مجموعه ی «داستان یك پرستار» شامل 9 داستان كوتاه از نویسندگان آمریكایی است كه برندهی جایزهی ادبی ا.هنری در سال 1999 شدهاند.. در این مجموعه میتوان تغییر در نوع نگرش نویسندگان غربی را در آستانهی قرن بیست و یك به خوبی احساس كرد.
درباره ی نویسنده : دیوید فاستر والاس نویسندهٔ رمان و داستانهای كوتاه آمریكایی بود. او همچنین استاد دانشگاه پومونا در كلارمونت، كالیفرنیا و مقالهنویس بود. بیشترین شهرت والاس به خاطر رمان شوخی بیپایان (1996) بود كه در سال 2006 توسط مجلهٔ تایم به عنوان یكی از «100 رمان برتر انگلیسیزبان از سال 1923 تاكنون» معرفی شد. بسیاری او را جزو خلاقترین نویسندگان معاصر میدانستند. وی برنده و نامزد دریافت چندین جایزه از جمله پولیتزر (2012) شد.
مجموعه ی «داستان یك پرستار» شامل 9 داستان كوتاه از نویسندگان آمریكایی است كه برندهی جایزهی ادبی ا.هنری در سال 1999 شدهاند. در این مجموعه میتوان تغییر در نوع نگرش نویسندگان غربی را در آستانهی قرن بیست و یك به خوبی احساس كرد.
این 9 داستان نوشته شده در سالهای آخر قرن بیستم دارای مضامین جدیدتری نسبت به آثار سالهای پیش از خود هستند. در این داستانها نویسندهها از ظاهر موضوعات و انسانها عبور كردهاند و به بطن آنها توجه بیشتری نشان دادهاند و داستانها از شكل روایی كهنهی خود بیرون آمدهاند و بیشتر به توصیف احساسات و درون شخصیتها پرداخته شده است.
توجه به جنگ، مرگ، تنهایی، افسردگی، جنایت، خشونت و زوال در انسانها، نگاهی نو به اجتماع و داستان نویسی در سالهای پیش از آغاز قرن 21 میباشد. در این داستانها خبری از ماجراهای عجیب و نامتعارف نیست و موضوعات از بطن اجتماع گرفته شده و آثار جذابی از همین موضوعات اجتماعی پدید آمده است. مسالهی مطرح شدهی دیگر در این كتاب پیش رفتن دنیا به سمت دهكدهی جهانی شدن است.
داستانهای این كتاب، داستان یك پرستار اثر پیتر بایدا، شخص افسرده از دیوید فاستر دالاس، آبشار بزرگ اثر پیم هوستن، نیكسون زیر درخت بود اثر جرارد ریلی، مون از چیم پوتاك، بعد از تولد اثر شیلا ام شوارتز، باغهای زیرزمینی از تیكورگسن بویل، و چنگالی كه با آن كشیش بیكر را خوردند از كیانا دونپورت میباشد.
هركدام از داستانهای این كتاب دارای جذابیتهای خاص خود هستند در برخی از آنها شخصیت راوی بسیار به یاد ماندنی است و در برخی دیگر مكانهایی كه ماجراهای داستان در آن رخ میدهد بسیار جذاب توصیف شدهاند و میتوانند مخاطب را با خود همراه كنند.
در داستان شخص افسرده ما با یك راوی افسرده سر و كار داریم كه این افسردگی تنها متعلق به او نیست بلكه معضلی همهگیر است. نویسنده در این داستان هنجارهای اجتماعی را به چالش میكشد و آنها را مورد انتقاد قرار میدهد. در داستان مون با یك نوجوان آنارشیست به نام پوتاك روبهرو هستیم كه جایگاه خود را بین دوستان و خانواده و اجتماع گم كرده است.
بخش هایی از داستان كوتاه « یك پرستار » را در زیر بخوانید .
...كسانی كه در بوث لندینگ میمیرند، در همان شهر به دنیا آمدهاند. بیشترشان هم در حالی مردهاند كه دستشان در دست مری مك دونالد بود. مری لبانش را به هم مالید و پیش خود گفت نه، نمیشود گفت بیشترشان. اصلا تعداد افرادی را كه در حضور او مرده بودند نشمرده بود. چرا باید میشمرد؟ زندگی در بوث لندینگ نعمتی بود. هوای پاك، خیابانهای امن و تمیز خانوادههای اصل و نسب داری كه همیشه به مسئولیتهای مدنی و انسان دوستانه خود توجه داشتهاند. اگر كسی بیمار میشد به بیمارستان دولتی بوث۔ تیسلر میرفت.
اگر كسی میخواست برنامه سرگرمی زنده تماشا كند، برای ورود به مركز هنرهای نمایشی بوث۔ تیسلر بلیت میخرید. اگر هم كسی نمیتوانست از خود مراقبت كند، مقدماتی فراهم میشد تا به مركز سالمندان بوث ۔ تیسلر منتقل شود.
حدود پنجاه سال پیش، مری مك دونالد دوره پرستاری را در كالج دولتی بوث۔ تیسلر به اتمام رساند. حالا او در طبقه سوم مركز سالمندان، كنار پنجره نشسته بود و به درخت گیلاس حیاط مركز نگاه میكرد. بوی شلغم پخته از آشپزخانهی طبقه اول به مشام میرسید. مری به زندگیش فكر میكرد و از گذشته به حال میآمد و از جایی به جای دیگر میرفت؛ مانند پرندهای كه از شاخهای به شاخه دیگر میپرید و آرام و قرار نداشت...