بررسی واژه ی پر تكرار « عقل » در ادبیات فارسی

در برنامه ی روزنه بن مایه ها و نكات ارزنده ی كمتر دیده شده ی ادبیات فارسی مورد بررسی قرار می گیرد . در این برنامه واژه ی عقل كه یكی از مضامین شاعرانه ی فارسی است مورد بررسی قرار گرفت .

1398/08/19
|
15:07

در برنامه ی روزنه بن مایه ها و نكات ارزنده ی كمتر دیده شده ی ادبیات فارسی مورد بررسی قرار می گیرد . در این برنامه واژه ی عقل كه یكی از مضامین شاعرانه ی فارسی است مورد بررسی قرار گرفت .
عقل و مفاهیم وابسته به آن از مضامینی است كه در ادبیات فارسی حضوری پر رنگ دارد و می توان گفت مبنای كار شاعرانه ی بسیاری از شاعران نامدار فارسی سراست .
جناب شیخ نجم الدین رازی در تقابل و ضدیت عقل و خرد یونانی با عشق اینگونه می سراید :
« عشق آمد و عقل كرد غارت / ای دل تـو به جان براین اشارت

ترك عجمی است عشق و دانی / كـز ترك عجیب نیست غـارت

شد عقل كه در عبارت آرد / وصــف رخ او به استعارت

شمع رخ او زبانه ای زد / هــم عقـل بسوخت هم عبارت

بر بیع و شرای عقل می خند / سـودش بنــگر ازین تجارت

ضدیت عقل وعشق اینجا محقّق می شود كه باز داند كه عقل قهرمان آبادانی دوعالم جسمانی و روحانی است وعشق آتشی خرمن سوز و وجود برانداز این دو عالم است:

عقل شخصی است خواجگی آموز / عشــق دردیست پادشاهی سوز

پس بحقیقت عشق است كه عاشق رابقدم نیستی بمعشوق رساند وعقل عاقل را بمعقول بیش نرساند واتفّاق علماء وحكماء است كه:حق تعالی معقول عقل هیچ عاقل نیست...»
.عین القضات همدانی ،عارف نامی ایران درقرن پنجم هجری، دراثرمعروف عرفانی خود«رساله لوایح» دروصف ادراك عقل جزئی واستاد مكتب معاش و طور دست نیافتنی عشق می گوید:«دیده عقل از ادراك حقیقت عشق محجوب است عقل راقوّت دید نورعشق نباشد زیراكه عشق درمرتبه ماوراء عقل است وخود درطوری دیگر عقل راقوّت ادراك او نتواند بود.عشق درّیست درصدف جان نهان وجان در دریای قضا غوص كرده،عقل برساحل دریای قضا متوقف میشود وازخوف نهنگان بلا،قدم پیش نتواند نهاد.ای درویش! عقل استادمكتب معاش ومعاداست اگرقدم درین مكتب نهد،اطفال این مكتب بآموختن ابجدعشق دركارش آرند.»
كشتگان خنجر تسلیم را / هـــرزمان ازغیب جانی دیگراست

عقل كی داندكه این رمز ازكجاست / كاین جماعت را زبانی دیگر است

شیخ احمدغزالی عارف بزرگ قرن پنجم وششم هجری دراثرمنثورعرفانی ؛یعنی،«السوانح فی العشق» درمورد ناتوانی عقول جزوی ازادراك حقیقت روح وعشق میگوید:«عقول را دیده بربسته اند ازادراك ماهیّت وحقیقت روح وروح صدف عشق است پس چون بصدف علم را راه نیست بجوهرمكنون كه درآن صدف است چگونه راه بود...». مولانا در كتاب« فیه ما فیه» كه عقل و خرد جزوی انسان تا حدودی می تواند او را به سوی حق و حقیقت راهنمایی می كند و از ادراك حقیقت وعشق آن چنانكه باید و شاید عاجز و ناتوان است می فرماید : «عقل چندان خوب است و مطلوب است كه ترا بر در پادشاه آورد چون بر در او رسیدی عقل را طلاق ده كه این ساعت عقل زیان تست و راه زنست چون بوی رسیدی خود رابوی تسلیم كن ترا با چون و چرا كاری نیست؛ مثلا"جامه نابریده خواهی كه آن را قبا یا جبه برند عقل ترا پیش درزی آورد عقل تا این ساعت نیك بودكه جامه را بدرزی آورداكنون این ساعت عقل راطلاق باید دادن و پیش درزی تصرف خودراترك بایدكردن »
شیخ شمس الدین محمدلاهیجی گیلانی،متخلّص به«اسیری» دردیوان خودكه عرصه جدال دونیروی متضاد؛یعنی،سپاه عقل وعشق است،درتحقیرونكوهش سپاه عقل(جزوی ویونانی) -كه درفكرتسخیركشور جان وملك دل است- وتمجید سپاه عشق چنین میسراید:

در كشور جان و ملكت دل / بگرفت سپاه عشق منـزل

آئین و رسوم نو نهادند / تا گشت رسوم عقـل زایل

از عجز سپاه عقل نآمد / با لشـگر عشق در مقابل

شد سكّه بنام عشق مشهور / از عقـل نبرد نام عاقل

وآنـكس كه بطور عقل دم زد / در عـالم عشـق بود جاهل

در فتـوی عشق قول عاشق / حـقّ آمد و گفت عقل باطل
لاهیجی درتحقیرونكوهش عقل وعاقل دربرابرعشق مینویسد:«معرفت ذات وصفات متعالیه الهیه به ترتیب مقدمات و وسیله حجج وبراهین عقلی حاصل نمیتوان كرد ودرمرتبه عشق كه مقام فناء جهت عبدانیّ،ومنزل بقاء كه اتّصاف بصفات كمال ربّانی است ،عقل وعاقلی را راه نیست:

عقــل دركوی عشق نابیناست / عــاقـلی كار بوعلی سیناست
وهركه درطریق معرفت الهی بمجرّدعقل بی ارشاد ومتابعت كاملی كه واسطه خاص هدایت حقست قدم نهد یقین است كه حاصل او بجزحیرت مذموم وضلال نخواهد بود وجمال وحدت حقیقی جز بدیده شهود مشاهده نتوان نمود». شیخ محمود شبستری نیز مانند سایر اهل دل واصحاب كشف وشهود،با فلسفه میانة خوبی ندارد و معتقد است كه با عقل و منطق واستدلال [یونانی] نمی توان به حق تعالی ایمان آورد و به شناخت حق نایل آمد و در عین حال ایمان دارد كه سخن حق را از هركس كه باشد،باید شنید وپذیرفت:


به قیــــــاسات عقـــل یونــانی / نــــرسد كس بــه ذوق ایمــــــانی

گــر بـــه منطق كسی ولی بودی / شیـــخ سنّــــت ابــــوعلـی بودی

عقل خودكیست تابه منطق ورای / ره بـــرد تا جنــــاب پــاك خدای

دكتر قدمعلی صرامی در این برنامه درباره ی خرد گفت : خرد می تواند در آن دنیا از ما دستگیری كند از نگاه فردوسی در شاهنامه خرد در مرتبت اول به میانجی حواس كارشناسی می كند اما رشد این خرد باعث رشد خرد دیگری در ما می شود . هر انسانی دو گونه خردمندی دارد یك خرد كیومرثی و یك خرد جمشیدی. خرد كیومرثی معادل خرد وحیانی است و خرد جمشیدی همان خردی است كه بر اساس تجارب جمع بندی های خود را به ما ارائه می دهد .
با توجه به این بیت :
خرد رهنمای و خرد دل گشای / خرد دستگیرد به هر دو سرای
خرد هم می تواند راه راه را به ما نشان دهد هم می تواند روان ما را بگشاید و ای اتفاق خرد را دو گانه می كند .

دسترسی سریع