برای چخوف می نویسم...

گفتگو با رسول تبییك در برنامه كتاب فرهنگ در وصف آنتوان چخوف

1401/11/10
|
15:07

تبییك در ابتدا گفت : گفتگو در مورد چخوف نیازمند ساعت ها بحث و گفتگوست چرا كه ویژگی او و آثارش آن قدر زیاد است كه دارای ابعاد مختلفی برای گفتگوست. چخوف در دوران عمر كوتاه خود با بسیاری از آدم های خرد و كلان از قشرهای مختلف ، از جبهه های فكری متفاوت، از حلقه ها و سطوح مختلف اجتماعی نشست و برخاست می كند و با آنها حشر و نشر داشته است اما هرگز جبهه های خاص و دیدگاه سیاسی مشخصی را بر نمی گزیند چرا كه دیدگاه او آنچنان كه خود گفته اینچنین است:« من به زندگی روزمره انسان ها نظر می افكنم. آدم هایی كه در اطرافم روزگار می گذرانند. خود را موظف می دانم كه زندگی آنها را آنچنان كه هست به خود آنها بنمایانم...». توصیف زندگی آنچنان كه هست، هدف چخوف نیست . هدف نهایی او نهادن آینه ای در مقابل چشمان خواننده است تا خود و معایب خویش را به خوبی ببیند. صد البته كه این آینه معوج است و تصویر ما را خنده برانگیز به ما باز می نماید.
تبییك در ادامه گفت : خلق 700 داستان كوتاه و نمایشنامه رقم عجیبی است كه نمی توان از شگفت انگیزی آن چشم پوشی كرد.
استفاده كاملا مناسب و به اندازه نویسنده از زبان، شگردهای طنزپردازی و بزرگنمایی جزئیات بی اهمیت زندگی چنان بود كه تعریف داستان كوتاه را كاملا دستخوش تغییر كرد. آنتون چخوف از تكنیك خاصی برای پایان داستان هایش استفاده می كرد كه به «پایان هیچ» شهرت دارند. در این شگرد چخوف داستان هایش را به جای نقطه اوج مرسوم تر با یك ضد اوج به پایان می رساند. ضد اوج همان بزنگاهی است كه نویسنده رویه ای خلاف انتظار خوانندگان را پی می گیرد.

این تكنیك داستان های چخوف را واقعی تر و اكثر اوقات رقت انگیزتر می كردند. زیرا خوانندگان باید حدس می زدند در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد. با این حال، چخوف در كنار این شگرد ویژه اش از پایان بندی های غافلگیركننده زیادی هم در آثار خود استفاده كرده تا انتظار خوانندگان را به هم بریزد. به این جهت، حتی خوانندگان همیشگی آثار چخوف هم نمی توانستند به راحتی پایان داستان های او را حدس بزنند. در نتیجه، حالا بیش از صد سال پس از چاپ آثارش، خوانندگان هنوز از تازگی و اصالت آثار چخوف شگفت زده می شوند. اگرچه نویسنده شخصیت هایش را با طنزی دلسوزانه به تصویر كشیده، اما هیچ وقت از عیب ها و خطاهای آنها چشم پوشی نكرده است.

داستان های چخوف را آثاری عمیقا انسانی دانسته اند كه به تفصیل به جزئیات بی اهمیت و تلخ هایی مرارت بار زندگی پرداخته اند. دیوید مارگارشاك، نویسنده و زندگینامه نویس (كه شرح حال برخی از بزرگان ادبیات روسیه را به رشته تحریر درآورد) می نویسد، هنگام خواندن آثار چخوف این تصور برای خواننده به وجود می آید كه «خود زندگی را چون پرنده ای بالدار در داستان خود نگه داشته اید.» چخوف همچون بسیاری از شخصیت های داستان هایش زندگی غم انگیزی داشت.

دسترسی سریع