حكایت لیلی و مجنون در شبهای روشن

دكتر محمود شالویی مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گسترشش زبان فارسی در ادامه ی سلسه برنامه های شبهای روشن، حكایت لیلی و مجنون اثر نظامی گنجه ای را ادامه داد

1398/08/26
|
16:23

دكتر محمود شالویی مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گسترشش زبان فارسی در ادامه ی سلسه برنامه های شبهای روشن در باب حكایتهای لیلی و مجنون گفت : همان طور كه به خاطر دارید تا اینجا در حكایت لیلی و مجنون دو نفر را در صحنه ی خویش داشتیم . لیلی و مجنون دو بازیگر اصلی و دو نماد دیگر بدانها پیوستند دو بازیگر دیگر این صحنه آراستند . نوفل و ابن سلام هم پیدا شدند و به صحنه آمدند . نظامی گنجه ای هوشیارانه نوشتار خود را می چرخاند چون او می خواهد از این حكایت بهترین نتایج را بهره برداری كند و در اختیار خوانندگان قرار دهد . نظامی در ادامه اینگونه می سراید :
گر دست تو را كرامتی هست /آن دسترسی بود نه زین دست
اندیشه كنم كه وقت یاری / در نیمه ره ام فرو گذاری
نامده این شكار در شصت /داری زمن و زكار من دست
آن باد كه این دهل زبانی / باشد تهی از تهی میانی
گر عهد كنی بدانچه گفتی /مزدت باشد كه راه رفتی
بر چشمه ی این سخن سراب است / بگذار مرا تو را صواب است
تاپیشه ی خویش پیش گیرم / خیزم پی كار خویش گیرم
نوفل بسیار به مجنون عده و وعید داد و گفت : من این دختر را به چنگ می آورم و تو را به وصال معشوق می رسانم . نوفل ادعای جوانمردی داشت . ما درباره ی جوانمردی در ادبیات بسیار خوانده ایم . جوانمردان كسانی بودند كه از دیگران دستگیری می كردند . این فتوت امروز در جهان خیلی مرسوم نیست . امروزه بیشتر هركس از حق خود سخن می گوید و كسی انتظار ندارد از حق خود چشم پوشی كند . درباره ی حضرت امیر (ع) به عنوان شاه جوانمردان بسیار خوانده ایم كه وقتی فقیری از او درخواست كمك كرد انگشتر خود را به فقیر داد ( كه نگین پادشاهی دهد از كرم گدا را )
یا وقتی خودش و حضرت فاطمه (س) و فرزندانشان می خواستند افطار كنند و فقیری به در خانه ی آنها آمد ، افطار خود را به فقیر بخشیدند . این عمل ایثار است كه امروزه كمتر دیده میشود .
نوفل جوانمردانه به میدان آمد وقتی شنید مجنون در این گرفتاری هست و خموده شده برای كمك به مجنون وارد میدان شد وعده های بسیار به مجنون داد و او هم پذیرفت اما مجنون گاهی دچار تردید می شد
( اندیشه كنم كه وقت یاری / در نیمه ره ام فر گذاری )
و به نوفل گفت اگر به عهد خود وفا میكنی من به تو مزد هم میدهم . نوفل آن هنگام كه زاری مجنون را دید گفت : من به تو تعهد می دهم و پای كار تو می ایستم و تا آخر همراه تو هستم .
نوفل با مجنون حس نزدیكی داشت و حال مشترك و خود را با مجنون همدل می دانست .حال مشترك مهم تر از زبان مشترك است . به قول مولوی :
ای بسا هندو و ترك هم زبان / ای بسا دو ترك چون بیگانگان
همدلی را خود زبانی دیگر است / همدلی از همزبانی برتر است .
نوفل میثاق كرد و عهد بست و قسم خورد اول به خدایی خداوند و سپس به پیامبری حضرت محمد (ص) .
دكتر شالویی در ادامه گفت : نظامی در این اشعار عباراتی را مطرح میكند تا این ماجرا را در دوره ی اسلامی معرفی كند . در جایی سراغ خانه ی خدا و كعبه می رود تا از آنجا جاجت طلبند و در جایی دیگر میبینیم كه سوگند یاد می كند .
میثاق نمود و خورد سوگند /اول به خدایی خداوند وانگه به رسالت پیمبر
كز راه وفا به گنج و شمشیر / كوشم نه چون گرگ بلكه چون شیر
من قسم می خورم كه وفادار بمانم و ثروت و زور بازوی خود را برای كمك به تو به كار ببندم .

دسترسی سریع