...شناخت امروز ما، ماحصل باورهای قدیمی است كه در بن مایه های ذهنمان نشسته است. این باورها تماما در فرهنگ و تربیت ما وجود دارند. ما این باورها را باور كرده ایم و هرگز در صدد آزمودن درستی و نادرستی آنها بر نیامده ایم. درست مانند ...
نویسنده : مسعود عابدین نژاد
طرح مسئله:..همه ما در طول زندگی خود،با مسائلی برخورد می كنیم كه در حیطه تخصص و آگاهی مان قرار ندارد و در باره شان مجبور به قضاوت می شویم. این مسائل بیشتر خارج از دایره شناخت ما بوده و ما مطلقاً نمی توانیم به درستی و نادرستی آنها – با سواد فردی مان- پی ببریم. ازاینرو بدون آنكه متوجه شویم؛ دایره عقل را ترك نموده و به دایره باور سازی شده ای كه مراجع خارج از اراده مان ساخته اند ، وارد می شویم. براستی آیا قضاوت ما در باره موضوعی كه صلاحیت تخصصی در حیطه اش نداریم صحیح خواهد بود؟ آیا عقل دستخوش تغییر ما خواهد توانست سره را از ناسره متمایز كند و بر اساس آن راه را از بیراه تشخیص دهد؟ این نوشته تلاشی است برای پاسخ به این پرسش: « آیا ذهن انسان می تواند با تكیه بر توانایی های ذاتی خود ، درستی و نادرستی گزاره های اجتماعی و بظاهر علمی را تشخیص دهد؟»
آسمان شناختی ما و قضیه باورهای قدیمی:...شناخت امروز ما، ماحصل باورهای قدیمی است كه در بن مایه های ذهنمان نشسته است. این باورها تماما در فرهنگ و تربیت ما وجود دارند. ما این باورها را باور كرده ایم و هرگز در صدد آزمودن درستی و نادرستی آنها بر نیامده ایم. درست مانند دیر نشینان قرون وسطی كه در باره طبیعیات قول ارسطو را كافی می دانستند و هیچگاه نیازی به پژوهش نمیدیدند، ما نیز در پاره ای از موارد زندگیمان چنین می كنیم.
مثال قدیمی این مسئله هم حكایت چند دانش پژوه- به معنای كلی- قرون وسطی است كه در باره تعداد دندان های اسب بحث می كنند و هر یك رقمی می گوید، ولی اختلاف ادامه پیدا می كند ؛ تا اینكه جوانی از میان آنها ( در برخی نسخه ها این جوان فرانسیس بیكن خالق نظریه آزمودن در علم است- 1629-1561-) پیشنهاد می كند كه اسبی را بیاورند و در مقابل جمع دندانش را بشمرند ! كه البته پیشنهاد جوان عاقل به اتفاق رد می شود.علت اصلی مخالفت این پیران قرون وسطی این بود كه :« چون ارسطو قبلا در كتاب طبیعیات1 در باره دندان اسب گفته است ، دیگر احتیاجی به بررسی بیشتر نیست.»
در حقیقت گذشتگان می پنداشتند كه عدول از پذیرش قبلی تفكر، به معنای عدول از چارچوب منطق است. این باور قدیمی شباهت تام و تمام به آن چیزی دارد كه ما امروزه با نام« عوام گرایی» می شناسیم.
عوام گرایی با گذشت قرنها و هزاره ها نه تنها نابود نشده است ، بلكه ظاهر علمی و منطقی یافته است.اگر در گذشته برای آن تعداد دانش پژوه قرون وسطی ارسطو جنبه الوهیت داشت، امروزه برای بسیاری از مردمان در حوزه های گوناگون این منبع ناشناس، خیالی و گاه باالقاب مطنطن ناشناخته است.بر خلاف تصور مرجع بسیاری از باورهای ما ممكن است چند خط بی استناد، یك عكس تخیلی، گرافیكی در فضای مجازی و یا حتی شنیده ای از زبان دیگران باشد.
ما هر سخنی را می پذیریم . هر دروغی را راست می پنداریم و هر باور خرافی را چون باوری دینی قبول می كنیم . بدون آنكه تلاش كنیم لااقل خود « دندان اسب یقین» را بشماریم.
تعداد كسانی از ما كه علاقه افراطی برای اشاعه باورهای یقینی و غیر مستند دارند ، روزبروز بیشتر می شود. اتفاقا در تاریخ معاصر در اینباره می توان مثالی یافت. گفته اند كه: كریم شیره ای- یا كریم پشه- دلقك و عمله طرب دربار ناصری روزی در حضور « مسیو دكتر تولوزان» و دیگر اطبا و شاعران دربار ناصرالدین شاه حرفی به گزاف گفت!
ناصرالدین شاه از تولوزان سوال كرد : « در تهران چند نفر طبیب داریم» و تولوزان از آنجا كه انسانی درس خوانده بود گفت:« نمی دانم ولی اجازه دهید تحقیق كنم»
در این بین كریم شیره ای بی درنگ گفت : سیصد هزار نفر طبیب داریم! و این گفته برای ناصرالدین شاه گزاف آمد و دستور داد كریم پشه را بیرون كنند.
روزی دیگر كریم شیره ای خود را به مریضی زدو به دربار آمد . از همه درباریان تا خود شاه شروع كردند برای كریم شیره ای نسخه طبی پیچیدن و در نهایت كریم گفت:« دیدید قبله عالم همه مردم تهرون طبیبند»
و بدین ترتیب ناصرالدین شاه پی برد وقتی حرف بی هزینه و بی خرج باشد، جملگی خلق حكیمند.2
این علاقه ما به بیان و پذیرش سخن بی سند ، دردی است كه دردهای بیشتری را بوجود می آورد. همه ما بدون آنكه بفهمیم و بدانیم در اشاعه سخن بیهوده، بی ارج و بی پایه سهیم می شویم. البته ظاهرا این مشكل در گذشته نیز وجود داشته است. شاید ازهمین روست كه در همان روزگار ارسطو-322-384ق م- تلاش های اصلی برای تالیف منطق صورت آغاز شد. دنیای منطق ارسطویی بیشتر از آنكه بتواند به درستی و نادرستی باورها و ناباوری های ما كمك كند، بیشتر به سنجش سفسطه های فیلسوفانه غیر ارسطویی كمك می كرد. با اینحال شاید بتوان شكل ابتدایی نقد تفكر را در همین منطق نیز جستجو نمود.
اما چه می توان كرد. آیا راهی برای پیش گیری از اشاعه تفكرات بدون سنجش و ناسنجیده و ناآزموده وجود دارد؟ چگونه می توان به آدمیان آموزش داد كه سخنی بی پایه ، نامستند و نا آزموده را باور نكنند. چه چیزی به دقت یك باور و یك اندیشه كمك می كند؟ و...
ارسطوهای دنیای جدید، از متن تا حاشیه:..گفتیم كه برای دانش پژوه قرون وسطی نام ارسطو كافی بود تا دیگر دندان اسب زنده را نشمرند. در دوران ما نیز چنین است. گاهی یك تیتر، یك نوشته و یا نقل قولی از فردی بزرگ برایمان كافی است تا دیگر به درستی ایده یا واژه توجه نكنیم.هیچ وقت از خود نمی پرسیم كه این متن یا این عكس یا این ایده چرا باید صحیح باشد؟ ذهنمان را براحتی در اختیار آن مفهوم قرار می دهیم و تماما باور می كنیم كه صحیح است. نه آنكه باور كنیم حتی یقین می كنیم كه این حرف صحیح است. نكته عجیب آنست كه بسیاری از باورمندانی كه براحتی هر چیزی را می پذیرند در زندگی عادی افرادی سخت گیر و دقیقند . اما وقتی پای بت های ارسطو واره دنیای مدرن به میان می آید ما براحتی هر سخنی را می پذیریم.اتفاقا در همین آموزه های قدیمی بارها و بارها خوانده ایم كه فلان شخص بزرگ در تاریخ چون به عادت پیشینیان نیندیشید ، به بزرگی و درك رسید . حكایت های بسیاری هم در تاریخ ایران و هم در داستان های عرفانی هست كه راه پیشرفت و سعادت ، عبور از سطحی نگری عامیانه است.در دنیای رسانه ای شده جدید، عادت به مستقل اندیشیدن و مستند سخن گفتن؛ می تواند سبب بهروزی ظرفیت های خرد ورزانه جامعه شود.
بیاد داشته باشیم كه در گذشته ای نه چندان دور، بسیاری از كشفیات، تجربه های نو و روش های ساختاری مدرن از همین ظرفیت استقلال خواهی فكری آغاز شد. چه بسیار سخنان بی پایه كه سبب جنگ ها و صدمات به انسان شد. چه بسیار سخنان بی تجربه كه باعث گمراهی و راه كوری بسیاری شده است.
اینكه تلاش كنیم برای سخنان خود، منابعی مستند یا منطقی فراهم نماییم؛ باعث خواهد شد كه برای پذیرش سخنان دیگری نیز این استناد منابع را طلب نماییم.
باید كوشید بزرگ ترین سخنان را ازآنجا پذیرفت كه بهترین مستندات را داشته باشد. فراموش نكنیم كه: دنیای امروز دنیای رقابت و توسعه است و بدون داشتن روش منطقی تفكر نمی توان در این دنیای رسانه ای شده نمایشی زندگی كرد.
راهی برای زیستن در جهان چند بعدی:..نخستین بار كه با آثار گابریل گارسیا ماركز-2014-1927- روزنامه نگار و داستان نویس كلمبیایی آشنا شدم؛ درك سبك نوشتاری او كه بنام رئالیسم جادویی شناخته می شد ، برایم دشوار بود.
بعدها بعد از خواندن چند باره رمانی كه بخاطرش نوبل ادبیات گرفت- صد سال تنهایی- درك بهتری از رئالیسم جادویی پیدا كردم.3
در آثار ماركز مهم باورهای قهرمانان است نه حقیقت. در واقع بین باورهای افراد است كه حقیقت پنهان شده است.
دنیای امروز ما نیز سرشار از بسیاری از باورهاست. این باورها گاهی جای حقایق را می گیرند ، اما « حقیقت به نور خود تابناك است.»4 انسان امروزی چه راهی جز جستجو در باره حقیقت خواهد داشت كه زندگی اش پر معناتر شود؟
برای یافتن این معنا؛ جستجو و سرگشتگی و تلاش بیشتر لازم است.
راه اندیشیدن تنها مسلح بودن به ابزار اندیشه- بخوانید منطق از هر نوع آن- نیست! راه اندیشیدن درست مسلح بودن و مسلح شدن به ابزاری كارآمد است. ابزاری كه به ما كمك می كند در دنیای رنگین رسانه ها و انفجار اطلاعات با شكیبایی و استقلال بیندیشیم. این روش را با نام « نگره انتقادی» می شناسم. نگره انتقادی در مواجه با پدیده ها به پرسش گری، مقایسه و سند پژوهی دست می زند. اینكه فرد در دنیا از خود بپرسد: چطور، چگونه و چرا؟ اینها به فرد كمك می كند در دنیای سراسر اطلاعات بدرستی سره را از ناسره تشخیص دهد و بتواند در حوزه هایی كه خارج از تخصص اوست درك دقیق تری از پدیده ها به دست بیاورد.
برای ساخت و استفاده ار « نگره انتقادی» ما نیازمند: مطالعه و دقت و صبر هستیم. این روش به ما كمك خواهد كرد كه كمتر بگوییم و بیشتر بخوانیم و مشاهده كنیم.
1-طبیعیات ارسطو ترجمه دكتر مهدی فرشاد ، امیر كبیر 1363
2-كریم شیره ای و..نوشته حسین نوربخش، سینا 1385
3- صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا ماركز ، ترجمه بهمن فرزانه
4- این جمله منسوب است به فرانسوا ماری آروئه- ولتر- در كتاب ساده دل
سه شنبه 16م خرداد 1396