گفتگو با فرزان احمد نژاد استاد دانشگاه
منابع گوناگون، بنای به شكل فعلی را در دوره سلطنت شاه عباس اول و به سال 1011 قمری دانستهاند. استاد محمدرضا و استاد علیاكبر اصفهانی، نام دو تن از معمارانی است كه میدان را طرحریزی كرده و آن را به شكل فعلی بنا نهادهاند. نام این دو معمار بر سردر بناهای پیرامونی میدان به چشم میخورد.
در طرح این میدان، از میدان سابق عتیق در اصفهان الگوبرداری شد. روی هم رفته این نوع طراحی میدان، كه از آن با نام میدان ایرانی نام برده میشود و پیوندی از بازار، مركز حكومتی و محل مذهبی (مسجد) است، پیش از میدان نقش جهان نیز در اصفهان در میدان كهنه یا همان عتیق كه الگوی اصلی میدان نقش جهان و قدیمیترین نمونه این نوع از میدان است دیده میشود، در یزد در میدان امیرچخماق، در قزوین در میدان شاه و در تبریز در میدان صاحبآباد نیز دارای سابقه بوده است.اگر چه 3 بنای مهم و سر در قیصریه به عنوان عنصر چهارم، در این میدان قرار دارند، ولی جانمایی این عملكردها به صورت متقارن نبوده است. گویا جبهه جنوبی میدان مهمتر از جبهه شمالی آن است به گونهای كه جبهه شمالی را متروك كرده است. از اینها كه بگذریم با توجه به قرارگیری دو مسجد مهم در این میدان و سعی در ورود به مسجد در جهت قبله این میدان با قبله نیز زاویه دارد كه اگر نداشت، طراحی مساجد نیز ساده تر صورت میگرفت. اینها را به حساب چه بگذاریم؟ آیا اشتباهات طراحی است یا در آن عمدی به كار رفته است ؟
به راستی چرا میدان نقش جهان دچار این چرخش شده است؟ چرا به سمت قبله نیست؟ به معماری مساجد آن بنگریم:
مسجد شاه:
یك مسجد بزرگ با عملكرد عمومی كه عموم مردم اصفهان همه روزه در آن حاضر شده و ادای فریضه میكنند، كاملا مشهود است كه معمار این بنا با طراحی دو دالان و چرخش آنها، ورود به صحن مسجد را در راستای قبله استوار كرده است. حال اگر میدان به سمت قبله میچرخید دیگر نیازی به این دالان و چرخش نداشت و چه بسا در مراسمات مذهبی بزرگتر مثل نماز عید فطر، كه از روستاها و شهرهای اطراف نیز نمازگزاران میآمدند، همه نمازگزاران در راستای میدان ادای فریضه میكردند.
مسجد شیخ لطفالله:
یك مسجد خصوصی برای یك شخصیت مذهبی و عرفانی، ورودی این مسجد نیز برای اینكه در جهت قبله باشد، چرخیده است. آن هم با دو گردش و در دالانی طویل و تاریك متروك بودن جبهه شمالی و عدم تطابق جهت میدان با قبله. آیا موارد گفته شده، ایراداتی هستند بر طراحی میدان؟ یا طراح این میدان هدفی داشته است از این مطلوب؟ پس بهتر است كه قبل از اینكه با دیدی صرفا معماری به این میدان بنگریم، جنبههای معنایی و عرفانی یكی از شخصیتهای موثر عصر صفوی كه تاثیر بسزایی بر اندیشههای معاصر خود گذاشته است را بررسی كنیم. این شخصیت بیبدیل كسی نیست جز شیخ بهاءالدین جبل عاملی معروف به شیخ بهاء، شیخ بهایی یكی از معروفترین چهرههای عرفانی، فقهی و علمی صفویه است. كسی كه تالیفاتی چون كشكول در زمینه ادبیات، الزبده فی الاصول و جامع عباسی در زمینه فقه، سرالمستتر در زمینه علوم غریبه، اختراعاتی از قبیل روشن ماندن حمام با یك شمع، ایده پختن نان سنگك و فرنی، معماری حرم امام رضا (ع)، تعیین قبله مسجد شاه و حتی معجزات و تصرفات عرفانی به او منسوب است. این چنین شخصیتی، به یقین در هنگام طراحی چنین پروژهای، به معماران این طرح مشاوره داده یا از مكتب فكری او تاثیر گرفتهاند.
به منابع عرفانی و شیعی كه مینگریم همواره در مذمت و دوری از دنیا است، اینكه دنیا زنی فریبند است كه مولای متقیان آن را سه طلاقه كرده، دنیا محلی است برای عبور، اینكه دنیا مزرعهای است برای آخرت، كاروانسرایی است كه سالكان كعبه حقیقت كه اندكی در آن سكونت میكنند و صبح مرگ، با بانگ الرحیل به سوی دوست میشتابند و علیرغم همه موارد گفته شده چرا میدانی كه بر اساس آموزههای عرفانی و فلسفی طراحی شده در راستای قبله نیست؟ مگر نباید به سوی قبله بخوریم و بیاشامیم، بخوابیم و نهایتا بمیریم؟ حال چه شده شیخ ما به این جهت نگردیده است؟ آیا جهتی مهمتر از قبله را یافته؟ و یا ...
در اطراف میدان كه میگردیم به جز خیابان چهارباغ كه با جهت میدان همراستا است چیزی دیگری نمیبینیم، اما اندكی كه از میدان فاصله گرفته و بالاتر میآییم گویی بنایی دیگر نیز با میدان همراستا است: پل خواجو، پلی بر زایندهرود كه گویی درست بر مدار میدان نقش جهان قرار گرفته است. آیا این انطباق تصادفی است؟ یا حتما دلیلی است بر این همسویی؟ اگرچه زمان ساخت میدان نقش جهان و پل خواجو، همزمان نیست ولی ایده وجود یك نقشه جامع شهری را نمیتوان نادیده گرفت زیرا معمولا پروژههایی به این وسعت و تاثیر آن هم با پسزمینههای فلسفی و عرفانی یقینا از یك طرح جامع شهری تبعیت میكنند همچنان كه شهرهایی چون فیروزآباد فارس با فرمی دایرهوار، اراك با فرمی مربع شكل و بسیاری شهرهای دیگر، با یك نقشه مشخص ساخته شدهاند. آنچه سوال است این است كه جهتگیری میدان چرا به این سو؟ مگر این جهت به كدامین قبله است؟ باری. از میدان فاصله میگیریم تا شهر را در یك قاب بزرگتر رویت كنیم. آری، پل خواجو درست همراستای میدان نقش جهان جانمایی شده است، ولی آیا این یك تصادف است یا یك طراحی؟
مهمترین بنایی كه در اطراف پل خواجو است قبرستان تخت فولاد است، قبرستانی تاریخی كه از انبیای الهی تا اولیای الهی در آن مدفونند و برای اهالی اصفهان بسیار مقدس و پر اهمیت، به تاریخ كه مینگریم اسرار دیگری نیز فاش میشود، نام اولیه پل خواجو، پل بابا ركنالدین بوده است كه گویا اصلا این پل را برای دسترسی به مزار او ساختهاند و مهمتر از همه اینكه شیخ بهاء برای زیارت مزار او اهمیت والایی قائل بوده است و حتی در روایات تاریخی آمده شیخ بهایی و محمد تقی مجلسی به كرامات این عارف بزرگ بسیار اعتقاد داشتند. برای مثال شیخ بهایی و محمد تقی مجلسی زمانی كه با چند نفر از دیگر صوفیان بر سر مزار بابا ركنالدین رفته بودند ناگهان شیخ بهایی عبای خود را بر سر كشید و به حاضران گفت «آیا شما هم صدایی را كه من شنیدم شنیدید؟» حاضران پاسخ دادند «نشنیدیم». شیخ بهایی گفت «از قبر بابا ركنالدین صدایی شنیدم كه به من گفت؛ ای شیخ به فكر احوال خویش باش». از آن روز شیخ بهایی متوجه شد كه مرگش نزدیك است و در خانه خود كنج عزلت گزید و به عبادت پرداخت تا اینكه شش ماه بعد از دنیا رفت و حتی همینك یادگاری شیخ بهاء نیز بر دیواره داخلی این مقبره به چشم میخورد، یادگاریای كه یادآور چلهنشینی شیخ بهاء بوده است.
آرامگاه بابا ركنالدین بنایی 5 ضلعی با گنبدی رُك، كه در قبرستان تخت فولاد خودنمایی میكند. اما به راستی چرا شیخ بهاء جهت میدان را به سوی قبر یك عارف قرار داده است؟ آنچه باید گفته شود، این اندیشه عرفانی است كه در عرفان مقولهای است به نام «واسطه فیض». به این معنا كه انسان و هستی برای دریافت فیض از حضرت حق، نیاز به واسطه دارد، رَحِم مادر واسطه است برای فیضِ هست شدنِ انسان، روزی پدر واسطه است برای رشد و نمو كودك، معلم واسطه است برای فیض علم و طبیب واسطه است برای سلامتی و همه این واسطهها در طول قدرت قاهره الهی هستند برای اداره هستی. و بعضا برخی از اولیای الهی واسطه هستند برای جذبهها و دریافتهای عرفا و به قولی آنها به سوی اولیای خود میگردند برای كمال و تكامل و این نه شرك است و نه كفر كه توحید محض است در مكتب عرفان.
احمد نژاد در پایان هم سویی چهار عنصر دین ، آموزش، بازار و سرگرمی را در یك مكان واحد منحصر به فرد ترین ویژگی میدان نقش جهان از سایر آثار معماری دانست.