« پدرو پارامو» پدرو پارامو بهترین رمان مكزیكی سدهی بیستم است . وقایع داستان در دوزخی اساطیری و زمینی میگذرد، با مردگانی كه به سبب خطاهای گذشتهشان پیوسته در تلاطمند. پدرو پارامو كه با رئالیسم جادویی قرابتهای انكارناپذیری دارد، 7 سال پیش
« مرد » خیلی پایین، رود جاری است. آب بر سروهای به گُل نشسته لب پرمی زدند. رود خاموش و گل آلود پیش میرود؛ پیچ و تاب میخورد و چون ماری كه بر زمین سبز چنبره زده، به خود میپیچد. سر و صدایی ندارد.... 7 سال پیش
«مرد» به آخر جاده رسید. فقط آسمانی یكدست، خاكستری، نیمسوخته از ابر تیره شبانه. زمین به آن طرف افتاده بود. به خانه روبرویش نگاه كرد كه آخرین دود از خاكستر اجاق آن برمیخاست. در خاك نرم و تازه شخم خورده فرو رفت. بیاختیار با دسته كاردش به در زد... 7 سال پیش
« شبی كه تنهایش گذاشتند » آنجا كه زمین هموار بود، تند گام بر میداشت. به سر بالایی كه رسیدند، عقب ماند، سرش پایین افتاد، آهستهتر و آهستهتر، همچنانكه گامهایش كوتاهتر میشد. دیگران از او جلو افتادند، حالا دیگر خیلی از او جلوتر بودند. ... 8 سال پیش