ابوریحان بیرونی، نویسنده اولین كتاب فارسی در زمینه ستارهشناسی و هندسه و حساب به نام التفهیم بود كه در دوران سامانیان و سپس غزنویان میزیست.
بیرونی دانشمند و همه چیزدان قرن چهار و پنج در علوم مختلفی از جمله ریاضی، ستاره شناسی، تقویم شناسی، انسان شناسی، هند شناسی، تاریخ نگاری، گاه نگاری و طبیعت شناسی تبحر داشت. ابرویحان بیرونی را پدر علوم انسانشناسی و هند شناسی میدانند. ابوریحان بیرونی به زبانهای خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسكریت مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت.
ابوریحان بیرونی سالهای اول زندگی را در خوارزم به تحصیل علوم مختلف مشغول بود تا آن گاه كه تصمیم به مسافرت گرفت. بیرونی نزد ابونصر منصور علم میآموخت و در هفده سالگی از حلقهای كه نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده كرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار را در منطقه كاث رصد كند و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نمود. بیرونی چند سالی را در شهر قدیمی جرجان و نزد شمس المعالی قابوس وشمگیر حضور داشت و كتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه را كه از مهمترین آثار باقیمانده از تمدناسلامی است را در سال 390 هجری قمری بهنام قابوس تألیف كرد. الباقیه از گاه شماری و جشنهای ملل مختلف سخن میگوید. ابوریحان بیرونی مجدد در سال 393 هجری قمری به گرگان رفت، در شرایطی كه شهر در تبعید سیاسی بود دو خسوف را رصد كرد.
ابوریحان بیرونی پس از ده سال دوباره به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مامون ابن مامون خوارزمشاه كه مردی دانشمند بود وارد شد. ابوالعباس كه داماد سلطان محمود غزنوی بود، به خوارزم لشكر كشید و پس از فتح آن، ابوریحان بیرونی را نیز با خود به غزنین برد. ابوریحان بیرونی با لشكر كشیهای سلطان محمود به هندوستان توانست با بسیاری از دانشمندان و حكیمان هند آشنا شده و زبان سانسكریت را بیاموزد. حاصل سفر به هندوستان كتاب " تحقیق ما للهند من مقوله مقبوله فی العقل أو مرذوله " و ترجمه چند كتاب از زبان سانسكریت به عربی است.
پس از سلطان محمود، بهترین سالهای زندگی ابوریحان بیرونی سالهایی است كه در دربار سلطان مسعود میزیست. ابوریحان در این مدت كتاب "قانون مسعودی" را به نام سلطان مسعود نوشت.
ابوریحان بیرونی با دانشمندانی چون ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن هیثم و ابوعُبید جوزانی هم عصر بود.
آثار ابوریحان بیرونی
تحقیق ما للهند من مقوله مقبوله فی العقل أو مرذوله: ابوریحان بیرونی در این كتاب، مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند را ارائه كرده است.
قانون مسعودی: ابوریحان بیرونی این كتاب را در زمینه نجوم اسلامی نوشته است كه شامل 11 بخش مربوط به مثلثات كروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات است.
التفهیم لاوایل صناعت التنجیم: بیرونی این كتاب را نیز با موضوع نجوم و به زبان فارسی نوشته است. التفهمیم تا قرنها به عنوان كتاب آموزش ریاضیات و نجوم تدریس میشد.
الجماهر فی معرفه الجواهر: ابوریحان بیرونی این كتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود، كه پس ازشكست دادن عمویش سلطان محمد غزنوی به تخت نشست، تالیف كرد. موضوع كتاب الجماهر معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان بیرونی در این كتاب نظریات ارسطو و اسحاق الكندی را درباره حدود سیصد نوع ماده معدنی بیان كرده است.
اصیدنه فی الطب: این كتاب درباره مواد شیمیایی و خواص و طرز تهیه آنها نوشته شده است.
آثار الباقیه عن القرون الخالیه: (اثرهای مانده از قرنهای گذشته) ابوریحان در این كتاب مبدا تاریخها و گاه شماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار داده است. از جمله این اقوام، ایرانیها، یونانیها، یهودیها، مسیحیها و عربهای زمان جاهلیت و عربهای مسلمان نام برده و درباره اعیاد هر یك سخن گفته است.
قره الزیجات: این كتاب مرجعی است كه استفاده كننده با كمك آن میتواند همه مسائل نجومی زمان خود را حل كند و مباحث آن شامل قواعد تقویم نگاری، طول روز، تعیین «خداوندگار» احكامی سال و ماه روز و ساعت؛ مكان متوسط و مكان واقعی خورشید و ماه و سیارات، ساعت روز، عرض جغرافیایی محل، خسوف و كسوف، و شرایط رویت برای ماه و سیارات است.
تمهید المستقر تحقیق معنی الممر: ابوریحان بیرونی در این كتاب به توصیف پدیدههای احكامی مختلفی كه لفظ ممر (گذر یا عبور) بر آنها اطلاق میشد، اختصاص دارد. وقتی میگوییم سیارهای از سیاره دیگر عبور میكند، منظور این است كه از لحاظ طول سماوی یا عرض سماوی یا فاصله نسبی تا زمین از آن میگذرد.
فی استیعاب الوجوه الممكنه فی صفعه الاسطرلاب: ابوریحان بیرونی این كتاب را در موضوع اسطرلابها نوشته است.
حكایه الاله المسماه السدس الفخر
تحدید نهایات الاماكن لتصحیح مسافات المساكن
مقاله فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحیم: این كتاب در مورد چگالی است.
افراد المقال فی امر الظلال: این كتاب در مورد سایهها است.
استخراج الاوتار فی الدائره: این كتاب در خصوص وترها است.
پاتنجلی: كتابی در زمینه پزشكی سنتی هند است كه توسط ابوریحان بیرونی به عربی ترجمه شده است.
در حكمت هنر اسلامی بحثی وجود دارد زیر عنوان «هندسه آثار» یا دقیقتر «هندسه پنهان در آثار هنری اسلامی». هندسه پنهان (و اینجا منظور صرفا هندسهای كه مستتر در طراحی اثر است، نیست) یعنی اینكه در بطن تمامی آثار هنری اسلامی، یك هندسه الهی وجود دارد كه به بنا بر آیه شریفه «انّا كُلّ شئ خلقناهُ بقَدَر» (قمر، 49)، صورتی مجسم و محسوس یافته است. به عبارتی هنرمند مسلمان به تقلید و محاكات امر الهی (كه بنا به آیه فوق با هندسه، تمامی هستی را صورت بخشیده است)، آفرینشهای هنری خود را تجسم و تجسد میبخشد و این به نحوی حضور همان هندسه الهی در اشیا و طبیعت است. در كتاب «قدر، نظریه هنر و زیبایی در تمدن اسلامی» (نشر سوره مهر) به تفصیل در این باب سخن گفتهایم و نیز در كتاب «فلسفه، هندسه و معماری» (نشر دانشگاه تهران) و در اینجا نیز قصد بیان تفصیلی آن را نداریم؛ اما اشاره به قاعده تناسب طلایی و عددی چون 618ر1 كه به «امضای الهی» مشهور است و نیز مفاهیم عمیق فلسفی در باب هندسه، بیانگر نوعی هندسه پنهان در بطن عالم است و برای نگارنده به عنوان پژوهشگر حكمت هنر اسلامی، بحث ابوریحان بیرونی در این باب آنهم با قدمتی بیش از هزار و صد و پنجاه سال، بسیار جذاب، حكیمانه و نوعی تبیین هندسه نقوش و اشكال در سپیدهدم ظهور اندیشه فلسفی در تمدن اسلامی است. شاید این بحث شگفت ابوریحان در ظهور هندسه نقوش كه تبلوری عظیم و بینظیر در تمدن اسلامی دارد، نقش داشته است؛ زیرا حقیقتا تمدن اسلامی چنان در بهرهگیری از هندسه و عدد در هنر و معماری خویش اعجاز آفرید (و مهندسیترین بنای عالم یعنی گنبد قابوس یكی از جلوههای آن است) كه كمتر كسی میتواند این شكوه را بدون عقبههای نظری نیرومندی چون این رأی ابوریحان در آثارالباقیه باور كند.
بحث ابوریحان چیست؟
ابوریحان میگوید چون به طبیعت مینگریم، در بسیاری از نباتات و در اصل برگها و دانههای آنها، اشكال دوتایی و سهتایی میبینیم و نیز در حركات كواكب و ایام مختلف شكهای چهارگوش یا چهارگانه یافت میشود، همچنان كه در برگهای گل و كاسبرگ گلها اشكال پنجگانه موجود است و نیز در دایرهها و در خانه زنبورعسل و دانههای برف شكل مسدس یا ششضلعی دیده میشود (در باب ساختار ششضلعی كندوی زنبور عسل كه به الهام الهی ساخته میشود ـ بر بنیاد نص قرآن ـ و نیز نسبت تناسب طلایی و ششضلعی در هنر و معماری ایران، در كتاب «فلسفه، هندسه و معماری» به تفصیل سخن گفتهایم).
بیرونی معتقد است اگر به آثار نفس و طبیعت بنگریم، همه شمارگان و اشكال آنها به نحوی یافت میشود، بهویژه در گلها و شكوفهها: «و خاصه من الزهر و الاوراد» (متن عربی، ص298). از دیدگاه بیرونی هر كس میتواند در اثبات و شرح دعوی خود به این شمارگان و اشكال هندسی رجوع كند و از آنها برای اثبات مقصود خود دلیل بیاورد؛ اما محور و مبنا، آوردن این ادله نیست، بلكه پذیرش این ادله توسط عقل است. سپس بیرونی برای تشریح و تبیین وسیعتر رأی خود نكاتی میآورد. از دیدگاه او، در معادن چیزهای طبیعی شگفتانگیزی یافت میشود؛ مثلا گفته میشود در نمازخانۀ مسجدی در بیتالمقدس، نوشتاری طبیعی (منظور آن است كه انسانی آن را ننگاشته، بلكه به صورت طبیعی بر سنگ نقش بسته است) بر سنگ وجود دارد كه چنین است: «محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم» و نیز در پشت قبله سنگی هست كه نوشتاری طبیعی در آن هست: «بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه». بیرونی اضافه میكند نیز نگینهایی است كه نام امیرالمؤمنین بر آن نقش بسته و البته در معادن شكلهایی هست كه در رگهای این سنگها (منظور نقوش رگگون در سطح سنگهاست) میتواند نام حضرت علی(ع) باشد.
مشخص نیست كه بیرونی این نكات را بنا به اعتقاد ذكر میكند یا به نحو انتقاد. عین كلام او به عربی چنین است: «و كذالك یوجد فی المعادن اشیاء طبیعیه عجیبه فانّه یحكی ان فی مقصوره المسجد ببیتالمقدس كتابه خلقه فی حجر و هی: محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم و فی ظهر القبله ایضا حجر ابیض فیه كتابه خلقه: بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه. فاما الفصوص التی علیها اسم امیرالمؤمنین فهی كثیره لانّ صوره اسم علی توجد فی عروق الجبل كثیرا» (الآثار الباقیه، ص298). مرحوم داناسرشت در ترجمه خود به گونهای مثبت متن فوق را ترجمه كردهاند كه بیانگر اعتقاد بیرونی به داستان سنگهای مسجد و نیز نقش نام علی بر سنگهاست: «در معادن اشیای عجیبی كه به طور طبیعت [طبیعی] آفریده شده یافت میگردد؛ چنانكه حكایت كردهاند در مسجد بیتالمقدس در سنگی به طور خلقی [طبیعی] نوشته شده محمد رسولالله صلی الله علیه و سلم و در پشت قبله همین مجسمه نیز این عبارت به طور خلقت [طبیعی] مكتوب است: بسمالله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه و همچنین نگینهایی كه نام امیرالمؤمنین بر آن نگاشته شده باشد، بسیار است؛ چه، در صورت نام علی در رگهای معدنی زیاد اتفاق میافتد» (ترجمه داناسرشت، ص462).
به نظر میرسد در این ترجمه، متن به گونهای منتقل شده كه بیرونی باور كرده به صورت طبیعی چنین نوشتارهایی وجود دارد؛ اما پرویز اذكائی ترجمه دیگری دارد: «چنانكه بازگویی میكنند: در نمازخانه مسجد بیتالمقدس، نوشتاری سرشتی در سنگی هست كه این است: «محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم» و در پشت قبله نیز سنگی سپید هست كه نوشتاری سرشتی در آن است: «بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه»؛ اما نگینهای (انگشتری) كه بر آنها اسم امیرالمومنین است، بسیار میباشد؛ زیرا كه صورت اسم علی در رگههای كوه بسیار یافته میشود و از همین گونه چیزها كه برساخته و جعل كرده و میكنند» (ترجمه آثارالباقیه، اذكایی، ص399).
در متن عربی «جعل» وجود ندارد؛ اما نوع ترجمه اذكایی به گونهای است كه داستان آن دو سنگ نیز جعلی است. محتمل استدلال ایشان ماهیت این كلام ابوریحان است كه بعد از ذكر داستان مسجد و علی آورده: «و من هذا الجنس ما یفتعل و یُموه»، بهویژه اینكه بیرونی بلافاصله پس از ذكر نكته فوق، روایتی از دُعات شیعه میآورد كه به فكر تقلب بودند. این روایت كه محور آن خود بیرونی است، جالب توجه است. بیرونی میگوید: یكی از دعات شیعه (كه كلمه دُعاه میرساند منظور شیعۀ اسماعیلیه است، نوع دیدگاه ابوریحان به اسماعیلیه را در مقاله «عاشورا در آثارالباقیه عن القرون الخالیه» مورد بررسی قرار دادهام) از من پرسید: «آیا ممكن است از راه صنعت، طوری نام علی را بر سنگ نگاشت كه با طبیعی آن فرقی نكند؟» و من برای او از كتاب التلویح كندی نكتهای نقل كردم كه شخص باید چندین چیز را فراگرفته و تقطیر نموده و با آب آن بر روی عقیق هر چه خواهد، بنگارد و چون این نوشته بر روی آتش نگاه داشته شود، كتابت بر روی آن سفید میشود؛ و او نیز چنین كرد و بدون آنكه در خط خود سعی كند كه مبادا معلوم گردد [كه مصنوعی است] بر روی سنگها مینوشت محمد و علی و نزد شیعیان میبرد و میگفت: من این سنگ را از فلان جا یافتهام و این خط مكتوب در آن طبیعی است و سنگ معهود را به قیمتی گران میفروخت!» (داناسرشت، ص462).
به نظر میرسد این روایت مؤید آن است كه بیرونی به نحو انتقادی نكته مربوط به مسجد و امیرالمؤمنین علی(ع) را بیان كرده است؛ اما از این نكته نیز نمیتوان چشم پوشید كه عبارت «لان صوره اسم علی توجد فی عروق الجبل كثیر»، یعنی تصویر نام علی در رگهای (نقوش روی سنگها) كوهها بسیار هست، نوعی بیان تلویحی در طبیعی بودن این نام بر روی سنگهاست. گرچه باز از چنین عبارتی، اعتقاد بیرونی به تقدس این معنا را نمیتوان به دست آورد.
به هر حال پس از بیان فوق، بیرونی به بحث صور هندسی در نباتات و اشیا بازمیگردد و اظهار شگفتی میكند از این كه چون گلها باز میشوند و اطرافشان دایرهای شكل میگیرد، نوع اشكال ظاهرشده به گونهای است كه با اشكال هندسی مطابقت مییابد گرچه هرگز با قطوع مخروطی هماهنگ نمیگردد و هرگز نمیشود كه شخصی ببیند گلها هفت برگ و یا نُه برگ داشته باشند؛ زیرا ممتنع است كه در دایره هفت و یا نُه را به طور تساوی اضلاع احداث كرد؛ ولی بسیار میشود كه مثلث و مربع و مخمس و مسدس و یا شكل هیجده ضلعی اتفاق افتد و این امر به طور اكثر یافت میشود» (ترجمه داناسرشت، ص463).
جالب اینكه مرحوم همایی در شرح نكته فوق میآورد: «نگارنده گوید از همین جهت است كه بر مسمط بهاریۀ حكیم قاآنی خرده میگرفتند كه با وجود اینكه خود او مخصوصا در علوم ریاضی دست داشت، چرا شكل مسبع را از اشكال گل كه شامل شكوفه نیز میشود، گفته است:
باغ چو از ایزدی جامه مخلّع شود
ظاهر از انواع گل شكل مضلّع شود
یكی مخمّس شود، یكی مربع شود
یكی مسدس شود، یكی مسبّع شود
(التفهیم، ص125)