چهاردهم مرداد سالروز درگذشت حسین پناهی
ناشنیدههایی را از زندگی حسین پناهی در سالروز درگذشت او در این مطلب بخوانید.
«زندگی مجموعه مكرری است پر از امید و تخممرغ، سوسك و فلسفه و عشق»؛ این تعبیر زندهیاد حسین پناهی از زندگی است. مردی زاده روستایی در دل كوههای سربهفلككشیده زاگرس در كهگیلویه و بویراحمد. شاعر و بازیگری كه در 48 سالگی درگذشت، اما با وجود عمر كوتاه خود، آثارش در دنیای شعر و بازیگری هنوز موثر و خاطرهساز است. پناهی از آن دست آدمهایی است كه نگاهی خاص به مفهوم زندگی داشته و آن را ساده و در عین حال پیچیده در كلامش آورده است. امروز بیستمین سالروز كوچ او به دنیای ابدی است و بهتر دیدیم در این روز، درباره حضور او و تاثیرش در دنیای هنر و ادبیات بنویسیم. اگر زندگی حسین پناهی را به صورت دورهای مرور كنید، متوجه روحیه جستوجوگر و ناآرام او خواهید شد. رفتن به قم و خواندن درس طلبگی، یكسال آموزگاری در شوشتر، چند سال اقامت در اهواز و تجربه كارهای مختلف، بازگشت به زادگاهش دژكوه و بعد هم كوچ به تهران و ورود به دنیای تئاتر، نویسندگی، شاعری و دكلمه. بازیگری او نیز متفاوت از دیگران و به نوعی با شاعرانگی درآمیخته بود. رسول یونان، شاعر و نمایشنامهنویس درباره حسین پناهی گفته است: «هیچ و هرگز حسین پناهی به خاطر نقشهایی كه اجرا كرد مشهور نشد بلكه این نقشها به خاطر بازی او جلب توجه میكردند. حسین پناهی شعر و سینما را در هم آمیخت و هنر بازیگریاش را ارتقا بخشید. او به تنهایی یك سینما بود. یك سینمای تك نفره.»
زندهیاد حسین پناهی زیاد اهل گفتوگو و مصاحبه نبود. یكی از این معدود مصاحبهها مربوط به ماهنامه «گزارش فیلم» است كه در اردیبهشتماه سال 69 انجام شد. پناهی در زمان انجام این مصاحبه، 34 ساله بود و پاسخش به برخی پرسش ها درباره شاعران و نگاهش به دیگر پرسش ها، تاملبرانگیز است. برای مثال او پلنگ صورتی را آن روی سكه اسكندر و مارگارت تاچر و ژانپل سارتر میداند، میگوید مولانا را نمیشناسد، خیام را نوع سیاهوسفید حافظ میخواند و درباره حافظ نیز چنین میگوید: «حافظ یگانه است، ولی از وقتی شعرهایش چاپ نفیس میشود، زیاد از او خوشم نمیآید.»