت : – آدم متوجه خیلی از چیزها نمیشود موقعی كه… عاشق است . 6 سال پیش
« شرط بندی » در نیمه دوم ششمین سال، زندانی مشتاقانه شروع به یادگیری زبان، فلسفه و تاریخ كرد. او آنچنان حریصانه به این موضوعات علاقه مند شده بود كه بانكدار به سختی وقت میكرد برای او به انداره كافی كتاب تهیه كند. در فاصله چهار سال.... 6 سال پیش
« سال اسپاگتی» یك قابلمهی آلومینیومی بسیار بزرگ داشتم كه حتی یك سگ گرگی میتوانست در آن حمام كند، یك زمانسنج پخت غذا خریدم، انواع و اقسام فروشگاههای مواد غذایی بینالمللی را زیر پا گذاشتم تا ادویهجات مختلف با اسمهای عجیب و غریب را جمعآوری كنم... 6 سال پیش
« دشمن ها » آستین كریلُف را گرفت و گفت:«گوش كنین، من واقعاً موقعیت شما رو درك میكنم. خدا شاهده خجالت میكشم تو همچین لحظهای اسباب زحمت شما بشم؛ اما آخه چارهای ندارم. خودتون فكر كنین، من به چه كسی میتونم رو بیارم؟ اینجا بجز شما دكتری پیدا نمیشه... 7 سال پیش
« نامه ای از یك روح » پس از صرف ناهار در حالی كه احساس خوش بختی وجودم را دربرگرفته بود، سوار بر درشكه سفری آرام را به سمت خانه آغاز كردیم. معمولاً هنگام شب سفر نمیكردیم، اما به خاطر مشغله كاری جاناتان باید حركت میكردیم. در روشنایی فانوسهای درشكه و نور ماه... 7 سال پیش
«موشك ران» مادر گفت: «ده سال پیش پیش به خودم گفتم چی میشه اگه روی سیارهی ناهید بمیره؟ اون وقت ما هیچ وقت دلمون نمیاد ناهید رو نگاه كنیم. چی میشه اگر روی مریخ بمیره؟ هیچ وقت دلمون نمیاد دوباره مریخ سرخرنگ رو توی آسمون نگاه كنیم، بی اون كه ... 7 سال پیش
« مرگ پدرم» مراسم كفن ودفن تموم شده بود، برای همین هم هیچكدوم از همسایه ها منرو نمیشناختند. رفتم توی آشپزخونه، از شیر یه لیوان آب برا خودم ریختم و خوردم. بعد اومدم بیرون دیگه نمیدونستم چه كاری میتونم بكنم.... 7 سال پیش