دكتر عظیمه موسوی، پژوهشگر و دكترای زبان و ادب فارسی و نویسنده كتاب «حرفی از معنی» درگفتگو با برنامه «بانگ نای» با موضوع «سیمای پیامبر در شعر مولانا» گفت
دكتر عظیمه موسوی، پژوهشگر و دكترای زبان و ادب فارسی و نویسنده كتاب «حرفی از معنی» درگفتگو با برنامه «بانگ نای» با موضوع «سیمای پیامبر در شعر مولانا» گفت: من كتاب "حرفی از معنی" را براساس اندیشه مولانا مبنی بر معنوی و روحانی بودن مثنوی مولانا نوشتم.
وی افزود: «حرفی از معنی» بطوركلی به مقولاتی میپردازد كه منشأ حیات و ادراك آدمی محسوب میشوند؛ از جمله دل، جان، روان، اندیشه، و عقل، و مراحل سیر در این وجوه درونی را در نگره مولانا درخلال داستانها ترسیم میكند؛ بگونهای كه به این اندیشه مولانا میرسیم كه؛ دل كه قادر به ادراك ذات تمامی اشیا است وقتی به نور ایمان و معرفت روشن شود، آیینه تجلی همه معارف الهی میشود.
موسوی افزود: مولانا برای هموارتر كردن راه رسیدن به معنا برای مخاطبانش از داستان پیامبران و اولیای الهی استفاده میكند و در این میان نگاه ویژه و بلندی به پیامبر اسلام(ص) دارد.
وی با اشاره به حدیث "لولاك، لماخلقت افلاك" گفت: مولانا از این حدیث استفاده میكند و پیامبر گرامی اسلام را موجب خلقت آفرینش میداند و چنین میسراید:
با محمد بود عشقِ پاك، جفت
بهر عشق او را خدا لولاك گفت
گر نبودی بهر عشق پاك را
كی وجودی دادمی افلاك را.
موسوی افزود: در عرفان اسلامی نور محمد اولین حقیقت ظاهر، موجود نخستین، یا مبدا ظهور عالم و مبدا ارواح انسانی است؛ همانطور كه ملاصدرا اشاره میكند؛ حقیقت محمدیه، حقیقتی است كه خداوند نور هدایتش، نفوس مومنان را كامل، و عقولشان را نورانی و آنان را از مقام قوه به فعل رسانده و علم نوری را به آنها افاضه نموده است.
وی افزود: مجموعه كاملی از قصص درباره پیامبر در اشعار مولوی طنین افكنده است، بخصوص در داستان نالیدن تنه درخت خرما و استن حنانه كه مولانا خودش به این داستان بسیار علاقمند بود، و چنین سروده است:
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
كمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
موسوی همچنین با اشاره به داستان نسوختن دستار پیامبر در اتش، چنین سروده است:
در تنور پر ز آتش درفكند
آن زمان دستار خوان را هوشمند
جمله مهمانان در آن حیران شدند
انتظار دودِ كندوری بُدند
بعد یك ساعت برآورد از تنور
پاك و اسپید و از آن اوساخ دور
...
و از این داستانهای معنوی، نتیجه معنوی میگیرد و در صورت حكایت متوقف نمیشود و در نهایت وام معرفت خود را از داستانها میگیرد و معنا را ژرفتر میگیرد و از صورت زندگی پیامبر بهره میگیرد برای اینكه بحث معرفتی خود را پیش بكشد و یعنی همان از ظاهر گذشتن و به مغز و معنا رسیدن رخ میدهد.