دمی با امیرخسرو دهلوی، طوطی پارسی زبانِ هندوستان (قسمت دوم)

سخن ما در هفته گذشته پیرامون شاعر ارجمند پارسی زبان شبه قاره هند، امیرخسرو دهلوی بود و امروز بنا داریم در مورد این هنرمند برجسته و خوش قریحه، سخن را دنبال كنیم و به مثنوی های او كه به تقلید از نظامی گنجه ای سروده، اشاراتی داشته باشیم.

1398/06/04
|
16:06

نویسنده: ارسطو جنیدی

درود بر شما پارسی دوستان بر شما زنان و مردان ایران و فرهنگ ایرانی و حوزه تمدنی این نام بلند و والا.
سخن ما در هفته گذشته پیرامون شاعر ارجمند پارسی زبان شبه قاره هند، امیرخسرو دهلوی بود و امروز بنا داریم در مورد این هنرمند برجسته و خوش قریحه، سخن را دنبال كنیم و به مثنوی های او كه به تقلید از نظامی گنجه ای سروده، اشاراتی داشته باشیم.
هفته پیش از دیوان قصاید و غزلیات وی سخن گفتیم. اما شهرت و مقبولیت خسرو دهلوی بیشتر مرهون تقلیدهای موفق او از خمسه نظامی است.

1- مطلع الانوار:

منظومه ییست به بحر سریع و در جواب مخزن الاسرار نظامی در سه هزار و چهارصد بیت. این اثر نظیره ای كامل است بر محزن الاسرار استاد شاعران، نظامی. اما امیرخسرو در این اثر ظرائف سخن نظامی و زبان بسیار دلكش و استادانهء شاعر بزرگ ایران را فاقد است و ابیات وی تو در تویی و لایه لایه بودن اشعار نظامی را ندارد. اما در عوض شعرش سادگی و روانی خاصی دارد كه طبعاً مخاطب بیشتری را جذب می كند.
این قطعه از این كتاب است. داستان برخورد كردن عیسی(ع) با شخصی گستاخ و بی ادب و برخورد مهربانانه و متین حضرت با آن فرد دور از نزاكت:

صبح دمی رفت مسیحا به دشت
سبزه صحرا به دمش زنده گشت

بی خردی در رخ آن گنجِ زار
كرد به دشنام زبان را دراز

هر چه كه گفت او سخن ناصواب
زین طرفش بود به رحمت جواب

او به خصومت همه نفرین فزود
وین به لطافت همه تحسین نمود

گرچه زد او خنجر پهلو گَزای
بود ز عیسی نفس جان فزای

گفت رفیقی كه نگونیت چیست؟
پیش زبون گیر زبونیت چیست؟

زو چو به رویت ستم افزون بود
تو سخن از لطف كنی، چون بود؟

حضرت عیسی(ع) با سرزنش یارش مواجه می شود كه می گفت چرا پاسخ چنین فرد بی ادب و گستاخی را با آرامش و محبت داده اید؟
عیسی (ع) هم در پاسخ فرمود ای عزیز، هركسی از آنچه درونش هست و از ان سكه ای كه در معدن دلش هست خرج می كند. هركس با رفتار و گفتارش درونیات خود را آشكار می كند:

گفت مسیح از دم روح اللهی
كای ز دمم جان تو بی آگهی

هر كس از آن سكه كه در كان اوست
آن بدر آرد كه به دكان اوست

او خُم سركه است كجا مِی‌دهد؟
وانكه نباتست به دل كِی دهد

اما اگر من ادب و صبر میشه كنم او از من این فضائل را خواهد آموخت:

من نشوم چون ز وی افروخته
او شود از من ادب آموخته

من كه ز دم مایه ده جان شدم
این صفتم داد خدا، زان شدم

خلق نكو باد مسیحا بود
پاسخ بد مرگ مفاجا بود

و در مایان حكایت نیز چه زیبا ستایشی اخلاقی و مشروط از خویشتن كرده است:

خسرو اگر خوش دمی از هم دمان
رو كه تویی عیسی آخر زمان

2- شیرین و خسرو:

كه به تقلید از خسرو و شیرین نظامی سروده شده است. بر همان وزن و همان قالب مثنوی. در كل باید گفت كه این منظومه گام به گام در پی روی از سَلَف خود سروده شده و تنها بك بخش افزون بر آن دارد كه همانا (( بزم آرایی خسرو با حكما )) است كه اشعار طوطی زبان آور هند در این بخش بسیار زیباست و بیانگر اطلاعات وسیع و گسترده امیرخسرو در علوم گوناگون است.
اساساً شاعران و نویسندگان كهن بر خود لازم و واجب می شمردند كه دانش بسیار وسیع و گسترده ای در گنجینه خاطر خویش فراهم آورند. درست بر خلاف دوره كنونی كه برخی از شاعران و نویسندگان یا بهتر بگوییم، مدعیان شاعری و نویسندگی، حتی از وزن و قافیه و اوزان عروضی و دستور زبان نیز آگاهی ندارند كه باعث تاسف بسیار است.
شمس قیس رازی در مقدمه كتاب خود (( المعجم )) ، كه كتاب بیان و بدیع كهن ادب پارسیاست و در قرن ششم نگاشته شده، مندكر می گردد كه هركس كه می خواهد وارد جرگه مقدس و منیع شاعری شود باید حد اقل بیست هزار بیت از اشعار نیاكان را در گنجینه خاطر داشته باشد.
این امر حكایت از نگاه بسیار دقیق نیاكان فهیم ما از اهمیت و نقش بی بدیل شعر و سخن دارد. و ذكر این نكته هم لازم است كه شمس قیس رازی در قرنی این سخن رامی گوید كه هنوز نوابغی خورشید صفت چون نظامی، سعدی، مولانا و حافظ ظهور نكرده اند. در دیوان شعری تمام این بزرگان، مخاطب سرچشمه های جوشان حكمت و فلسفه، عرفان، دین، نجوم، پزشكی، روان شناسی، جامعه شناسی و دیگر علوم را آشكارا مشاهده می كند.
باری، بازگردیم به اثر شیرین و خسرو امیر خسرو و قطعه ای از آن را با هم بخوانیم. قطعه ای كه نصیحتی زیبا خطاب به پادشاهان و حاكمان است:

چراغ مُلك را روغن، زِ مال است
بقای مملكت بی زر محال است

بزرگان گر به سر افسر نهادند
اساس مملكت بر زر نهادند

ولیكن نی زر از بهر خزانه است
كه بهر نام و ننگ جاودانه است

ز بهر آنكه گر صلحست و گر جنگ
كفافی را ندارد بر حشم ننگ

چو ماند لشكری بی توشه، ناچار
به ناكامی شود با دشمنی یار

3- مجنونِ لیلی:

این اثر سومین منظومه مهم امیر خسرو است و نامش نیز فریاد از تقلید آن از لیلی و مجنون نظامی می كند.
اما به قول استاد فقید - دكتر ذبیح الله صفا - خسرو دهلوی در این كتاب به هیچ روی به پای استاد خود، نظامی، نمی رسد. اما عظمت امیرخسرو در تواضعی است كه در ضمیر مصفای او دیده می شود و خود وی مكرراً خویشتن را در مقام شاگردی نظامی دانسته و ستایش های مفصلی از استاد شاعران، نظامی، كرده كه مفصلاً بدان ها در مجال های بعدی اشاره خواهد شد.
دو منظومه دیگر امیرخسرو اسكندرنامه و هشت بهشت نام دارند كه در مجال بعدی به آن ها اشاره خواهیم كرد.
برای حسن ختام سخن امروز این قطعه زیبای اخلاقی از مطلع الانوار را ذكر می كنیم كه در آن، خسروی خوش قریحه ما، اهمیت سیرت نیكو بر صورت خوب را چه زیبا بیان فرموده است:

هر كه در او سیرت نیكو بوَد
آدمی از آدمیان او بوَد

وآنكه مزاجش همه زرق(=ریا كاری) و زور
دور زِ ما آدمیان است، دور

نیكی مردم نه نكو رویی است
خوی نكو مایه نیكویی است

بس بدِ بدخو كه نكو رو نمود
با خطِّ بد كِلك(=قلم) منقش چه سود؟

باز بسا تلخ كه جوشد چو مِی
لیك صفا روی نماید چو وی

و درود بر خوش سیرتان پارسی گوی باد....

دسترسی سریع