تاثر جامعه فرهنگی و هنری از حادثه شهادت آیتالله رئیسی / سروده شاعران برای عزیز ملت درپی شهادت آیت الله رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی ایران و همراهانش، شعرا اشعاری را در وصف شهید خدمت و یارانش سرودند. 6 ماه پیش
بررسی «سیمای پیامبر در شعر مولانا» با معرفی كتاب «حرفی از معنی» در برنامه «بانگ نای» دكتر عظیمه موسوی، پژوهشگر و دكترای زبان و ادب فارسی و نویسنده كتاب «حرفی از معنی» درگفتگو با برنامه «بانگ نای» با موضوع «سیمای پیامبر در شعر مولانا» گفت 1 سال پیش
برچسب های اشتباهی كه به كودكان می زنیم در «خشت اول» رادیو فرهنگ برنامه رادیویی «خشت اول» شنبه10 دی ماه ، با موضوع «برچسب های اشتباهی كه به كودكان می زنیم»از رادیو فرهنگ پخش میشود. 2 سال پیش
پایان شانزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند سینماحقیقت برنامه سینما فرهنگ در ایام جشنواره هر روز به صورت زنده از كاخ جشنواره آخرین اخبار را پوشش داد. 2 سال پیش
جانم از عشقش مركب نیستی...! ابو منصور محمد بن احمد طوسی (زاده شده پس از 320 هجری قمری، درگذشته میان 367 تا 369 هجری قمری) با تخلص دقیقی از نخستین كسانی بود كه پیش از فردوسی تلاش كرد داستانهای ملی ایران را به شعر درآورد و از پیشگامان حماسهسرایی به زبان فارسی است. 2 سال پیش
كهریزك: برونِِ درونِ تهران/ تفریحات بچههای كهریزك چه بود؟ «كهریزك: برونِِ درونِ تهران» نوشته آرش حیدری و مهشاد مهاجرانی منتشر شد. از وجوه جالب توجه این كتاب بازگشت به تاریخ كهریزك است؛ بازگشتی كه صرفاً تاریخچه كهریزك را بیان نمیكند. 3 سال پیش
آب زنید راه را بوی گلاب میرسد/ رستمهای زمانهات را بشناس پیكر مطهر 8 شهید كه بعد از سالها غربت در سرزمین شام بلایی كه از سال 61 هجری تا همین الان روضههایش جگرسوز بوده است، به آغوش پر از مهر امام هشتم پناه آوردند. 4 سال پیش
در تولید از میادین مشترك نفت و گاز از همسایگانمان عقب نیستیم وزیر نفت دولت دوازدهم گفت: پیش از انقلاب در زمینه صنعت گاز و پتروشیمی اقدامات ناچیزی انجام شده بود و امروز هر چه در این حوزه داریم از اقدامات جمهوری اسلامی است. 4 سال پیش
برگردان و شرح ادبی مناجات شعبانیه در آستانه انتشار برگردان و شرح ادبی عاشقانه «مناجات شعبانیه» مولا امیرالمومنین (علیهالسلام)، به قلم علی رهبر و با نام «از سكوی شعبان» توسط نشر جمكران آماده عرضه است. 4 سال پیش
بررسی واژه ی پر تكرار « عقل » در ادبیات فارسی در برنامه ی روزنه بن مایه ها و نكات ارزنده ی كمتر دیده شده ی ادبیات فارسی مورد بررسی قرار می گیرد . در این برنامه واژه ی عقل كه یكی از مضامین شاعرانه ی فارسی است مورد بررسی قرار گرفت . 5 سال پیش
دمی با ابوسعیدابوالخیر در آیینۀ كتاب اسرار التوحید (قسمت دوم) عاشقان فرهنگ ایرانی، درود بی كران بر شما باد. دومین وعدۀ دیدار ما صوفی بزرگوار ـ با ابوسعید ابوالخیر ـ از طریق كتاب مستطاب اسرارالتوحید فرا رسید. 5 سال پیش
نگاهی به تاریخ جهانگشای جوینی / بررسی مختصر تاریخ عهد مغول و شخصیت جوینی امروز نگاهی كوتاه و گذرا بر یكی از كتب مهم قرن هفتم و شرایط اجتماعی آن عهد خواهیم داشت. آنچه در گفتار امروز مورد توجه ماست، كتاب مستطاب و مهم تاریخ جهانگشای جوینی اثر عطاء المَلِك جوینی است. 5 سال پیش
خوشبختی چیست و خوشبخت كیست؟ دكتر امیر عباس علی زمانی در برنامه كیمیا در تعریف خوشبختی گفت: خوشبختی در یك كلام، رسیدن به امیال و آرزوهاست. 5 سال پیش
مولانا جلال الدین، خورشید عرفان ایران (قسمت هفتم) امروز هفتین منزل از منازل ملاقات ما با این عارف بزرگوار و عاشق حق است و باز هم قصد داریم داستانی شورانگیز از مثنوی شریف را پیش چشم گذاشته، از آن بهره مند شویم. 5 سال پیش
« خانه » كتاب خانه روایتگر زندگی سربازی است كه برای جنگ به كره اعزام میشود و بعد از بازگشت از این جنگ با اتفاقات غیرمنتظرهای در زندگی خود مواجه میگردد. 5 سال پیش
نوروز و بهار در آینهء دل مولانا باز هم به اقیانوس پر مروارید ادبیات وارد می شویم و غوطه زنان به سراغ مولانا جلال الدین بلخیِ تا ابد ایرانی می رویم تا از صفای ضمیرش توصیفی دیگر از این بهار دلنگیز را در صدفی سپید هدیه بگیریم 5 سال پیش
« كجا ممكن است پیدایش كنم » قهرمانهای داستانهای موراكامی افرادی ساده، گاهاً منزوی و كم حرفاند. آدمهایی كه در سكوت هم شما را درگیر ماجراجویی میكنند و تا زمانی كه همراه با خیالات و افكار آنها به دنبال آرامش ذهنیشان نروید، آرام نخواهید گرفت. 6 سال پیش
نگاهی به دوران پیشدادیان در شاهنامه / قسمت هشتم دانستیم كه ضحاك خوابی هولانك دید كه خوابگزاران، آن را به نابودی سلطنت سیاه وی تعبیر كردند. ضحاك بر آن شد كودكی را كه مقدر بود زاده شود تا پایه های حكومتش را در هم فرو ریزد به محض تولد یافته و بكشد تا حطر را از تاج و تخت خود دور كند. 6 سال پیش
«تعمیركار » داگلاس ته جیبش آخرین دانهی آدامس میوهای را پیدا كرد و به دست او داد. شرمن كاغذ آدامس را باز كرد، آن را انداخت توی دهانش و دراز كشید روی زمین. داگلاس پرسید: چه كار میكنی؟ شرمن با انگشت به داگلاس اشاره كرد كه ساكت باشد.... 6 سال پیش
« تسلیم سوم» شروع داستان «تسلیم سوم» شروعی جادویی است. شروعی كه با جملاتی پر از ابهام و درعینحال پرهیجان و جذاب مخاطب را قانع میكند كه با داستانی پرمغز و نویسندهای جادوگر مواجه است. 6 سال پیش
مارتین هایدگر(بخش آخر) در بخش اول و دوم از این نوشتار نگاهی گذرا به زندگی هایدگر و فلسفه او داشتیم. در بخش آخر از این نوشتار قصد داریم كه برخی از رهنمودهای معنوی و فلسفی هایدگر اشاره كنیم 6 سال پیش
« به سوی دریا » الكسا پیرمرد عجیبی بود. آزارش اصلاً به كسی نمیرسید. اما كله شقی آزارش میداد. پیرمرد هرگز از بیحرمتی و توهین خوشش نمیآمد، و فقط انگشتش را به سوی كسانی كه حرمتش را نگاه نمیداشتند، تكان میداد. 6 سال پیش
« پیغام» اینجا به دیوار خانهات تكیه میدهم، مثل آن وقتها كه به تو تكیه میدادم. آفتاب به شیشهی پنجرهها میتابد، دیر شده و كمكم رنگ میبازد. آفتاب داغ شمشادهایت را گرم كرده و بوی آنها همهجا را گرفته. 6 سال پیش
« زبان فارسی » زبان فارسی در گذر هزاره ها دگرگونی های بسیار یافته و از آن زبان ها و گویش ( لهجه ) های مختلفی پیدا شده است . چند زبان و گویش با ریشۀ زبان فارسی را نقل می كنیم . این بار زبان لارستانی یا لاری . 6 سال پیش
« یك روز انتظار » پایین تخت نشستم و برای خودم كتاب خواندم و منتظر شدم تا زمان دادن كپسول دیگر شود. طبیعی بود كه به خواب رود اما وقتی بالا را نگاه كردم دیدم كه او خیره به پایین تخت است و حالتش خیلی عجیب بود. 6 سال پیش
« مرد » خیلی پایین، رود جاری است. آب بر سروهای به گُل نشسته لب پرمی زدند. رود خاموش و گل آلود پیش میرود؛ پیچ و تاب میخورد و چون ماری كه بر زمین سبز چنبره زده، به خود میپیچد. سر و صدایی ندارد.... 6 سال پیش
« جادوگر » آنتونیو سواربراسب سیاه كوچكش درانتهای جاده سنگی در تاریكی ظاهر شد. خورجینش پر از پنیر تازه وریكوتا بود.درحالیكه بارش را زیرآلاچیق خالی می كرد.ساورینا اورا از همه چیز با خبر كرد.او نخندید ، بلكه ابروهای ضخیمش را بالا كشید.و... 6 سال پیش
یادی از عاشق عشق، حضرت مولانا جلال الدین بلخی فرهنگ هر كشور، محصول خاطرات جمعی آن ملت و دربردارنده نامهایی بزرگ است كه میراثی سترگ را در دل تاریخ و هویت ملی آن مردم از خود به یادگار گذارده اند.یكی ازین نامها، مولوی یا مولانا جلال الدین است 6 سال پیش
« می خواهم قلقش دستم بیاید » پتی یك بچهی لاغر مردنی اهل «كراسبی» در «ورمونت» بود كه آن هم در ایالات متحده است. بعضی از پسرهای دسته اینطور میگفتند كه پتی سالهای جوانیاش را زیر درختهای افرای ورمونت گذرانده و پیشانیاش بارها قطرات شیرهی افرا را حس كرده. 6 سال پیش
« آخرین برگ» یك روز صبح، دكتر كه این روزها سرش خیلی شلوغ بود سو را به جلوی درب ورودی دعوت كرد و درحالیكه تب سنج را تكان میداد به او گفت:"شانس زنده ماندش...آه...بگذارید ببینم... یك به ده است. آن هم درصورتی كه خودش برای زنده ماندن بجنگد. ... 6 سال پیش
« شاهزاده ی زمینی » زمستان آمد. مجموعهای از روزهای غمانگیز و شبهای یخ زده كه بیپایان به نظر میرسید. اولین بار بعد از ازدواجم با لیزا بود كه درخت كریسمس برای تزئین به خانه نیاوردم. دلیل چندانی برای انجام این كار وجود نداشت. ... 6 سال پیش
« مرده ی اشتباهی » «لوچو پره دونتزانی» نقاش مشهور چهل و شش ساله كه از مدتها پیش در خانهی ییلاقیاش واقع در «ویمركاته» گوشهگیری اختیار كرده بود، یك روز صبح، وقتی روزنامه را باز كرد، از فرط حیرت سر جایش خشك شد. زیرا در پایین صفحهی سوم روزنامه،... 6 سال پیش
« انزواگرایان » سیاره مسكونی بود. ستارهی سرخ كوچك روی نقشه این را به او میگفت. اندرسن از خود پرسید، چه نوع كرمهایی زیر این سنگ هستند. سیارههای مسكونی همیشه بسیار غافلگیركننده بودند. سفینهاش پایینتر رفت. به سوی یك مدار فرود پرواز كرد.... 6 سال پیش
«به سوی دریاچه» میشكا با این ستایش و تمجید نامأنوس چشمكی زد و به نجوا گفت:«من قایق را به جای خودش میبرم كه هر وقت لازمش داشتی،پیدایش كنی.»بعد دیرك را برداشت و با پاهای گشاده قایق رابه جلو راند. الكسا با آستین خود عرق پیشانیاش را پاك كرد. میشكا ناگهان.. 6 سال پیش
«سربازی كه به خانه بازگشت » مادر به سوی پنجره رفت و آن سوی باغچه، پشت نرده های حیاط مرد سیاهپوشی را دید كه با خونسردی جلوی خانه قدم میزد. بی آنكه بداند چرا، در قلبش در كشاكش شادی فراوان، رنجی مرموز و ناشناس حس كرد كه... 6 سال پیش
ماه مبارك رمضان در آینه ادبیات پارسی با توجه به طلیعه ماه مبارك رمضان، امروز بنا داریم از این ماه سراسر نور و زیبایی، این ماه پاكی دلها و میهمانی خدا صحبت كنیم و انعكاس آن در ادبیات بی همتای پارسی و اشعار دو تن از برترین شاعران ایران و جهان، یعنی مولانا و سعدی. 6 سال پیش
« زیادی » «هفتاد و شش ساله. فشار خونِ بالا و دیابت. زنِش تازه مرده. تك و تنها توی یك واحدِ سه خوابه. ماهی دوهزار یوآن مواجب. دو تا پسرِ متاهل و حقوق بگیرِ دولت." 6 سال پیش
«مرد» به آخر جاده رسید. فقط آسمانی یكدست، خاكستری، نیمسوخته از ابر تیره شبانه. زمین به آن طرف افتاده بود. به خانه روبرویش نگاه كرد كه آخرین دود از خاكستر اجاق آن برمیخاست. در خاك نرم و تازه شخم خورده فرو رفت. بیاختیار با دسته كاردش به در زد... 6 سال پیش
«برتری» نوردن در پاسخ این سوال گفت: "آقایان، رك و راست بگویم كه من در موفقیت چنین كاری تردید دارم. جنگ افزارهای موجود ما عملا به آخر خط رسیده اند، نمی خواهم از كسی كه پیش از من در این مقام انجام وظیفه میكرده است.... 6 سال پیش
« كفش » كمی تلویزیون تماشا كردم و بعد به تختخواب رفتم. خریدن یك جفت كفش هوشمند حسابی من را از پا انداخته بود. نیمههای شب از خواب بیدار شدم. كفشها داشتند كاری میكردند. حتی بدون پوشیدن آنها هم میتوانستم این را بفهمم.... 6 سال پیش
« پارمنیدس( Parmenides) » پارمنیدس یا بارمنیدس یا برمانیدس در "الئا"، از توابع ایتالیا، در حوالی سال 504 قبل از میلاد مسیح، به دنیا آمد. آنچه از این فیلسوف می دانیم این است كه او در سیاست جامعه خود نقشی مهم داشته است و مردی بوده است مورد احترام. 6 سال پیش
«می خواهم قلقش دستم بیاید » روزبعدبهپا كردن چادرو درستكردن كوله راتمرین كردیم. وقتی كه گروهبان برای سركشی آمد،پتی حتایك میخ چادرراهم درست نكوبیده بود.گروهبان درحالی كه به كف پارهشدهی چادر نگاه میكرد با یك ضربهی محكم دست،خانهی برزنتی كوچك بابی پتی راخراب كرد... 6 سال پیش
« لذتی كه آن ها می برند » یك كتاب بسیار قدیمی بود. یك بار پدربزرگ مارجی گفته بود وقتی او یك پسر بچه بوده، پدربزرگش به او گفته یك زمانی تمام نوشتهها بر روی كاغذ چاپ میشد.آنها كتاب را ورق میزدند، ورقها زرد و تاخورده بودند و ... 6 سال پیش
« برتری » وقتی جنگ درگرفت، ما تردیدی در پیروزی نهایی خود نداشتیم. ناوگان نبردناوهای ما و هم پیمانان ما، چه از نظر تعداد و چه از نظر تجهیزات، بر كشتی هایی جنگی كه دشمن علیه مان به كار میگرفت، دم به دم فزونی مییافت و تقریبا .... 6 سال پیش
مولوی چگونه مولوی شد؟ یكی از سوالات اساسی درباره زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی این است كه چه اتفاقی رخ دادكه او اینچنین در عرصه¬ی شعر و عرفان یگانه و بی همانند شد. 7 سال پیش
«موشك ران» مادر گفت: «ده سال پیش پیش به خودم گفتم چی میشه اگه روی سیارهی ناهید بمیره؟ اون وقت ما هیچ وقت دلمون نمیاد ناهید رو نگاه كنیم. چی میشه اگر روی مریخ بمیره؟ هیچ وقت دلمون نمیاد دوباره مریخ سرخرنگ رو توی آسمون نگاه كنیم، بی اون كه ... 7 سال پیش
« تكرار با فاصله » اولین باری كه دیدمش داشت در پارك راه میرفت. من مثل هر روز صبح، روی نیمكتی نشسته بودم و داشتم روزنامه میخواندم. البته آن موقع توجه زیادی بهاش نكردم؛ فقط همین قدر كه متوجه شباهتش بشوم. 7 سال پیش