معین البكاء به عنوان كارگردان و استاد تعزیه وظایفی معمول در تئاتر مثل انتخاب بازیگر، طراحی میزانسن، تقسیم نقش ها و تعین دیالوگ ها را به عهده دارد.
نویسنده : پوریا موسوی
نوشتار حاضر از تعزیه سخن به میان می آورد. میخواهم به عنوان كسی بنویسم كه تئاتر را شاید بشناسد و بفهمد، اما مواجهه اش با تعزیه تازگی دارد.
در نگاه اول فهم قواعد و ظواهر تعزیه آنقدر راحت و ساده است كه می شود به سرعت دچار سوء تفاهم و توهم آگاهی نسبت این گونه دراماتیك شد. همه چیز شسته و پوست كنده به نظر می رسد. تمییز مفاهیم به راحتی ممكن است. خیر و شر را می شود در نگاه اول، یعنی همان لحظه كه اشخاص را به چشم میبینی یا صدایی ازشان می شنویم تشخیص داد. حتی كمی كه بیشتر نگاه كنیم به راحتی می توانیم فكر كنیم اجرای تعزیه هم بسیار راحت است. نه خبری از حفظ كردن دیالوگ ها و مونولوگ های طولانی است و نه دكور های عظیم و صحنه های پیچیده.
از طرفی، سوی دیگر صحنه را كه نگاه بیاندازیم می توانیم تصور كنیم این گروه موسیقی هم سردستی است. خبری از اركستراسیون و رهبراركستر نیست. تعدادساز ها هم آنقدر زیاد نیست كه ماجرا را سخت و پیچیده كند.
خلاصه همه چیز مهیاست تا ما دچار فهم غلط و توهم آگاهی شویم كه : تعزیه بسیار ساده است. اما سوال اینجاست كه آیا واقعا میتوان اینگونه ساده با تعزیه برخورد كرد؟ اگر اینطو نیست، كجای فهم ما از مساله ایراد و اشكال دارد؟
آنچه در تعزیه بر گِردِی صحنه رخ می دهد نه اثر سر دستی و ساده انگارانه است و نه به لحاظ اجرایی راحت و بی زحمت .بیائید برای فهم بهتر و درست تر، تعزیه را از منظری مشخص-مثلا كارگردانی – مورد بررسی قرار دهیم.
همانطور كه گفته شد در ظاهر امر به دلیل وجود قراردادهایی واضح و روشن می توان ماجرا را ساده دید. اما سوال اینجاست كه نقش معین البكاء در جایگاه كارگردان چیست؟ باید بدانیم او با این قواعد شسته و رُفته چه كار می كند. اصلا این قواعد در كارگردانی چه نقشی دارند و علت وجودی شان چیست؟
معین البكاء به عنوان كارگردان و استاد تعزیه وظایفی معمول در تئاتر مثل انتخاب بازیگر، طراحی میزانسن، تقسیم نقش ها و تعین دیالوگ ها را به عهده دارد. از سوی دیگر معین البكاء خود رهبری گروه موسیقی كه در دستگاه های موسیقی ملی ایران می نوازند را بر عهده دارد. او باید با موسیقی، معنا سازی ها و تكنیك های آن آشنا باشد. باید ردیف های مورد نیاز تعزیه را بداند و بفهمد. هرچند در این بخش نیز قواعد و قرارداد هایی مشخص حاكم و جاری است.
بدیهی است تبحر و دانش معین البكاء همچنین طبق قواعد باید در شناخت نقش ها، اشخاص و مخلوقات تعزیه، نشانه ها و معنا ها، تكنیك ها و به طور كل هر آنچه بر صحنه ی اجرا رخ می دهد نیز در حد اعلا باشد.
او باید در تمام نقش ها ی تعزیه از بچه خوان گرفته تا مابقی اولیا یا در سوی دیگر اشقیاء تجربه و تبحر داشته باشد. معین البكاء باید تمام قواعد و ساختار های تعزیه را در روندی فرسایشی و مكتبی آموزش دیده باشد. این بدین معناست كه در قاعده ی تعزیه شخصی نمی تواند به واسطه ی علاقمند شدن به آن در سنین بزرگسالی ناگهان به تعزیه روی بیاورد، در همان ابتدا نیز بخواهد معین البكاء بشود. البته این كه در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد معین نیست و ممكن است مسیر آموزش آكادمیك روش حاضر را ملغا كند.
در حقیقت باید گفت معین البكاء به لحاظ اجرایی جایگاهی همسنگ كارگردان در تئاتر غربی را دارد. اما به واقع باید او را ((استاد)) تعزیه نامید. كسی كه از كودكی وارد دستگاه تعزیه شده، از بچه خوانی و زن پوشی و علی اكبرخوانی و امام خوانی و... گذشته و امروز در جایگاه معین البكائی استاد همه فن حرف تعزیه است. از شناخت نسخه و توانایی نوشتن آن حتی، تا موسیقی و صد نكته ی ریز و درشت دیگر.
اما به لحاظ روش كارگردانی؛ بیاییدكارگردانی تعزیه به هدایت معین البكاء و اجرای نقش خوانان را بررسی كنیم. كارگردانی تعزیه به گونه ایست كه با استفاده از قرارداد های موجود، از همان آغاز اجرا اشخاص و جایگاه ها به لحاظ بصری حتی مشخص اند. هر كس خود را معرفی می كند، نقشی كه خواهد خواند را نیز. الحان ایشان گویای تشخص شان است و این امر در ادبیات هر شخص نیز واضح است.
به این ترتیب معین البكاء و اجراگران روشی را در پیش میگیرند كه در تئاتر
به آن فاصله گذاری گفته می شود. فاصله گذاری از دل تئاتر روایی برشت بر آمده است. اما سوال این است كه این فاصله گذاری در اصل به لحاظ روش بازنمایانه چه اثر بر مخاطب دارد؟
در هر دو نوع از درام فاصله گذاری كنشی مشخص با هدفی آشكار است. هر دو از ابتدا به مخاطب می گویند كه : مرا ببین كه بر صحنه ایستاده ام و نقش فلان شخص را بازی می كنم. در هر دو اثر گروه اجرا بر این امر تاكید می كنند كه ما توهم اتفاقی را بر صحنه نمی سازیم، نمیخواهیم شما را درگیر توهم كنیم، بلكه هدف آن است كه شما روایتی را بشنوید، بی آن كه درگیر توهم و تجسم شوید به حقیقت ماجرا پی ببرید.
در هر دو نوع درام می توان مشخصه ها و تكنیك های مشترك دیگری را نیز نام برد. مانند تكنیك های روایت و از جمله ی آن ها : روایت در روایت یا داستان در داستان. اما حال با دانستن این نكات بازگشتی خواهیم داشت به سوال های ابتدای نوشتار.پیشتر پرسیده شد : نقش معین البكاء درجایگاه كارگردان چیست؟ باید بدانیم او با این قواعد شسته و رُفته چه كار می كند. اصلا این قواعد در كارگردانی چه نقشی دارند و علت وجودی شان چیست؟
از منظر نگارنده ی این متن، همه ی قوانین و قراردادهای پیش گفته، بر تعزیه حاكم شده اند تا معین البكاء و نقشخوانان و نوازندگان و كل عملگان تعزیه از ساخت توهم و معنا كردن نشانه ها برای مخاطب عبور كرده به اصل و اساس تعزیه، یعنی جدال مداوم خیر و شر بپردازند. به عبارت دیگر قرارداد های تعزیه این امكان را به معین البكاء می دهد كه از به صحنه آوردن ((چرایی)) عبور كرده و ((چگونگی)) را بسازد.
او برای ساخت این چگونگی همیشه و در هر لحظه ی تعزیه همراه و همقدم تمام اشخاص اجرا است، یعنی مانند كارگردان در تئاتر غرب كه تا پیش از شروع اجرا در كنار گروه است عمل نمی كند. معین البكاء هم موسیقی را رهبری می كند و هم در كنار نقش خوانان بر صحنه حضور می یابد، با نسخه ی پر شالش آن ها را هدایت می كند و تا آخرین لحظه همراهشان می ماند. مانند استادی كه دست شاگردانش را میگیرد ، راه می برد و آنچنان كه باید همه چیز را می سازد.