پیام من اینست سوی جهان مباشید جاوید جز راد و شاد
به نزد مهان و به نزد كهان ز من جز به نیكی مكنید یاد
ذبیحالله بهروز نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ ایرانی فرزند میرزا ابوالفضل ساوجی در 26 تیر ماه سال 1269 متولد شد.
پدرش میرزا ابوالفضل ساوجی از پزشكان و خوش نویسان نامدار زمان ناصرالدین شاه بود. (برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به ستون ادبی شماره ششمنشریه سانا) ، وی تحصیلات خود را در مدارس قدیمه آغاز كرد.
سپس به ادامهٔ تحصیل در مدرسهٔ آمریكایی پرداخت. پس از آن برای تكمیل علوم ادبی و عربی به قاهره رفت و مدت ده سال در آنجا ماند. سپس به انگلستان رفت و در آنجا همكار ادوارد براون و رنالد نیكلسن شد و وی پنج سال در دانشگاه كمبریج به تدریس پرداخت، اما به دلیل رنجشی كه براون بر اثر یك شوخی از بهروز به دل گرفت آنجا را ترك گفت و به آلمان رفت نهایتا از آنجا به ایتالیا و سپس به ایران آمد و از سال 1302 تا زمان بازنشستگی در دارالفنون، دانشكده افسری و مدرسه عالی بازرگانی تدریس میكرد.
به ترتیب در شركت نفت، وزارت دارائی، دارالفنون، ... و سرانجام دانشكدهی هواپیمائی ارتش به خدمت پرداخت و در همانجا با درجهی سرتیپ همردیف بازنشسته شد. آنگاه ریاست افتخاری كتابخانهی دانشكدهی افسری را به او دادند كه تا چهار سال پیش از مرگش در آنجا كار میكرد. وی در سن هشتاد ودو سالگی، روز 22آذر1350 درگذشت.بهروز نویسندهای پژوهشگر و زبانشناسی آشنا به فرهنگ پیش از اسلام بود، ذبیح بهروز از نخستین كسانی بود كه در شیوهٔ تحقیق ایران شناسان غربی شك كرد و برخی اشتباهات و شاید غرضورزیهای آنها را بارها یادآور شد.
در ستارهشناسی و گاهشماری در ایران باستان مطالعات گستردهای به عمل آورد، و نظرهای علمی جدیدی مطرح كرد.
چندین سال در مصر بود و زبان عربی را نیكو آموخت و سپس در دانشگاه الازهر بتدریس پرداخت.
گمان نمیرود كه كسی در روزگار او بهتر از او به زبان عربی و تاریخچهی آن آگاهی داشت. او از مصر به انگلستان رفت با ادوار براون آشنا شد و در دانشگاه كمبریج با او همكاری كرد و مدتی سمت معاونت او را داشت.
پروفسور براون در كتاب تاریخ ادبیات فارسیاش از همكاری بهروز جوان به نیكی یاد میكند.
بهروز، پس از میرزا فتحعلی آخوند زاده، یكی از پیگیرترین هواداران تغییر خط فارسی بود.
او همچنین بر حذف لغات واصطلاحات عربی از زبان فارسی تاكید داشت و در این زمینه مقالات فراوانی برشتهی تحریر در آورد.
بهروز مانند پدرش فریفتهی دانش و فرهنگ ایران بود و نمیتوانست با اندیشهها و دیدگاههای ناهماهنگ دانشمندان و تاریخ نویسان آن زمان اروپا خود را سازگار سازد.
سخنان پروفسور بِركِت انگلیسی استاد بزرگ دین شناسی و نقطه ضعفهائی كه او دربارة دینهای ایرانی از خود بروز میداد آن رادمرد را برانگیخت تا واكنشی سخت از خود نشان دهد و به همه گفتارهای تاریخ نویسان غربی با نظر شك بنگرد.
بهروز با آنكه از لحاظ زندگی و هزینه آن در انگلستان با حقوقی كه دریافت میكرد رنج نمیبرد و نگرانی نداشت از نظر روحی و معنوی سخت ناراحت شده بود و دیگر تاب شنیدن سخنان آن استادان را در خود نمیدید و ناچار به ترك محیط دانشگاهی گردید.
وی از انگلستان به آلمان رفت. در هنگام اقامتش در برلن با پروفسور ماركوارت آشنا شد و طرز اندیشهی او درباره فرهنگ ایران با دیگر اروپاییان تفاوتی نداشت.
چندی نگذشت كه بهروز به میهن خود بازگشت و با آهنگی استوار به انتقاد نظریههای اروپاییان دربارهی ایران و گذشته پرداخت وتوانست با نشان دادن تاریخ خط و سپس تدوین كتاب پرارج «تقویم و تاریخ در ایران» مچ دروغگویان مزوّر و جعل كنندگان تاریخ را بگیرد.
بهروز تا این تاریخ همیشه پژمرده به نظر میآمد و پاسخی به پرسشهایی كه تاریخ نویسان و باستان شناسان غرب مطرح میكردند نداشت ولی پس از سالیان دراز كه تاریخ خط و تاریخ رصد زرتشت را یافت همیشه این شعر را زمزمه میكرد: كه بر افسوس عدو صبر و ثباتم دادند من همان روز بدیدم كه ظفر خواهم كرد او همیشه میگفت: كه میتوان در برابر عقاید و اندیشهها به مخالفت برخاست، ولی با ریاضی نمیتوان شوخی نمود، چون اعداد بیرحم هستند و به دلخواه كسان نمیتوان در ماهیتشان تغییری داد.
اگر در تمام كتابها بنویسند كه فلان بخش ریاضی یا نجوم را فلان آدم كشف كرده است چنانچه در عمل، ارقام با آنها درست در نیاید پشیزی ارزش ندارد و تنها ضعف نسبت دهنده پدیدار میشود. گفتار و كردار بهروز تا اندازهای جوانان و پیران را از خواب بیدار كرد و راه بررسی تاریخ را به آنان نشان داد.
وی برای بهتر نمایاندن این منظور نمایشنامههای كوتاهی نوشت كه معروفترین آنها داستان پروفسور شُل كُن هایم و پروفسور سفت كن بِرگ است.
پس از آن بهروز نمایشی به نام شاه ایران و بانوی آرمن ایرانی را تدوین كرد كه اثری ایرانی و براساس تاریخ ایران است.
در راه مهر نمایش دیگری از بهروز است در پنج پرده كه سه پرده آن را در 1301 تدوین كرد و دو پرده آخر را سی سال بعد نگاشت.
از آثار دیگر بهروز شب فردوسی بر اساس زندگی ابوالقاسم فردوسی، حكیم باشی كه نمایشی كمدی بود است با انتقادات اجتماعی ذبیح بهروز علاوه بر نمایش نامه نویسی در حوزه ادبیات و زبانشناسی پژوهشهای زیادی داشت.
همچنین در زمینه شعر و شاعری نیز صاحب ذوق بود. كتاب مرات السریر اشعار او است.
او همچنین در ترجمه نیز مهارت داشت. چون ریشه و بنیاد كلمات و واژگان را میشناخت از این جهت در معادلسازی واژهها استاد بود.
بهروز در سال 1308 انجمن زبان ایرانی را بنیاد نهاد كه به بررسی فرهنگهای فارسی از جمله برهان قاطع میپرداخت.
سپس انجمن ایرانویچ را پایه گذاشت كه كسانی چون دكتر محمد مقدم اوستا شناس و صادق كیا عضویت داشتند.
رخدادهای زندگانی، و فضایل بیشمار روانشاد پروفسور بهروز بسیار گسترده و فراوان در بیشتر آثار غرب به یادمان مانده است.
در اینجا همین قدر میتوان گفت كه در چندین سده شرق شناس و ایران شناسی چیره دست و ماهر مانند آن بزرگ مرد فرهیخته چه در غرب و چه در شرق یافت نشد، و نیز سالیان درازی باید بر این بگذرد، كه شبیه و مانند او را به گسترهی گیتی، آورده شود، از قراری كه از او پی در پی شنیده و دیده شده است، هفتاد زبان شرقی را سخن میگفت، و خطهای میخی و سنگ نبشتهای را چون آب روان و از بر بیان میكرد و مینوشت و تفسیر میفرمود. كشفهایی در سدّ یأجوج و مأجوج و تشخیص خطی كه اسكندر مقدونی در آنجا به دست خود با خیار چنبر حبشی نوشته نخستین عامل و سبب شهرت او در تمامی كشورهای غربی گردید. او نخستین كسی است كه در خط میخی حرف «عین» را شناخت و از نظر سیاسی، سرزمینی چون عیلام را به عرصهی وجود كشانید.
تا زمان این یگانه پروفسورجهان معنی قزوین و غازیان بر تمام دانشمندان جهان نا معلوم بود و او ثابت كرد كه در زمان هخامنشی پول در ایران وجود نداشته و كلیهی معاملات بازرگانی و پرداخت حقوق كشوری از روی مأخذ و میزان غاز صورت میگرفته است.
اصل كلمه قزوین، غازبین بوده و چون مالیات و خراج سرزمینها را جمع كرده و میفرستادند كارگران ایرانی در غازبین كه قزوین كنونی باشد آنها را بازدید كرده و پس از شمارش، از آنجا به سوی بانك مركزی غازیان میفرستادند. دلیل انتخاب غازیان برای گنج پادشاهان هخامنشی این بوده است كه زمان بهره برداری، برای زندگانی ونشو و نمای آنقدر غاز كه از اطراف بدان جا میآوردند مناسب و موافقترین نقطه در ایران بوده است.
یكی از رویدادهایی كه نشان دهندهی استواری و پایداری پروفسور را در برابر دانشمندان و پژوهشگران دیگر برای ما روشن و آشكار میسازد، و او را متفاوت و برجسته نشان میدهد، صبر و ثباتی است كه در كنكاش وپژوهشی كه در زمانی داراز و پی در پی در حفاری گور استر یهودی، در همدان نشان داد و بسیاری گواه آن بودند، و در نتیجه آن همه رنجها وسختیها، فصل دوازدهم سفر پیدایش تورات …. و همچنین یادگاری كه مردخای پس از فتح و فیروزی بر دشمنان در كنار معبد یهودیان جاسازی كرده بود و به خط خود در آنجا نوشته بود … از ژرفای طبقات فروریخته زمین كشف و برای دیدن جهانیان گذاشته شد.
آثار
• زبان ایران، فارسی یا عربی
• آیین بزرگی
• فرهنگ كوچك تازی به فارسی
• منتخبات دیوان حافظ
• خط و فرهنگ
• جیجك علیشاه
• شاه ایران و بانوی ارمن
• شب فردوسی
• در راه مهر
• منظومه گنج بادآورد
• تقویم و تاریخ در ایران
• تقویم نوروزی شهریاری
• تقویم سیصد و پنجاه سالهی مانویان (چاپ نشده)
• در راه مهر ج. 2 - چاپ نشده
بهروز گذشته از اطلاعات وسیع در ریاضی، تقویم و نجوم، در ادبیات تاریخ، خط و فرهنگ نه تنها دارای اطلاعات وسیع، بلكه صاحب نظر بود و كتابهای او شاهد این كار است.
یكی از كارهای مهم او ایجاد الفبائی است كه برخلاف همهی الفباهای جهان دارای رابطهی منطقی با صدا است و در نتیجه كودك زود آن را در سن چهار تا گنج سالگی و از طریق بازی یاد میگیرد.
همچنین روشهائی برای تعلیم ریاضی ابداع كرده بود و به همین خاطر فرزندان گروهی از دوستانش را باسواد كرده و به آنان ریاضیات آموخته بود. روش او در الفبا قابل كاربرد برای لال و كرها بود و شماری لال و كر را زباندار و باسواد كرد. نظریات او در زمینهی تاریخ بوسیلهی شاگردانش دنبال میشود.
یكی از شاگردان برجستهی استاد علی حصوری است. استاد بهروز در سال 1350 در تهران در گذشت و بنا به وصیت وی جنازهاش را به ساوه منتقل و در پارك شهر كه هم اكنون جزیی از اداره فرهنگ وارشاد اسلامی است به خاك سپرده شد.
آثار ترجمه:
تاجداران یمن و آیین بزرگی (ادب الكبیر از عبدالله مقنع)
بهروز و زبان شناسی
بهروز به بررسی زبانها بطوركلی از نظر آموزشی و استعداد گسترش جهانی آنها پرداخت. این بررسی بسیار شایان توجه بود ولی هنوز نظریههای آن استاد چاپ و منتشر نشده است و برخی اشارات از آن در دیباچه فرهنگ كوچك عربی به فارسی شده است.
وی میگوید: اروپای نوخاسته با آنهمه پیشرفتهای مادی هنوز زبانش در بند مذكر و مؤنث و نوتر و آرتیكل و املاء و آكسان و نقص خط گرفتارست و كتابهای لغت از روی كمال احتیاج انباشته از كلمات زبانهائی است كه به اصطلاح خودشان آنها را مرده نامیدهاند.
زبان فارسی در ظرف چند هزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگوئی در یك سرزمین پهناور و پرجمعیت در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت آسان و ساده درآمده و همة آثار این مراحل در سده هشتم میلادی دامنهی زبان فارسی از آسیای میانه تا كنار مدیترانه كشیده میشده و اكنون هم یك نفر سمرقندی و بخارائی و كابلی و كشمیری و كرمانشاهی با وجود بُعد مسافت با گویش ویژه خود میتوانند همدم و همنشین یكدیگر باشند.
همچنین هیچ گویش و زبانی در این سرزمینهای گستردهی آسیای غربی یافت نمیشود كه در سبك و اصطلاحات دینی و علمی و دیوانی آن تأثیری از فارسی و دست ایرانی نبینیم. یك كودك و یا یك بیسواد فارسی زبان چند برابر یك كودك یا یك بیسواد زبانهای دیگر كلمه برای ادای معانی در اختیار دارد.
همچنین میبینیم كه بیسوادان و كم سوادان فارسی زبان در جملهبندی اشتباههای صرفی و نحوی كه در زبانهای دیگر عادی و شایع است نمیكنند. به هر روی مشكلات زبان فارسی تنها از نظر كلمات جعلی است كه فرق باطنی آنهم در نثر فارسی به كار بردهاند و مربوط به ساختمان زبان نیست و به آسانی میتوان زبان را ازین آلودگی مصنوعی پاك كرد. اینكه زبان بیرویهی مشكل و كلمات جعلی باعث بیهوده شدن عمر گرانمایه و مانع پیشرفت فكر انسان است نظر تازهای نیست.
بهروز به علم معنی بسیار اهمیت میداد و برای ساختن واژه كه با معنایش جور باشد بیش از هر چیز توجه داشت و چه بسا بر واژههای تازهای كه غربیها وضع كرده بودند ایراد فنی و علمی میگرفت و فارسی آن را باتوجه به علم معنی میساخت.
بهروز در ترجمه زبر دستی فراوان داشت چون ریشه و بنیاد واژهها را میشناخت و از اینرو در بكار بردن واژهها استادی به خرج میداد. كتاب ادب الكبیر از عبدالله مقفع را به فارسی برگرداند و نامش را آیین بزرگی نهاد. نثری كه در آن بكار رفته بیگفتگو نمونهای زیبا از نثر فارسی بشمار میرود بهروز كتاب دیگری را به نام تاجداران یمن ترجمه كرده است.
بهروز و نمایشنامه نویسی
از نمایشنامههای بنام او «شاه ایران و بانوی ارمن» است كه در آن شكوه دربار خسرو پرویز و داستان عشقی پاك به چشم میخورد. این نمایشنامه را طوری تنظیم كرده كه به كار فیلم برداری در سینما بخورد. در نمایشنامه «جیجك علیشاه» انتقاد سخت از دربار قاجاریه شده است.
در نمایشنامه «شب فردوسی» صحنه و گفتاری كه ردوبدل میشود انسان را خیره میسازد.
در نمایشنامه «در راه مهر» كه بیگفتگو شاهكار جاودانی او بشمار میرود زندگانی خواجهی شیراز با چم و خمهایش به نمایش گذاشته شده و روح عرفان ایرانی از آن تراوش میكند. واژههائی را كه برای این نمایشنامه با هم تركیب كرده و نثری شگرف از آن ساخته آدمی را شگفت زده میسازد.
بهروز در نظم و نثر فارسی دبستانی ویژهی خود دارد و چون اهل معرفت با روح پرتنش و شوخ و استوار او آشنا هستند اینست كه نیازی به گفتگو دربارهی آن نداریم.
در مصاحبههایی كه مجله نگاران و روزنامه نویسان با او در مدت بیش از چهل سال كردهاند مطالبی پرمعنا پاسخ داده است كه باید آنها را یكجا گردآورد و از نو به چاپ رسانید.
اینكه چرا در ساوه كه گروههای تئاتر فعالیت دارند از نمایشنامههای این استاد گرامی كه یكی از مفاخر ساوه و ایران است بهره نمیرود، خود جای سوال دارد. امیدواریم از این پس شاهد روی صحنه رفتن نمایشنامههایی با محوریت آثار استاد بهروز باشیم.
انشاالله سانا در شمارههای بعدی نمایشنامههایی از استاد بهروز را برای اهل هنر به نمایش میگذارد.
ریاضیات و روش آموزشی آن
بهروز برای آموختن ریاضی به كودكان روشی نوین داشت وعقیده براین داشت، كه یك كودك دوازده ساله باید بهاندازهی یك كارشناس ریاضی بطور كلی آگاهی در این رشته داشته باشد. او میگفت كه سن لازم برای آموختن ریاضی نباید دیرتر از دوازده سالگی باشد و كودك هرچه دیرتر یاد بگیرد خیلی دیرتر به نتیجه میرسد یا آنكه از این دانش حقیقی بیزاری پیدا میكند.
بهروز زبان خاصی برای آموزش ریاضی از خود اختراع كرده بود و اصطلاحات ریاضی را به فارسی برگردانده تا دانش آموز درك كند كه چه میخواهد یاد بگیرد.
بهروز در زمان بازیهای كودكانه به بچهها جمع و تفریق و مثلثات و معادلات جبری را با روش بسیار شگفتش میآموخت. هندسه و پرسشهای آن را عملی یاد میداد و كمتر به كاغذ و مداد و فرضیهها میپرداخت. حتی معادلات جبری را بوسیله ترازو میآموخت. . بهروز درباره اصطلاحات ریاضی كه در زبان یونانی نیست گفتگویی جالب دارد و میگوید: چون برخی از اصطلاحات را در چند سده اخیر از عربی و فارسی نقل كردهاند در نقل معنی اشتباهات خنده آور رخ داده است زیرا كه معانی اصلی كلمات را نمیدانستند.
نخستین گام علم مثلثات اینست: اگر چوبی را در سطحی افقی به حالت عمودی نصب كنیم از آن چوب و شعاع آفتاب و سایهی چوب، مثلثی پیدا میشود. از مقایسهی سایهی چوب با سایهی دیوار میتوان ارتفاع دیوار را بدون اینكه نیازی به بالا رفتن از آن و آویزان كردن شاغول باشد پیدا كرد.
جیب معرّب چیب یا چوب است و در علم مثلثات مقصود چوبی است كه در آفتاب روی سطح افقی نسب كنند. مترجمان به لاتین گمان كردهاند كه این كلمه عربیست و آنرا سینوس یعنی گودال ترجمه كردهاند كه به هیچ عنوان با معنی رابطهای ندارد و حتی در عربی هم جیب به معنی گودال نیست.
همچنین تیغ را كه مقصود در اینجا شعاع آفتاب است و در عربی به اشتباهی آشكار یعنی شمشیر ترجمه كردهاند و مترجمان لاتینی بدون توجه به معنی كلمه، قاطع عربی را سِكانت ترجمه نموده كه این هم با معنی رابطهای ندارد. اصطلاح سوم را كه سایه باشد به عربی ظل ترجمه كردهاند كه درست است ولی مترجمان لاتین، سایه را از مصدر ساییدن گرفته و تانژانت در مقابل آن گذاشتهاند.