گفتگو با رضا مختاری اصفهانی در برنامه سرزمین من
فتواهایی كه كمر استعمار را درعراق شكست. دكتر مختاری در مورد واقعه تاریخی كه دوم دی ماه 1329 رخ داد صحبت كرد و گفت :
میرزا محمدتقی شیرازی نظرات و اندیشههایی دقیق داشت و در مطالب پیچیده و مسائل مشكل، تأمل فراوان میكرد. وی همانند میرزای بزرگ و آخوند خراسانی، مرجعی بزرگ، روشنبین و آگاه به مسائل سیاسی جهان اسلام بود. در 1329 ق، پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران و كشتار مردم بیگناه و آزادی خواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر كرد.یرزای دوم یا میرزای كوچك، از مراجع تقلید ایران و رهبر سیاسی نهضت استقلالطلبی عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود. میرزا محمدتقی، در سال 1256(هـ.ق) در شیراز به دنیا آمد و دوران نوجوانی و جوانی خود را در این شهر سپری كرد. وی در سال 1271 به عراق رفت و در كربلا اقامت گزید و دروس مقدماتی را نزد علمای به نام این شهر فراگرفت.
او در محضر درس ملامحمد حسین مشهور به فاضل اردكانی حاضر شد و دروس سطح خود را نزد او و سیدعلی نقی طباطبایی به پایان برد. در سال 1291 با دوست و هممباحثه خود، سیدمحمد فشاركی اصفهانی، به همراه میرزا حسن شیرازی، معروف به میرزای اول یا میرزای بزرگ، به سامرا رفت و در مجلس درس میرزا شركت كرد و از شاگردان برجسته او بود. میرزای دوم، در همان زمان، از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از شاگردان وی، به شیوه و روش میرزای بزرگ تدریس میكرد و یكی از علمای بزرگ به شمار میرفت.به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پس از آن كه میرزای بزرگ در سال 1312 ق درگذشت، نظر گروهی از مردم به رهبری دینی و سیاسی میرزای دوم متوجه شد. او در سامرا به اقامه وظایف شرعی و تدریس و تربیت طلاب پرداخت و اهل علم در محضر درسش حاضر شدند. وی تا ماه صفر 1336 در سامرا اقامت داشت و سپس به كاظمین رفت و مدتی بعد، در كربلا رحل اقامت افكند و تا پایان عمر آنجا ماند و به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. پس از درگذشت آقا سیدكاظم یزدی در 1337 ق، مرجعیت مطلق شیعیان برعهده میرزای دوم گذاشته شد.در سال 1338 هـ.ق/ 1920 م دوره جدیدی از تلاش، در راستای گسترش دامنه مقاومت و آمادگی برای مقابله فراگیر علیه اشغالگری انگلیس آغاز شد. میرزای شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در9 جمادیالثانی 1338هـ.ق / اول مارس 1920 استخدام یا كار كردن در اداره قیمومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم كرد و به دنبال آن، تعداد زیادی از كاركنان آنجا استعفا كردند و این روند، به مرور زمان افزایش یافت. اندكی پیش از آن، به درخواست میرزا، در اواخر جمادیالاول 1338 (هـ.ق)، نشستی محرمانه در شهر نجف، با حضور شمار زیادی از علما و رؤسای عشایر و رهبران فراتِ میانه تشكیل و طی آن قرار شد، حملهای سراسری توسط نیروهای مردمی بر ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود. در 15 شعبان 1338هـ.ق/ 3 مه 1920 م، اجتماع بسیار محرمانهای در منزل میرزای شیرازی، به ریاست وی تشكیل شد.
اجتماع كنندگان بعد از بحث و گفت وگوی فراوان، در مورد اتخاذ یك طرح و خط مشی ثابت و فراهم كردن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان، در حضور میرزا، به قرآن كریم سوگند یاد كردند كه آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند. موضعگیری میرزا در قبال اشغال عراق، دربرگیرنده دو نكته مهم بود: اول، ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنی و دوم، ضرورت تلاش همه نیروها در سراسر كشور برای مقابله با اشغالگران.در پی پارهای تحركات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاكم انگلیسی آن شهر، چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار كرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران قیام، نامهای به میرزای شیرازی نوشت و از وی یاری طلبید.
میرزا در پاسخ وی نوشت: «از بابت اتحاد كلمه مردم بغداد و خیزش علما و بزرگان و رؤسای آن دیار، به منظور مطالبه حقوق مشروعه ملت و اهداف مقدس، شادمان شدیم. خداوند كوشش تو و برادران و نزدیكانت را پاداش دهد و آرزوی ما و علمایی را كه به جمع شما شتافتند و به واجبات اسلامی خویش قیام كردند، برآورده سازد.»پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال كشته شدن یكی از تظاهركنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیسی، میرزای شیرازی در 10 رمضان 1338 هـ.ق/ 29 مه 1920، پیامی به این شرح برای مردم عراق فرستاد: «بدانید كه برادران شما در بغداد و كاظمین به برگزاری اجتماع و تظاهرات مسالمتآمیز اتفاق نظر پیدا كردهاند. جماعتی بسیار، با رعایت امنیت و آرامش به تظاهرات مذكور اقدام ورزیدهاند.
هدف آنان از این كار، مطالبه حقوق مشروعه خویش است كه ان شاءا... برقراری حكومت اسلامی و استقلال عراق را در پیخواهد داشت. این هدف به این صورت محقق میشود كه هر ناحیهای، گروهی را برای مطالبه حق خویش به پایتخت عراق یعنی بغداد اعزام كند؛ در حالی كه همگان وحدت كلمه دارند. بر شما، بلكه بر تمامی مسلمانان است كه در آغاز این حركت شریف، با یكدیگر اتفاق داشته باشید و از اخلال در امنیت و مخالفت و مشاجره با یكدیگر بپرهیزید.
چون تفرقه به مقاصد شما ضرر میزند و حقوقتان را كه اینك زمان دستیابی به آن است، ضایع میكند.»در پی این اقدام، استعمارگران تصمیم گرفتند سران حركت ضد انگلیسی و در رأس آنان، شیخ محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی را بازداشت كنند. «میجر بولی»، فرماندار انگلیسی حلّه، مأمور این كار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راههای ورودی آن را محاصره كرد و برای توجیه اقدام خود، نامهای به میرزای شیرازی نوشت و هدف از این كار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری كه قصد فساد و غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذكر كرد.
میرزا پس از دریافت نامه و مشورت با مشاوران خود، نامهای به خط شیخ مهدی خالصی، در پاسخ به حاكم انگلیسی حلّه فرستاد و ضمن حملاتی به او و اقداماتش، نوشت: «به حاكم سیاسی حله میجر بولی كه خداوند هدایتش كند. نامه شما را خواندیم و از مضمون آن دچار شگفتی زیادی شدیم. زیرا فراخوانی نیروهای نظامی برای مقابله با افرادی كه حقوق حیاتی و مشروع خویش را مطالبه میكنند، غیر معقول است و به هیچ وجه با اصول عدل و منطق همخوانی ندارد. هم اكنون میخواهم تا این پیام را به شما برسانم كه توسل به نیروهای نظامی برای سركوبی خواستههای مردم، مخالف عدل و اداره كشور است و چنانچه این بار نیز از گفت وگو با ما سر باز بزنید، توصیه من به مردم مبنی بر رعایت آرامش از ریشه ملغی میشود؛ در این صورت مسئولیت همه پیامدهای سوء بر عهده تو و یارانت خواهد بود.» با وجود این، استعمارگران انگلیسی درصدد مرعوب كردن مردم برآمدند و شیخ محمدرضا و یازده تن از همفكران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید كردند. اما تبعید آنها، شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعلهور شد و خشم مردم فرات وُسطی را برانگیخت.