71 سال از درگذشت ملكالشعرا "بهار" گذشت :شاعری به صلابتِ دماوند و به روشنیِ صبح
قصاید بهار در همان حال كه صلابتِ شعرهایِ دورانِ شكوهِ قصایدِ خراسانی را داراست، در برابر تحوّلات اجتماعی و سیاسی روز نیز بیتفاوت نیست و با زبانی رسا و بیلكنت، بیرسمیهای زمانه خودش را فریاد میزند.این شاعر و ادیب مردمی در طول دوران پربار حیات ادبیاش همواره با ظلم و بیداد شاهان و حاكمان سیاسی مستبد روزگار خودش در پیكار بود و در این راه تمام توان و قریحه ادبیاش را وقف آرمانهای بلند آزادیخواهی و مساواتطلبی كرد و سرودههای ارجمندی از خودش در این زمینه به یادگار گذاشت.
امروزه هر محقق ادبی و داور منصفی كه بخواهد در كارنامه علمی ـ فرهنگی وی نظر كند و عملكردش را با محك نقد بسنجد، ناگزیر خود را با قلمرو وسیعی از شاعری، نقد و تصحیح متون ادبی كهن، آموزگاری و تدریس در دانشگاه گرفته تا روزنامهنگاری و فعالیت سیاسی ـ اجتماعی تا سطوح عالی نمایندگی مردم در مجلس و وزارت فرهنگی و... مواجه مییابد كه سنجش و ارزیابی هر كدام از این فعالیتها خود محتاج دقتنظر و فحص و فراست وافری است.
برای بازشناسی منزلت شعری این «سنّتگرای نواندیش» (به تعبیر دكتر اسلامیندوشن) كه آخرین استاد شعر كلاسیك فارسی به ویژه در عرصه قصیدهسرایی به شمار میآید، توجه به این نكته ضروری است كه «او در پایان یك دورۀ عظیم از تجارب قدما، بخش مهمی از آن تجربهها را به خدمت مسایلی درآورده كه قدما از پرداختن به آنها محروم بودهاند: یعنی ساخت و صورتهای قدمایی شعر را كه بیشتر در خدمت معانی محدودی از هجو و مدح و اخلاق بوده به قلمرو گستردهای از مسایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عصر جدید درآورده است» (به نقل از دكتر شفیعی كدكنی)
در دفتر اشعار بهار كه نموداری از تلفیق خوشگوار كهنه و نو، قدیم و جدید است گاه به كلماتی ناشاعرانه، فرنگی یا عامیانه برمیخوریم كه اگرچه در بادی امر كمی غریب مینماید، اما هرگز به ابتذال نگراییده.
قصاید او در همان حال كه صلابت و فخامت شعرهای دوران شكوه قصاید خراسانی در عصر سامانی و غزنوی را داراست، غالباً از مسایل و مصائب سیاسی روز تأثیر گرفته و در برابر تحوّلات اجتماعی و سیاسی دوران، به ندای یاری مجاهدان و مبارزان مردمی ظلم و استبداد، لبیك میگوید.