فصلی از یك رمان : « تصادف شبانه » اثر پاتریك مودیانو تصادف شبانه

رمان « تصادف شبانه » اثر پاتریك مودیانو است . تصادف شبانه داستان زندگی مردی را روایت می‌كند كه بی‌وقفه در جستجوی گمشده‌ای می‌باشد، گمشده‌ای كه شاید در ظاهر یك فرد است اما درواقع گذشته‌ی فراموش‌شده و هویت اوست.

1398/05/12
|
16:09

درباره ی نویسنده: پاتریك مودیانو نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2014 است. مودیانو یكی از چهره‌های مهم ادبی فرانسه محسوب می‌شود.
رمان تصادف شبانه اثری از این نویسنده است . تصادف شبانه داستان زندگی مردی را روایت می‌كند كه بی‌وقفه در جستجوی گمشده‌ای می‌باشد، گمشده‌ای كه شاید در ظاهر یك فرد است اما درواقع گذشته‌ی فراموش‌شده و هویت اوست. یكی از جالب‌ترین نكات این كتاب آن است كه در طی داستان نامی از شخصیت اصلی داستان به میان نمی‌آید و درواقع شخصیت اصلی داستان اسم خاصی ندارد.
این كتاب به سبك رئالیسم نگاشته شده و بی‌شك كتابی است كه می‌تواند شمارا مجبور كند تا بی‌وقفه آن را بخوانید، در این داستان از تصویرسازی و خاطراتی گنگ استفاده‌شده است كه بدون شك برای خواننده آن جذاب خواهد بود.
فراموشی چیزی است كه راوی داستان از آن بیم دارد و تمام شب‌گردی‌ها و سماجت‌های او نیز از همین بیم نشأت می‌گیرد، برای او همه‌چیز آشنا است و حتی همه عطرها یادآور خاطراتی دور به شمار می‌روند. شاید نتوان برداشت بكر و یا آموزش خاصی را از كتاب تصادف شبانه داشت، چراكه تنها اصل تكرار ابدی را به تصویر می‌كشد و مودیانو این كار را باظرافت و مهارت خاصی انجام داده است. داستان‌های مودیانو شبیه به اتومبیلی در حال حركت است كه به مقصد معینی نمی‌روند و سوارشدن شما معنی رسیدن به مقصد را دارد... .
شیوه نگارش كتاب تصادف شبانه ساده است و مواردی چون پرداخت به حافظه و غیرمطمئن بودن آن و دغدغه‌های مودیانو در رابطه با مسائل اخلاقی، مخاطبین بین‌المللی و پروپاقرصی را برای این نویسنده پدید آورده است.
خلاصه كتاب تصادف شبانه:
سال‌ها پیش، موقعی كه دیگر داشتم پا به سن بلوغ می‌گذاشتم، دیروقت از میدان پیرامید می‌گذشتم تا به كنكورد بروم كه یك هو اتومبیلی از تاریكی بیرون آمد، اول خیال كردم از بغلم رد می‌شود. ولی بعد، درد شدیدی از قوزك پا تا زانویم احساس كردم. افتادم روی پیاده‌رو ولی توانستم بلند شوم. اتومبیل از مسیرش خارج شده. با سروصدای خرد شدن شیشه‌ها، به یكی از تاق‌های هلالی میدان خورده بود...
راوی كتاب تصادف شبانه (Accident nocturne) پسر جوانی است كه در یك نیمه‌شب با خودرویی تصادف می‌كند و پس‌ازآن زندگی وی دستخوش تغییراتی عجیب می‌شود.
پس از تصادف راننده‌ی خودرو برای پسر آشنا به نظر می‌آید و پس‌ازآن نیز حوادث عجیبی در داستان روی می‌دهد.
شخصیت اصلی داستان تصادف شبانه به‌طور مداوم در حال پرسه زدن در خیابان‌های شهر است و از هرجایی كه عبور می‌كند، تمام خیابان‌ها و معابر، برای او حكم خاطره‌ای را دارند كه به یاد نمی‌آورد و تنها تصاویر گنگی از آن‌ها در ذهنش به‌جای مانده است.
در طی این خیابان‌گردی‌ها پسر جوان به برخی از خاطراتش در رابطه با پدری كه تركش كرده است و مادری كه هیچ‌وقت او را نشناخته است می‌پردازد.
شخصی كه با او تصادف می‌كند ژاكلین بوسرژان نام دارد كه برای او بسیار آشنا است، پسر جوان در جستجوی ژاكلین بخش زیادی از داستان را طی می‌كند، گویا ژاكلین نقش گذشته‌ی پسر جوان را بر عهده دارد و پس از یافتن او تب‌وتاب جستجوی گذشته درون وی خاموش شده و در عوض او را به آینده‌ای به دور از تنهایی و اندوه امیدوار می‌سازد.
بخشی از این رمان را در زیر بخوانید :
...یادم می‌آید بعدازظهر یك روز بارانی، مردی با بارانی گاباردین خاكستری و ته‌ریش، برگه‌هایی در كارتیه لاتن پخش می‌كرد. توی آن برگه‌ها پرسش‌نامه‌ای بود كه مربوط می‌شد به یك تحقیق در مورد جوانی. سؤال‌ها به نظرم عجیب می‌آمدند: ساختار خانوادگی شما چگونه بوده است؟ جواب داده بودم: ساختاری نداشته‌ام. خودتان فكر می‌كنید پسر (دختر) خوبی برای والدینتان هستید؟ هیچ‌وقت پسر كسی نبوده‌ام. با تحصیلاتی كه فراگرفته‌اید، قصد دارید به پدر و مادرتان احترام بگذارید و خودتان را با محیط اجتماعی‌تان وفق دهید؟ تحصیلاتی نداشته‌ام. ترجیح می‌دهید انقلاب كنید یا به تماشای چشم‌اندازی زیبا بنشینید؟ تماشای چشم‌انداز زیبا…"

دسترسی سریع