داستان كوتاه : « زندگی عزیز» «زندگی عزیز»

داستان‌های كتاب« زندگی عزیز» در شهرهای اطراف هورن اتفاق می‌افتد. نكته قابل‌توجه در مورد كتاب مذكور این است كه شخصیت‌های داستان‌های آن اغلب افراد معمولی و عادی جامعه هستند.

1398/02/18
|
14:33

درباره نویسنده : آلیس مونرو؛ نویسنده معاصر كانادایی در تاریخ 10 ژوئیه 1931 چشم به جهان گشود. وی از دوران نوجوانی به نویسندگی علاقه‌‌مند شد، در سال 1950 درست زمانی كه در دانشگاه وسترن مشغول به تحصیل بود، اولین داستانش تحت عنوان ابعاد یك سایه را به چاپ و انتشار رساند.
از جمله موضوعاتی كه آلیس مونرو در كتاب‌‌های خود به آن‌‌ها تاكید كرده است، مسئله بلوغ و احترام گذاشتن به خانواده می‌‌باشد. قابل‌‌ذكر است كه مونرو هر چه به میانسالی نزدیك شده، موضوع كتاب‌‌های خود را نیز به مساله میانسالی و تنهایی سوق داده است.
امروزه آلیس مونرو را به عنوان یكی از بهترین و توانا‌‌ترین نویسندگان داستان‌‌های كوتاه می‌‌شناسند. وی در طول فعالیت حرفه‌‌ا‌ی خود چندین بار موفق به كسب جایزه‌‌های ادبی شده است كه از جمله مهمترین آن‌‌ها عبارت‌‌اند از:

كسب جایزه ادبی من بوكر در سال 2009
كسب جایزه او. هنری در سال 2012
كسب جایزه ادبی نوبل در سال 2013
از جمله دیگر آثار این نویسنده موفق می‌‌توان به رقص سایه‌‌های شاد، رازهای عیان، فكر كردی كی هستی؟، فرار، زندگی دختران و زنان، دوستان جوانی من، خوشبختی در راه است، رویای مادرم، دست‌‌مایه‌ها، می‌‌خواستم چیزی بهت بگم، دورنمای كاسل راك، خوشبختی در راه است، می‌‌خواستم چیزی بهت بگم، پاییز داغ، عشق زن خوب، ما یك خانه آبی داریم، عشق جایش تنگ است و... اشاره نمود.
كتاب «زندگی عزیز» اثر «آلیس مونرو» در سال 2013 موفق به كسب جایزه ادبی نوبل شد.این كتاب شامل چهارده داستان كوتاه تحت عناوین رسیدن به ژاپن، آماندسن، تَرك ماوِرلی، گودال شن، مأمن، غرور، كُری، قطار، رو به دریاچه، دالی، چشم، شب، صداها و زندگی عزیز است.
داستان‌های كتاب« زندگی عزیز» در شهرهای اطراف هورن اتفاق می‌افتد. نكته قابل‌توجه در مورد كتاب مذكور این است كه شخصیت‌های داستان‌های آن اغلب افراد معمولی و عادی جامعه هستند. چیزی كه بیش ‌از پیش موجب محبوبیت و جذابیت كتاب زندگی عزیز در میان مخاطبان شده است، بهره‌مندی نویسنده از شخصیت‌های عادی جامعه است كه گاهی اوقات آن‌چنان این شخصیت‌ها به خودمان نزدیك هستند كه گویی نویسنده روایتگر زندگی خود ما است.
قسمتی از كتاب زندگی عزیز را در زیر بخوانید :
«با خود فكر می‌كردم اتفاقی كه برای من افتاده، حال چه در كتاب‌ها و چه در زندگی روزمره، چیز نادری نیست. حتما باید یك راه چاره‌ا‌ی امتحان‌شده برایش وجود داشته باشد. مثل همین‌گونه راه رفتن؛ اما باید توقف كرد، حتی در شهری به این كوچكی هم مجبوری برای ماشین‌ها و پشت چراغ‌قرمز بایستی. همچنین آدم‌‌های دست‌‌و‌‌پا چلفتی‌‌ای هم هستند كه این‌‌طرف و آن‌‌طرف می‌‌چرخند و به یكباره می‌‌ایستند و دوباره راه می‌‌افتند. گله‌‌های بچه‌‌مدرسه‌‌ای هم فراوان بودند، از همان‌‌هایی كه زمانی در كلاس‌‌هایم باید به آن‌‌ها نظم و ترتیب یاد می‌‌دادم. چرا این‌‌همه آدم. این‌‌همه جیغ و زوزه‌‌های احمقانه برای چه بود. همه‌‌شان اضافی هستند. وجودشان هیچ ضرورتی ندارد. این‌ها همه توهین به انسانیت است».

«فروشگاه‌ها و تابلوهایشان همان‌قدر توهین‌آمیز هستند كه سروصدای ماشین‌ها و ترمز و استارتشان توهین‌آمیز است. همه‌چیز گویی اعلام می‌كند كه زندگی این است. انگار كه ما خیلی مشتاقش هستیم، مشتاق این زندگی...»

«این روزها پدر یا مادری عمر طولانی كند،‌ می‌فهمد غیر از اشتباهاتی كه خیلی خوب از آن‌ها آگاه است، مرتكب اشتباهاتی شده كه به خودش زحمت نداده از آن‌ها آگاه شود. بفهمی‌‌نفهمی در دل احساس خفت می‌‌كند‌، گاهی از خودش متنفر می‌‌شود. تصور نمی‌‌كنم پدرم چنین احساسی داشت. می‌‌دانم اگر یك‌‌وقت او را ملامت می‌‌كردم كه چرا به تسمه چرمی تیغ اصلاح یا با كمربندش به جانم افتاده،‌ شاید چیزی می‌‌گفت در این مایه كه دلش می‌‌خواسته یا ناچار بوده این كار را بكند. در آن زمان آن شلاق زدن‌‌ها در ذهنش - اگر اصلا ذهنش را مشغول می‌‌كرد - چیزی نبود جز ادب كردن بچه‌‌ای از سر ضرورت و به نحو مناسب‌، بچه پررویی كه خیال می‌‌كرد می‌‌تواند هر كاری دلش می‌‌خواهد بكند. شاید در توجیه این تنبیه‌‌ها می‌‌گفت:" خیال می‌كردی خیلی زرنگی"».

دسترسی سریع