روز بیست و هفتم شهریور ماه هر سال، در تقویم كشور عزیزمان روز شعر و ادب فارسی نام گرفته و نیز یادی از بزرگمرد ادب فارسی در دوره معاصر، مرحوم بهجت تبریزی، متخلص به شهریار.
نویسنده : ارسطو جنیدی
یاران همیشه همراه سلام.
روز بیست و هفتم شهریور ماه هر سال، در تقویم كشور عزیزمان روز شعر و ادب فارسی نام گرفته و نیز یادی از بزرگمرد ادب فارسی در دوره معاصر، مرحوم بهجت تبریزی، متخلص به شهریار. به همین مناسبت بسیار خوب و سزاوار خواهد بود تا اهمیت زبان سترگ پارسی را بیش از پیش خاطرنشان كنیم و میراثی كه این زبان ارجمند در اختیار ما نهاده را ارج نهیم و نیز نگاهی گذرا به آثار ارزشمند استاد شهریار- این عاشق راستین زبان فا سی و فرزند برومند فرهنگ ایران زمین داشته باشیم.
تمدن آریایی ما هفت هزار سال سابقه دارد. در طول این زمان دراز، ملت بزرگوار و شریف ایران در عرصه فرهنگ و تمدن سازی چنان درخشیده است كه خورشید.
به تعبیر عالمانهء دكتر رضا شعبانی، استاد ممتاز تاریخ ایران: ((ایرانیان سهمی بسیار بسیار بزرگ در تدوین كتاب فرهنگ انسانی در جهان داشته اند)) و به تعبیر شادروان پروفسور ادوارد براون: ((اگر از كل تمدن مشرق زمین، تمدن ایرانی را حذف كنیم، زیباترین، پربارترین و مهم ترین بخش آن را حذف كرده ایم)).
این تمدن بزرگ را می توان تمدن مهر نامید. مهر نامی كه ایرانیان باستان بر یزدان پاك نهادند و اساس جهان بیتی خود را بر مهرورزی نهادند. به دیگر بیان، ایرانیان جهان را نور می دانند، عشق می دانند و صلح و دوستی و وِداد و وفاداری و كار و تلاش و پاكی.
این باور سبز و انسانی در تمامی دستاوردهای قوم ایرانی نمودی سترگ داشته است. ایرانیان در هر عرصه ای كه وارد شدند، یا برترین سرافرازان ان عرصه در جهان بوده اند یا از برترین ها.
معماری اصیل ایرانی، موسیقی اصیل ایرانی، هنرهای دستی و به ویژه نگارگری و فرش ایرانی از نورانی ترین دستاوردهای این قوم باهوش و دانا و مهربان هستند. اما در این میان، ادبیات و به ویژه شعر جایگاهی در قله دارد. هیچ هنری و حای می توان گفت هیچ دستاوردی اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی، و فرهنگی در كل تاریخ ما، هرگز به پای شعر زیبای فارسی نمی رسد. نه در تاثیر عمیقی كه شعر نهاده و نه در گستردگی و جاودانگی آن.
مردم باهوش ایران ضمن علاقه به زبان های محلی، اما زبان فارسی را به عنوان مهم ترین ركن ملیت خویش و قوام دهندهء تمدن ایرانی خود چنان عاشقانه ارج می نهند كه شاید تنها بتوان آن را با عشق به مادر و عاشق امن و گرم او قیاس كرد.
زبان فارسی، به گواه محققان و پژوهشگران غربی، تواناترین زبان جهان در خلق آثاری بوده است كه انسانیت ما را مد نظر قرار می داده اند و ما آن آثار را (( ادبیات )) می خوانیم.
زبان فارسی بیش از دویست هزار واژه دارد كه در نوع خود در سرار جهان بی نظیر است. دستور زبان این میراث والای مادران و پدران ما در لطافت و روانی و سادگی از آب رودخانه های زلال نیز زلال تر و لطیف تر است. گویش واژگان این زبان به قدری نرم و به دور از خشونت است كه برای یك نفر كه آشنایی به این زبان ندارد، مانند یك قطعه شعر به نظر می رسد.
زبان فارسی پایدارترین ركن ملیت ما در طول هزار و دویست سال گذشته بوده است. حتی حكومت هایی برخاسته از تهاجمات خونریزانی چون چنگیز و تیمور نیز نتوانستند این ركن ركین ملیت ایرانی و این آوای خوش فرهنگ ایرانی را خاموش سازند.
برترین كتاب حماسی جهان كه به مراتب از دیگر آثار حماسی برتر است، شاهنامه حكیم ابوالقاسم فردوسی است كه استوارارین ستون ملیت ایرانی و پاسدار همواره نیرومند زبان فارسی است. پروفسور نولدكه، شرق شناس بزرگ آلمانی كه به هشت زبان جهان مسلط بود و بیش از چهل سال در باب فرهنگ و ادبیات فارسی تحقیقات ژرفی را به سرانجام رسانید، در ستایش شاهنامه چنین می گوید:
(( شاهنامه بدون شك بهترین و ارجمندترین حماسه تمام جهان است و این كتاب بزرگ به زبان فارسی سروده شده و ملت ایران تنها ملتی هستند كه می توانند حماسه ملی خویش را به زبان اصلی آن زبان بخوانند و این افتخار كه موجب رشك ما غربیان هم است، خاص مردم ایران می باشد و هیچ ملتی ازان برخوردار نیست)).
گرامی ترین و مهم ترین اثر ادبیات عرفانی در سراسر جهان بدون تردید كتاب مثنوی مولوی است و این كتاب را مولانای ایرانی به زبان مادری خویش، به فارسی سروده است.
گلستان سعدی محبوب ترین كتابی است كه از فرهنگ شرق برخاسته و در دل اروپا، دل از اروپاییان چنان ربوده است كه می توان گفت بخش عظیمی از آنچه رنسانس در اروپا خوانده می شود و نیز آنچه بعدها در قرن هجدهم و نوزدهم در ادبیات اروپاییان با نام مكتب رومانتیك و مكاتب منبعث از آن نام گرفته اند، تا حد زیادی نتیجه ترجمه گلستان سعدی، رباعیات خیام و غزلیات حافظ است. ویكتورهوگو اولین كسی است كه اصول مكتب رومانتیك فرانسه را بنیان نهاد و عشق و ارادت او به سعدی چنان واضح و آشكار است كه نیازی به اثبات ندارد. او صریحاً از سعدی نام می برَد و در نوشتن كتاب بی نوایان و صحنه ای كه ژان وال ژان شمعدان های نق ره را از كشیش هدیه می گیرد، مطلقاً متاثر از یك حكایت بوستان سعدی است.
گوته، مهم ترین شاعر تاریخ آلمان كه به گفته ادبای آلمانی، زمانی بود كه كتابخانه هیچ فرد كتاب دوستی در آلمان بدون كتب او و تندیس او كتابخانه نمی شد، دیوان شرقی - غربی خود را به عشق حافظ نوشت و آنچنان دلبسته زبان فارسی شده بود كه در صدد آموختن آن برآمد.
پروفسور آربری، مترجم برجسته انگلیسی كه بهترین ترجمه از ولیات شمس مولانا و دیوان حافظ از اوست، جمله ای عجیب و زیبا دارد. او می نویسد:
(( اگر در زبان فارسی هیچ كتابی نبود به جز دیوان حافظ، باز هم بسیار سزاوار بود كه یك انسان خردمند و فرهنگ دوست، وقت و عمر و توان خویش را صرف كند و این زبان زیبا و دوست داشتنی را چنان نیك بیانوزد كه بتواند دیوان حافظ را به طبان فارسی بخواند)). و این بیانگر اوج زیبایی زبان ملی و شیرین ماست. زبانی كه چنان لطافت هنری والایی دارد كه شاید در ترجمه به هیچ زبانی نتوان این همه لطافت ادبی و هنری را صد در صد ترجمه كرد.
زبان فارسی زبان رباعیات حكیم عمرخیام است. شهرت و محبوبیت خیام در سراسر گیتی به حدی است كه به تعبیر یكی از محققان غربی چنین محبوبیت و شهرتی بسیار حیرت انگیز و معجزه وار می نماید.
زبان فارسی فقط زبان كتب فاخر ادبی نبوده. زبان دل های مردم و كوچه و خیابان و بازار بوده است و خواهد بود زبان قلب تپنده جامعه ایست كه هویت ملی و زبان ملی خویش را چون جان دوست می دارد. در این مورد می توان صدها صفحه مطلب نوشت اما تنها به یك نكته اشاره می شود از هزاران و ان نكته اینست كه عموم ایرانیان چنان عاشق و دلبسته زبان فارسی هستند كه اولین فرهنگستانی كه برای واژگان بیگانه معادل وضع كرد، فرهنگستان كوچه و خیابان و مردم عامی و عادی بودند. جالبست بدانیم كه واژگانی چون: دنده، چرخ دنده، میل لنگ، بستنی، قهوه خانه، فرمان، گوشی، شیرآب، لباس شویی، چرخ گوشت و مواردی از این دست را مردم خودشان در برابر واژه های بیگانه غربی قرار دادند زیرا عاشق زبان خود بودند و نمی خواستند دچار نابودی فرهنگی و فرسایش فرهنگ ایرانی در فرهنگ غربی شوند.
عشق به طبان فارسی و شعر تا آنجاست كه می توان به قطعیت گفت: كمتر ایرانی را می توان یافت كه فارغ ضعف و قوت ادبی، حد اقل یك بیت شعر، به زبان فارسی نسروده باشد.
مرحوم دكتر شایگان، فیلسوف فقید ایرانی بعد از سال ها گشت و گذار در سراسر جهان می گفت: در همان فرانسه وه خود را وشور شعر و ادبیات می داند، شما هرگز چنین عشقی را كه ایرانیان به شعر فارسی دارند مشاهده نمی كنید. كمتر فرانسوی درسخوانده و حتی دانشمندی را می توان یافت كه در سخنان روزمره خود از دیكتور هوگو و بودلر شاهد مثال بیاورد در حالی كه حتی مردم عادی ایرانی هر روز ده ها مثال و شعر و سخن منظوم از شاعران بزرگ خود در سخنان عادی خود نقل می كنند.
پس گزاف نخواهد بود اگر بگوییم: هیچ ملتی در جهان در عشق به ادبیات و به خصوص شعر، این نخستین هنر جهان و اندیشه ورزانه ترین هنرجهان به مای ملت ایران نمی رسد. این همه میراث ارزنده و بی مانند به لطف زبان فارسی امروز در دستان ماست و دریغ و درد جانكاه آنست كه چون این ثروت بی كران را بی كران داریم، پس قدرش را نیك نمی دانیم. به ویژه ما نسل كنونی كه گاه در حفظ زبان شیرین فارسی نهایت كوتاهی را روا می داریم و در پیشگاه مادران و پدرانمان سرافكنده ایم. ای كاش كه قدرشناس این گنج بزرگ باشیم. ای كاش بدانیم كه قدرت فرهنگی زبان فارسی چنان نیرومند بود كه روزگاری تا آن سوی رود زرد در چنین، مردم به زبان فارسی شعر می خواندند و هنوز هم كه هنوز است در كشور قرقیزستان، بسیاری نشریات به زبان فارسی چاپ می شوند و شاعر و متفكر فقید، اقبال لاهوری، بزرگمرد پاكستانی، حجم اعظم دیوان خود را به زبان فارسی سرود و نه زبان اردو كه زبان مادری او بود.
و از فرزندان ارجمند زبان فارسی شهریار دوست داشتنی ماست كه به گفته استاد جلیل القدر، دكتر علی اصغر دادبه:
((بعد از مرحوم ملك الشعرای بهار، هیچ شاعر معاصر ما به اندازه استاد شهریار، شعر ملی - میهنی در ستایش و عشق به ایران نسروده است)). شعر استاد شهریار در ستایش تخت جمشید و هویت ملی ایرانی اشكی از شوق بر گونه های هر عاشق ایران زنین می نشاند. شعر دیدار دلنگیز او با حافظ شیرین سخن از گرامی ترین سروده های اوست.
سرافكنده بودن حسی تلخ است و سرافكندی در پیشگاه زبان فارسی بسیار جانكاه و تلخ. سرافكندی از این باب كه در این مجال مختصر شكوه و بزرگی و عظمت و لطافت این زبان چنانكه باید بیان نمی شود اما آنچه بیان شد تعدادی از بزرگترین مرواریدهای دریای اهمیت زبان فارسی و شعر فارسی بود. باشد كه دل ما روز به روز در عشق به این زبان و این ادبیات بی همتا تپنده تر باشد تا خون هویت ایرانی بیشتر در رگ های میهن اهورایی ما جریان یابد و از یاد نبریم كه:
زبان، برترین ركن اندیشه و نمود ممتاز جهان بینی مردم ی ك سرزمین است.
زبان فارسی را عاشقانه دوست بداریم، نگهدارش باشیم و با او مهربان رفتار كنیم. او فرزند ارشد و برومند مادرمان، ایران فرهنگی است.
در پایان سخن را با چند بیت از مثن ی بلند و مستطاب و بسیار زیبای استاد فقید، دكتر حسین خطیبی به پایان می رسانیم:
از زبان پارسی گویم نخست
این زبان سرمایهی فرهنگ توست
ای زبان پارسی افسونگری
هرچه گویم از تو، زان، افزونتری
این صدای توست كاندر گوش ماست
می شناسم من، صدایی آشناست
بانگ او وابانگی از فرهنگ توست
این صدای پای پیش آهنگ توست
ای زبان پارسی، ای بیكران
ای بزرگ و پهن، همچون آسمان
ریزهخوار خوان یغمای توام جرعهنوش جام صهحبای توام
ای زبان پارسی، در كار باش
رهگشای راه ناهموار باش...
و درود بر عاشقان زبان و ادب فارسی...بر شما خوبان...