« لنز بازی » در « داستان یك كتاب» رادیو فرهنگ شنوندگان رادیو فرهنگ جمعه 30 دی در داستان یك كتاب دعوت به شنیدن بخش هایی از كتاب«لنز بازی می شوند. 1 سال پیش
كتاب های برفی برای روزهای سرد زمستان معرفی كتاب با حال و هوای برفی در فضای مجازی رادیو فرهنگ برای شب های بلند زمستانی شما 2 سال پیش
نقد و بررسی فیلمنامه ی فیلم «یك كیلو و بیست و یك گرم» در رادیو فرهنگ فیلمنامه ی فیلم «یك كیلو و بیست و یك گرم » در برنامه «بوطیقا» رادیو فرهنگ دوشنبه 21 آذر نقد و بررسی می شود. 2 سال پیش
درباره ناصر تقوایی به مناسبت سالروز تولد او ناصر تقوایی به همراه «داریوش مهرجویی» و «مسعود كیمیایی» از جمله فیلمسازان موسوم به موج نوی سینمای ایران هستند . 2 سال پیش
گفت و گو با دوبلور پیشكسوت در رادیو فرهنگ برنامه " نوروز با هنرمندان" چهارشنبه 10 فروردین ماه، میزبان منوچهر والیزاده؛ مدیر دوبلاژ، بازیگر و گوینده رادیو و تلویزیون می شود. 2 سال پیش
مجلس مصادیق شرط بندی اینترنتی را مشخص كرد نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مصوبه ای تعاریف و مصادیق شرط بندی و قماربازی در فضای مجازی و حقیقی را مشخص كردند 3 سال پیش
"مرثیه ای "مرثیه ای برای مادمازل كارمو" همراه با " اندیشه های سیاسی امام موسی صدر" به «چاپخانه» رسیدند نمایشنامه "مرثیه ای برای مادمازل كارمو" نوشته سعید رضا خوش شانس و «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» از دكتر شریف لك زایی امشب 17 مردادماه در برنامه «چاپخانه» رادیوفرهنگ معرفی میشوند. 3 سال پیش
شناخت استعداد و توانایی، گام نخست رسیدن به موفقیت است سعادتی، فوق دكترای هوش و استعداد گفت:گفت: اگر انسان به اهداف و آرمانهای خود بها بدهد و از طریق شناخت استعدادهای خود و به كمك دانش پرورش این استعدادها به موفقیت میرسد 3 سال پیش
تئاتر "پرنده آبی" نقطه عطفی در زندگی من بود 27 آذر مصادف با سومین سالگرد درگذشت مرحوم استاد جعفر والی كارگردان و بازیگر عرصه تئاتر است كه در این راستا برنامه نام آوران ایران زمین رادیو فرهنگ گفتگویی از ایشان از سال 93 را پخش كرده است. 5 سال پیش
خوشبختی به چه معناست ؟ كیمیا برنامه ای از گروه جامعه و فرهنگ است كه هر یكشنبه از ساعت 21:00 تا 22:00 پخش می شود . در این برنامه یاسر هدایتی كارشناس مجری برنامه با دكتر علی زمانی استاد دین و فلسفه ی دانشگاه تهران درباره خوشبختی و معنای آن گفتگو می كند . 5 سال پیش
«هزار خورشید تابان» «هزار خورشید تابان» توسط نویسنده افغان؛ «خالد حسینی» نوشته شده است.رمان هزار خورشید تابان بازگوكننده فقری است كه بر كشور افغانستان حاكم است. 5 سال پیش
گفتگو با متخصص نامدار تاریخ قاجار در رادیو فرهنگ رادیو فرهنگ در برنامه نام آوران ایران زمین ، پنجشنبه 20 تیرماه با دكتر منصوره اتحادیه نویسنده ، مورخ و بانویی با كوله باری از خاطرات تاریخی گفتگو می كند. 5 سال پیش
« ریگ روان » لیام، یك افسر پلیس است كه عاشق نویسندگی است كه همیشه نوشته هاش شكست خورده و هیچوقت موفق نشده و حتی علت پلیس شدنشم برای خلق یكی از كتاباشه كه اونم شكست خورده است . 5 سال پیش
« بیست و شش روز » ساعت دیواری را نگاه میكنم. 12:50 است برای همین غذا خوردنم را تمام میكنم و بشقاب را میبرم توی آشپزخانه. الن آنجاست و دارد سفارشی را عوض میكند، یك دقیقهای دربارهی درخواستنامهی كری حرف میزنیم. 5 سال پیش
مرگبارترین آتشفشان های جهان در كنار بلایای طبیعی چون سیل، زلزله، طوفان و یا آتش سوزی، فوران های آتشفشانی نیز گاهی اوقات در برخی مناطق رخ داده و سبب می شود حتّی خانه ها و مراتع سبز و انسان ها نابود شوند. شنیدنی های تاریخ امشب ساعت 22:30 برخی از آن ها را معرفی می كند. 6 سال پیش
فرصت یكساله كاشان تا جهانی شدن مسوول صنایع دستی كاشان دربارهی قابلیت شهر كاشان برای ثبت جهانی نساجی سنتی گفت: امسال، كاشان به عنوان شهر ملی نساجی ثبت شد و یك سال زمان داریم تا برای ثبت جهانی نیز آماده شویم. 6 سال پیش
« چهره ی غمگین من » مأمور پلیس با حركتی مرا چنان به طرف خودش كشید كه نقشههایم نقش بر آب شد… فرار از چنگالش غبرممكن بود. یك بار دیگر پرسیدم: «برای چه؟» «برای اینكه قانون میخواهد كه شما خوشبخت باشید.» فریاد كشیدم: «من خوشبختم.» 6 سال پیش
« سوآپی و پاسبانها» سوآپی به این واقعیت پی برده بود كه زمان آن رسیده كه با خود شورای یك نفرهای تشكیل دهد و راههای مقابله با سرما را بررسی كند. برای همین با ناراحتی روی نیمكتش جابهجا شد. 6 سال پیش
«آقای كبوتر و بانو » البته كه میدانست، آنهم بهتر از هر كس دیگر، كه ذرهای شانس ندارد، حتی به اندازۀ یك سر سوزن. اصلاً تصورش هم نامعقول بود؛ اینقدر نامعقول كه هیچ تعجب نمیكرد اگر پدر دخترك... 6 سال پیش
«دیداردوستان قدیمی» ارلیس عادت دیگریك ادیب باستانی را هم حفظ كرده بود . در خیابان ها زیاد راه می رفت . فكرش آهنگ قدم ها را دوست داشت به این ترتیب افكارش تحت فشار و مهاربود وبهترمو شكافی می شد. 6 سال پیش
« قرعه كشی » گردانه قرعهكشی سالها پیش گم شده بود. جعبه مشكی رنگی كه الان برای اینكار استفاده میشد بسیار قدیمی بود. حتی از آقای وارنر -پیرترین مرد شهر– هم قدیمیتر بود. آقای سامرز بارها از مردم دهكده خواسته بود كه جعبهای نو تهیه كنند ولی .... 6 سال پیش
« شهر شیشه ای » «پُل اُستر»،نویسندة معاصر و شهیر آمریكایی است كه اكثر دوستداران ادبیات مدرن جهان، آثار این نویسنده را مطالعه كرده اند اما برخی از كتابهای «پُل اُستر»،از مهم ترین آثار داستانی امروز به شمار می روند . 6 سال پیش
خورشید گرفتگی های بزرگ تاریخ شنیدنی می شود برنامه شنیدنی هایی تاریخ سه شنبه 23 مرداد شنیدنی هایی از بزرگترین خورشید گرفتگی های تاریخ را روایت می كند. 6 سال پیش
« گرگ و میش غروب » جوان طوری برگشت و خودمانی به او نگاه كرد كه گورتسبی یك لحظه، فكر كرد باید احتیاط كند. جوان گفت: "اگر شما هم توی این وضعیتی كه من هستم، گیرافتاده بودی، سرحال نبودی. من احمقانه ترین كار زندگی ام را كردم." ... 6 سال پیش
« می خواهم قلقش دستم بیاید » پتی یك بچهی لاغر مردنی اهل «كراسبی» در «ورمونت» بود كه آن هم در ایالات متحده است. بعضی از پسرهای دسته اینطور میگفتند كه پتی سالهای جوانیاش را زیر درختهای افرای ورمونت گذرانده و پیشانیاش بارها قطرات شیرهی افرا را حس كرده. 6 سال پیش
« آخرین برگ» یك روز صبح، دكتر كه این روزها سرش خیلی شلوغ بود سو را به جلوی درب ورودی دعوت كرد و درحالیكه تب سنج را تكان میداد به او گفت:"شانس زنده ماندش...آه...بگذارید ببینم... یك به ده است. آن هم درصورتی كه خودش برای زنده ماندن بجنگد. ... 6 سال پیش
« مرده ی اشتباهی » «لوچو پره دونتزانی» نقاش مشهور چهل و شش ساله كه از مدتها پیش در خانهی ییلاقیاش واقع در «ویمركاته» گوشهگیری اختیار كرده بود، یك روز صبح، وقتی روزنامه را باز كرد، از فرط حیرت سر جایش خشك شد. زیرا در پایین صفحهی سوم روزنامه،... 6 سال پیش
«اولین وآخرین» كیت به مدت پنچ دقیقه با كاغذهائی كه در دستش بود ایستاد .درحالیكه ساعت تیك تیك می كرد وباد، بیرون ،توی درخت ها زوزه می كشید . نشست تا نامه را دوباره بخواند .كاغذ ها از دستش افتاد اگر او اجازه می داد كه این اعتراف نامه به دست مقامات برسد ... 6 سال پیش
« ما آدم نمی شیم ....» زندان رفتن من در این سالهای اخیر برام شانس بزرگی بود، كه معما و مشكل چندین سالهام را حل كرد و از روی این راز پرده برداشت.توی سالن بزرگ زندان با پنجاه نفر زندانی سیاسی كشور خودم،با اشخاص برجسته،صاحبان مشاغل مهم،شخصیتهای مشهور و معروف ... 6 سال پیش
« پل ترول» یك اسب پیر بود و یك سواركار پیر. اسب مانند لفاف نایلونی جا تستی، چروك خورده بود و تنها دلیل نیفتادن مرد از روی اسب، این بود كه نمیتوانست تمام نیرویش را برای این كار جمع كند. برخلاف باد بسیار سردی كه میوزید، او تنها .... 6 سال پیش
« شانس » 40 سال پیش آموزگاری در آكادمی نظامی وول ویچ بودم. من در همان قسمتی بودم كه اسكورزبی جوان امتحاناتش را می گذراند. نسبت به او عمیقا احساس دلسوزی می كردم چون همه بچه های كلاس به سوالات جواب می دادند اما او خدای من او هیچ چیز نمی دانست. ... 6 سال پیش
«می خواهم قلقش دستم بیاید » روزبعدبهپا كردن چادرو درستكردن كوله راتمرین كردیم. وقتی كه گروهبان برای سركشی آمد،پتی حتایك میخ چادرراهم درست نكوبیده بود.گروهبان درحالی كه به كف پارهشدهی چادر نگاه میكرد با یك ضربهی محكم دست،خانهی برزنتی كوچك بابی پتی راخراب كرد... 6 سال پیش
« پیرمرد و دریا » پیرمرد و دریا – نام رمان كوتاهی است از ارنست همینگوی– نویسنده سرشناس آمریكایی- این رمان در سال 1951 در كوبا نوشته شد و در 1952 به چاپ رسید- پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود كه در دوره زندگیاش به چاپ رسید. 6 سال پیش
«دو دوست» صبح یك روز روشن ماه ژانویه بود كه موسیو موریسات ساعت ساز كه در آن هنگام بیكار بود، در حالیكه گرسنه و با شكم خالی دستهایش را توی جیبهای شلوارش فرو برده بود و داشت در طول بولوار پرسه می زد، ناگهان رخ به رخ با یكی از دوستانش بنام... 6 سال پیش
« زن و شوهر» ملاقات با «ن» كمی دست و پاگیر است، پیرمردی است این اواخر بسیار رنجور و گرچه هنوز خودش امور كسب را در دست دارد، اما، كمتر به مغازه می آید؛ برای ملاقات با او باید به منزلش رفت و آدم بدش نمی آید این نوع انجام معامله را هرچه بیشتر عقب بیندازد.. 7 سال پیش
« آخرین شانس » روز بسیار گرمی بود و خیابان از انبوه رهگذران در غلیان بود. این، وضعیت را دشوار میكرد اما با این وجود تصمیم خودم را گرفتم. چشمانم را بستم، وِرد گذر را به زبان آوردم و در چشم بر هم زدنی در بُعد پنجم ظاهر شدم. اینجا آرام، نمناك و دنج بودو... 7 سال پیش
« جنگ افزار » پسر خوشحال بود، آیا همین كافی نیست؟ راستی به چند نفر از مردان بچهای داده میشه كه همیشه یه بچه باشه؟ بچهای كه رشد نكنه تا پدرشو تنها بگذاره؟ مطمئناً این یك توجیه بود، ولی مگه توجیه چه اشكالی داره؟ 7 سال پیش
« خوشه های خشم» داستان از آغاز دورهی جدیدی از تغییر و تحول اقتصادی و به تعبیری از دورهی ماشینیسم در قارهی امریكا شروع میشود. زمانی كه پای صنعت و توسعهی اقتصادی و به تبع آن نوعی دگرگونی در زندگی مردم و بالاخص برزگران و پیشهوران بوجود میآید و .... 7 سال پیش
نقد و بررسی كتاب «فوتبال و فلسفه» در هزار و یك سخن نشست نقد و بررسی كتاب «فوتبال و فلسفه» نوشته تد ریچاردز با ترجمه عیسی عظیمی از دوشنبه 8 آبان در چند برنامه ساعت 4 بامداد از برنامه هزار و یك سخن پخش می شود . 7 سال پیش
« قطار» یكی دو مسافر توی واگنها از پنجره به بیرون نگاه كردند و به نظرشان خیلی غریب آمد كه این آدمها را روی سكو میدیدند كه این وقت شب خود را آماده میكنند كه سوار قطار شوند. چه كاری آنها را بیرون كشیده است؟... 7 سال پیش
« ارمیا» "ارمیا" نوشته رضا امیرخانی، داستان سرگشتگی و شوریدگی جوانی است كه پذیرش زندگی بعد از جنگ برایش ناممكن جلوه می كند. زندگی كه نه در آن مصطفی، رفیق هم سنگرش، هست و نه شور، معنویت و سادگی لحظات جبهه ... 7 سال پیش
شانس سیرجان برای جهانی شدن معاون صنایع دستی گفت: فكر میكنم سیرجان شانس زیادی برای جهانی شدن دارد و به محض جهانی شدن، در شبكه جهانی نیز قرار خواهد گرفت. 7 سال پیش
«آدمكش ها» بیرون هوا داشت تاریك می شد. آن ور پنجره چراغ خیابان روشن شد. آن دو مرد پشت پیشخان صورت غذاها را نگاه می كردند. از آن سر پیشخان نیك آدامز داشت آنها را می پایید. پیش از آمدن آنها نیك داشت با جورج حرف می زد. مرد اول گفت: 7 سال پیش
«پروانه» هنگامی كه پروانه ای زیبا را می دیدم، نیازی نبود نمونه ای كمیاب باشد، بلكه كافی بود كه این پروانه روی ساقه گلی بنشیند و بالهای رنگارنگش هر از گاه در باد تكانی بخورد تا شوق شكار، نفس از من بگیرد. وقتی جلوتر و جلوتر می خزیدم .... 7 سال پیش