انواع مغالطه :( قسمت سوم) « انواع مغالطه »

در نوشتارگذشته مغالطه را تعریف كردیم و به ذكر انواع آن پرداختیم .در ادامه برآنیم بیشتر درباره انواع مغالطه سخن بگوییم.

1396/09/08
|
17:23

نویسنده : علی شالچیان ناظر
* مغالطه اتهام نادانی :
در این نوع مغالطه، به جای اینكه شخص دلیل و برهان بر سخن خود ارائه كند، سعی می كند كه به مخاطب بقبولاند كه این قضیه بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد؛ در حالی كه در واقع نیازمند استدلال است.
*مغالطه توسل به ترس:
در این نوع مغالطه، فرد تلاش می‌كند كه از احساس ترس مردم سوء استفاده كند و به جای ارائه استدلال، مردم را بدون دلیل معتبر، از عواقب كاری بترساند.
* مغالطه تركیب مفصل :
گاهی دو جمله به صورت مجزا صادق هستند؛ اما اگر آن دو جمله به صورت تركیبی و تالیفی در یك جمله بیان شوند، حاصل جمله كاذب خواهد بود. به عنوان مثال : اگر كسی هم نویسنده باشد و هم ورزشكار اما در نویسندگی بدون مهارت باشد و در ورزش حرفه ای باشد درباره این شخص می توان گفت كه او نویسنده است. همچنین می توان گفت كه او ورزشكار حرفه ای است. یعنی اگر به طور جداگانه حكم كنیم ، سخن درستی گفته ایم ؛اما اگر این دو حكم را در یك جمله جمع كنیم و بگوییم : او نویسنده و ورزشكار ماهری است سخن ما مغالطه آمیز است، زیرا در این صورت این توهم پیش می آید كه او در نویسندگی ماهری نیز مهارت دارد.
* مغالطه "خودت هم" :
اگر كسی با استدلال به دیگری بگوید فلان كار به فلان دلیل را انجام نده -و دلیل او دلیلی منطقی و صحیح باشد- چنانچه طرف مقابل به او بگوید: خودت هم چند سال پیش همین كار را می كردی، اینجا طرف مقابل در واقع مغالطه می كند و با این سخن می خواهد از استدلال منطقی طرفِ مقابل شانه خالی كند. طبیعی است كه هركس ممكن است بر اثر نادانی و غفلت خطاهایی را در گذشته داشته باشد پس اگر با دلیل منطقی و صحیح، سخنی را بیان می كند، نباید از نقطه ضعف گذشته او استفاده كرد و گفت: "خودت هم فلان كار را انجام دادی."
* مغالطه تكرار:
یعنی شخصی با تكرار یك مطلب غلط ، و به صورت تدریجی، ‏ سخن غلط خود را برای عوام ، صحیح جلوه دهد.
* مغالطه توسل به تمثیل به جای ارائه استدلال:
همواره تكیه اصلی باید بر استدلال باشد و برای استدلال درست می توان مثالی بیان كرد تا قضیه روشن شود. اگر كسی به جای ارائه استدلالِ درست، با آوردن استدلال غلط و سپس بیان یك مثال- یا حتی گاهی بدون اینكه استدلال را بیان كند با بیان یك مثال - بخواهد سخن خود را به طرف مقابل بقبولاند او در واقع مغالطه می كند.
*مغالطه "گزاره های بدون سُور":
ذكر نكردن سُور گزاره (ذكر نكردن تعبیر "همه" یا "بعضی" و امثال آن) و بیان مطلب به صورتی كه ایهام داشته باشد كه قضیه كلی است، یكی از روش های مغالطه است. مثال : كسی كه می‌گوید : مردم این زمانه بی وفا هستند، هرچند با صراحت از تعبیر "همه" استفاده نمی كند اما این گونه القاء می كند كه همه یا اغلب مردم چنین اند؛ در حالی كه دلیل و مدركی برای اثبات سخن خود ارائه نكرده است. پس درستش این است كه بگوید: برخی از مردم این زمانه بی وفا هستند.
*مغالطه "تعریف دوری" :
این مغالطه یعنی كسی "الف" را با "ب" به ما معرفی كند در حالی كه برای شناخت "ب" محتاج شناخت "الف" باشیم. به عنوان مثال، اگر در تعریف "شخصیت سالم" گفته شود: هر كس كه "شخصیت ناسالمی" نداشته باشد شخصیت سالمی دارد این تعریف "تعریف دوری" است، زیرا تعریفِ دقیق شخصیت ناسالم برای ما معلوم نیست. تعریف دوری یكی از روش های مغالطه است.
* مغالطه خلط كردن نیاز با حق:
یكی از سفسطه ها خلط كردن نیاز با حق است؛ چون هرچیزی كه انسان به آن نیاز دارد حق نیست. به عنوان مثال، اگر كسی نیاز دارد كه مخارج زندگی خود را فراهم آورد حق ندارد كه از هر راه ممكن آن را تهیه كند. پس اگر كسی برای توجیه اینكه چرا فلان كار را انجام داده است بگوید : "نیاز بود كه چنین كاری را انجام دهم" و برای حق بودن و كار خود دلیل موجهی نیاورد ، او مغالطه می كند.
* سطحی كردنِ امور پیچیده:
یكی از مغالطه ها و سفسطه ها سطحی كردن امور پیچیده است. به عنوان مثال، اگر كسی به جای یافتن عوامل مختلف در وقوعِ یك پدیده، ساده انگاری كند و فقط یك عامل را مؤثر بداند او در حال مغالطه كردن است؛ زیرا در وقوع یك پدیده عوامل متعددی دخالت دارد؛ و حكم كردن به اینكه فلان پدیده ناشی از یك عامل است در واقع نوعی مغالطه است. به عنوان مثال، چرا فلان شخص در امتحان قبول شد، یا مردود شد ؟ اگر در قبول شدن یا مردود شدن یك فرد در امتحان فقط به یك عامل اشاره كنیم دچار سطحی نگری شده ایم.
* مغالطه "قاعده استثناء" :
هرگاه شما با استدلال سخنی را رد كنید یا تایید كنید و طرف مقابل برای نپذیرفتنِ سخن شما بگوید : "موردی كه من می گویم یك استثناء است" یا بگوید :"فلان چیز بی قاعده است" و برای اثبات سخن خود دلیل نیاورد، او به این مغالطه می پردازد.
* مغالطه مسموم كردن سرچشمه:
شخص در این مغالطه یك صفتِ منفی و مذموم را به مخالفانِ آن مدعا یا كسانی كه در آن تردید دارند نسبت می دهد.
* مغالطه تله‌گذاری:
شخص در این مغالطه یك صفتِ مثبت و ممدوح را به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی كه آن را می‌پذیرند نسبت می دهد.



دسترسی سریع