گفتگو با دكتر مصطفی خلیلی فر كارشناس موسیقی در برنامه نیستان
در زمان «كریم خان زند»، بنیانگذار سلسله ی زندیه (1163 تا 1193 هجری قمری) «پری خان» شهرت داشته است. همچنان «جالانچی خان» (در تـُركی معنی نوازنده یا سنتورزن دارد) در عهد فتحعلی شاه قاجار می زیسته و «مینا» و «زهره» كه هر كدام دسته ای خنیاگر داشته اند. در دوران محمدشاه قاجار، «حاجی محمد»،«لـله حضور» خواننده، «زاغی تارزن» و «اكبری و احمدی ضربگیر» از هنرمندان نامدار اواخر دوران قاجاریه بوده اند.
در دوران ناصرالدین قاجار، چهارمین فرد از سلسله ی قاجاریه (1264 تا 1314 هجری قمری) موسیقی درباری و به تعبیری موسیقی مجلسی، گسترش كم نظیری پیدا كرد ولی ارزش هنر تا آن حد كاستی گرفت كه به موسیقیدان «مطرب» می گفتند و موسیقیدانان یا نوازندگان درباری را كه ظاهرا اعتبار بیشتری داشتند «عمله طرب خانه» نامیدند.
دكتر خلیلی فر در ادامه گفت :
نكتهی حائز اهمیت در پرداختن به موسیقی این دوران از تاریخ كشور این است كه: قوارهی موسیقی در این دوران، وجه علمی خویش را به كلی از دست داده و صرفا جنبهی تفنّنی آن مورد توجه و پذیرش همگان بود. تَفقد كریم خان به موسیقی نیز، صرفاً، وجه بازاری و عامیانهی موسیقی را شامل میگردید كه اسباب تفرعن خواص بود و مایهی عشرت عوام. خوانندگان و نوازندگان این ادوار، به قواعد و اصول و روش فنی قدما، مقید نبوده و هر چه ارائه میكردند، رنگ و بوی سرگرمی داشت. شیرازهی موسیقی علمی ایرانیان از هم گسیخته شده بود و جز اقلیتی انگشت شمار، كسی بر نهج و قاعدهی قدما سیر نمیكرد.
دومین خاندان هنر
پس از «خاندان موصلی» كه نخستین خاندان هنر باید نامیده شوند، خاندان هنر دیگری در تاریخ موسیقی ایران ظاهر شد كه سهم بزرگی در تكوین نظام دستگاهی و تنظیم هفت دستگاه در موسیقی ایرانی دارد. سر دودمان این خاندان، «آقا علی اكبر فراهانی» فرزند شاه ولی است كه «عارف قزوینی» شرحی درباره ی وی در مقدمه ی دیوان اشعارش آورده است. عارف او را تربیت یافته ی دربار ناصری می داند و می گوید بی اندازه مورد تشویق و محبت شاه بوده است.
«گوبینو»ی فرانسوی در كتاب «سه سال در ایران» می نویسد :
«آقا علی اكبر را نوازنده ی تار معرفی می كنند و او را تندخو می شناسند و می گویند بایستی خیلی اصرار كرد تا او را مجبور به تار زدن نمود».
و نیز می گوید اروپاییان كه به موسیقی شرق هیچ توجه ای نداشته اند در موقع شنیدن ساز آقا علی اكبر دچار تاثر شده اند و گفته اند بر اثر مشاجره ای كه با همسایگان درباره ی صدای ساز داشته، شب با تار مخصوص خود به نام «قلندر» به بالای پشت بام می رود و بامدادان او را مرده می یابند.
«آقا علی اكبر» برادرزاده ای به نام «آقا غلامحسین»، فرزند محمدرضا، داشت كه نزد عمویش موسیقی و تار زدن را فراگرفته بود و پس از درگذشت آقاعلی اكبر سرپرستی فرزندان او را به عهده گرفت و به آن ها موسیقی و نوازندگی تار را آموخت.
«آقاحسینقلی» و «میرزاعبدالله» كه فرزندان آقاعلی اكبر بودند و مایه ی اشاعه ی ردیف ها شدند، تربیت یافتگان آقاغلامحسین، پسر عموی خود بودند.
آقاحسینقلی (درگذشت 1334 هجری قمری) هنرمندی بود كه عارف قزوینی در یادداشت های خود درباره ی وی می نویسد :
« تار هم پس از میرزاحسینقلی چراغش تقریبا خاموش شد».
ردیف آقاحسینقلی را با آن كه مختصرتر از ردیف میرزاعبدالله است، پركارتر و زیباتر توصیف كرده اند كه قسمتی از آن (بخشی از شور و ماهور) را شادروان «موسی معروفی» به نت درآورده است.
به علاوه، در سفری كه استاد به پاریس داشته اند، صفحاتی از ماهور، سه گاه، شور، همایون رهاب و ... پر كرده اند كه با تار تنها یا تكنوازی است و می تواند نموداری از هنر این هنرمند والامقام باشد.
یادگار آقاحسینقلی، برادران شهنازی بوده اند؛ علی اكبر، عبدالحسین و محمدحسن كه «علی اكبر شهنازی» با استفاده از آموزش های پدر و عمویش؛ میرزاعبدالله، به عنوان معروف ترین استاد تار شناخته و مشهور شد.
میرزاعبدالله فرزند دیگر آقاعلی اكبر فراهانی در تار و سه تار استاد بود. بخشی از ردیف دستگاه چهارگاه او را شادروان «علی نقی وزیری» كه مدتی شاگرد وی بوده اند از روی پنجه استاد به نت درآورد كه تمام یا قسمتی از آن از بین رفته است ولی خوشبختانه چند صفحه گرامافون از آثار او ضبط شده است.
میرزاعبدالله دو پسر و دو دختر داشته كه همگی ذوق موسیقی را از پدر به ارث برده بودند. «احمد عبادی» كوچك ترین فرزند میرزاعبدالله كه در سال 1372 هجری خورشیدی درگذشت از نوازندگان زبردست و مشهور سه تار دوران معاصر به شمار می رفت.