به مناسبت 25 اسفند سالروز تولد پروین اعتصامی
نخستین مواجهه ما با شاعر بزرگی چون پروین اعتصامی چگونه بوده است؟ برخی از همنسلان من او را از شعر «اشك یتیم» در كتاب فارسی دبستان میشناسند. دیگران شاید از اشعار مناظرهگونهاش كه در كودكی از زبان بزرگترها شنیدهاند و برخی شاید اصلا دیوان اشعارش را خوانده باشند. مهم نیست به چه طریقی اما هركدام از ما او را كموبیش میشناسیم.
ویژگیهای اشعار پروین اعتصامی
پروین اعتصامی را میتوان از شاعرانی دانست كه در اشعارش بسیار به مضامین اجتماعی پرداخته است. او همچنین از آن دسته شاعرانی است كه نقش تمثیل در بسیاری از سرودههای او چنان پررنگ است كه اگر از این شیوه بهره نمیبرد در انتقال مفهوم اینچنین موفق نبود. او با بهره بردن از این شیوه اندیشههای خود را در قالب و ظاهری باورپذیر انتقال داده است. تمسك جستن به تمثیل به او كمك كرده تا در واحدی بسیار كوچكتر از واحد اصلی كه جامعه باشد، بتواند موضوع را شرح و بسط دهد. او تمثیلها را در بسترهایی چون خانواده، محله و یا شهر گسترانیده و موضوع را در این واحدها بیان میكند.
مناظره و جانبخشی
پروین اعتصامی با جانبخشی به اشیا و بیان مضامین مدنظر خود از زبان این اشیا و حتی حیوانات مفهوم را چنان به سطح فهم عموم میرساند كه درك معنای آن بیهیچ راهنمایی و شرحی ممكن است. او از روش مناظره در اشعار خود بهره برده و سوال و جوابها را میان دو شیء و یا حیوان پیش میبرد. او در این مناظرهها همواره مسائلی انسانی را مطرح كرده و درنهایت موضوع را به سرانجامی درست میرساند. در اهمیت این شیوه همین بس كه با گذشت زمان این اشعار و حتی تكبیتهایی از آنها را بر سر زبانها در كوی و بازار میشنویم و حتی برخیشان از پس تكرار زیاد، ضربالمثل شدهاند.
پروین اعتصامی را میتوان از آن دسته شاعرانی دانست كه برای بیان نظر و عقیدهاش در باب مضامین سیاسی دوران خود روش غیرمستقیم را برگزیدهاند. در دیگر مضامین نیز این شیوه بر جذابیت اشعار افزوده است. مناظرههایی كه میان انواع و اقسام چیزها خلق كرده با چنان قوتی پرداختهشدهاند كه آن جانبخشی كاملا درونی شده و خواننده بسان داستانی واقعی گفتگوها را پی میگیرد. او در هر مناظره خصیصهای را مدنظر قرار داده و گفتگو حول همان موضوع پیش میرفته و در لابهلای این گفتوشنود مفاهیم اولیه اخلاق و اصول انسانی را شرح میداده است.
ردپای عشق
برخی پروین اعتصامی را شاعری دانستهاند كه در آثارش رنگ و بویی از عشق وجود ندارد. حال آنكه اگر در پی ردپای عشق در میان سرودههای او باشیم نیز دستخالی برنخواهیم گشت؛ مثلا این گفتگو كه این بار دو سمت مناظره «دیده» و «دل» هستند.
شكایت كرد روزی دیده با دل/ كه كار من شد از جور تو مشكل
ترا دادست دست شوق بر باد/ مرا كندست سیل اشك بنیاد
ترا گردید جای آتش مرا آب/ تو زاسایش بری گشتی من از خواب
ز بس كاندیشههای خام كردی/ مرا و خویش را بدنام كردی
از آن روزی كه گردیدی تو مفتون/ مرا آرامگه شد چشمه خون
ابیات ادامه دارند و این گفتگو پیش میرود تا جایی كه اینگونه پاسخ میشنود كه:
بگفت ای دوست تیر طعنه تا چند/ من از دست تو افتادم درین بند
تو رفتی و مرا همراه بردی/ به زندانخانه عشقم سپردی
مرا كار تو كرد آلودهدامن/ تو اول دیدی آنگه خواستم من