یادداشت روز : یادداشت محمد صادق رحمانیان درباره ی احمد اقتداری « پدر مطالعات خلیج فارس » « به ایران جاودانی ام »

احمد اقتداری در طول زندگی سرشار از علم و ادب خود حدود چهل كتاب با ارزش و بیش از صد مقاله علمی به چاپ رسانده است.

1398/02/02
|
16:36

سه شنبه 27 فروردین 1398:
دكتر احمد اقتداری ، مشهور به « پدر مطالعات خلیج فارس » در سن 94 سالگی در گذشت .
پژوهش های احمد اقتداری درباره ی خلیج فارس بیشترین دلیل شهرت وی می باشد.ایشان تمام سواحل خلیج فارس ودریای عمان را برای كار تحقیقاتی اش پیاده طی كرده بود .
احمد اقتداری آموزگار ، وكیل دادگستری ، نویسنده ، مورخ و جغرافی دان ایرانی در سال 1304 در گراش در جنوب استان فارس به دنیا آمد .
محمد صادق رحمانیان مدیر رادیو فرهنگ در گرامیداشت دكتر احمد اقتداری یادداشتی را با عنوان « به ایران جاودانی ام » منتشر كرد . این یادداشت را در زیر بخوانید :
دكتر احمد اقتداری برخاسته از كهن‌شهر گراش با سرگذشتی شگفت كه در پیمانه‌های روزگاران ما نمی‌گنجد؛ بخت‌یار و نابخت‌یار.
نخست آن كه اولین سكه واژ‌ها و اصطلاحات لارستانی و مقالات خلیج فارس‌شناسی و... در ضرابخانه فرهنگ و اندیشه او ضرب شده است و دو دیگر از آن‌گونه كه در كاروان عمر از خویش سخن گفته است:
از گردش روزگار آزرده منم
وز دور زمان دمی نیاسوده منم

با آن‌كه قدر نمی‌خواهد و آوازه گری نمی‌كند بل صدها مقاله و كتاب و سخنرانی همواره در ذهن و زبان مردمان حضور دارد. خوش‌مجلس، ظریف و در عین‌حال بسیار صریح‌اللهجه و بی‌پرواست؛ آنچه را دوست دارد می‌ستاید و بر آنچه ناخرسند است می‌خروشد..
دامنه پژوهش‌های میدانی او بسیار وسیع است به‌گونه‌ای كه برای تحقیقات تاریخی و باستان‌شناسی از بوشهر تا بندر چاه‌بهار را پیاده راه سپرده است.
كتابهای تاریخی او مرجعی دست اول برای پژوهشگران جنوب ایران است.

احمد اقتدارى در طول زندگى سرشار از علم و ادب خود حدود چهل كتاب با ارزش و بیش از صد مقاله علمى به چاپ رسانده است. در میان آثار او از تصحیح و همت گماردن به انتشار دیوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقیقى نویسندگان و پژوهشگران غیرایرانى تا چاپ قصه هاى مثنوى، منطق الطیر و هزار و یك شب و همچنین تحقیقات علمى در زمینه لهجه شناسى، زبان و فرهنگ مناطق مختلف كشور را مى توان یافت.
از پژوهشگری در علوم انسانی تا تاریخ محلی جنوب ایران.
پدراحمد اقتدارى مرحوم مرتضى قلى خان اقتدارى و مادرش انیس خانم اقتدارى، هر دو از شهر گراش بودند.
فتحعلی‌خان گراشی نیای خاندان اقتداری در عین‌ حالی كه حاكم لارستان بود و به همین دلیل اهل زور بر رعیت و جنگ با رقیبان ـ برای حفظ قدرت ـ از روحیه خدمت عام‌المنفعه نیز برخوردار بود. فرزندان و نوادگان او نیز گویی دو شقه شدند؛ برخی در كنار مردم ایستادند و برخی با حاكمیت مركزی هم‌داستان شدند. احمدخان اقتداری اما خود از گونه نیاكان بود كه سودای سیاست و قدرت و وكالت لارستان را در سر داشت اما در میانه راه آن را واگذاشت و به وادی فرهنگ پای نهاد.

پس از ورود به تهران و تحصیل در دانشكده حقوق، شاید یك اتفاق و آشنایی با اهل فرهنگ و هنر و پژوهش در كوهستان‌های تهران، او را به راهی تازه رهنمون شد. دوستی با ایرج افشار یزدی و منوچهر ستوده، دامنه‌ی پژوهش‌های میدانی او را وسعت بخشید و از هر لونی نوشت؛ از نقد كتاب، تا مطالعات زبان‌پژوهی.
من از روزگار نوجوانی كتاب‌های او را مطالعه می‌كردم و در دل سودای دیدار او را می‌پختم. مقالاتش را در هر كتابی و كتابخانه‌ای می‌یافتم و می‌خواندم.
روزگاری كه در قم به تحصیل علوم دینی مشغول بودم، دل در گرو شعر و ادبیات داشتم. كتاب «انار و بادگیر» را كه مجموعه شعرهای گراشی من بود، آماده چاپ شده بود و علاقه‌مند بودم كه آقای اقتداری بر آن مقدمه‌ای بنگارد. نشانی او را یافتم، مجموعه را برای او فرستادم و به این ترتیب مقدمه به قلم احمد اقتداری بر پیشانی «انار و بادگیر» درخشیدن گرفت.
رفاقت ما شكل گرفت و قرار شد دیوان «شیدای گراشی» را در نشر همسایه به چاپ برسانیم. كار دیوان داشت پیش می‌رفت كه سفری به قم داشت و ساعاتی در خدمت ایشان بودیم. دو هزار نسخه از دیوان شیدای گراشی با سرمایه‌گذاری اقوام او چاپ شد. احمدخان به‌زور مرا موظف كرد كه حالا این كتاب را به سراسر ایران ارسال كن.

البته این موضوع جزو قرار ما نبود، اما احمدخان بود دیگر. پدر عشق بسوزد. كتاب دیوان را به 300، 400 نشانی فرستادم. اما این پایان ماجرای كتاب و احمد خان و من نبود. مجموعه‌ای از مطالعات زبان‌شناسی او را از كتاب‌های پراكنده‌اش گرد آوردم و در كتابی با عنوان «زبان لارستانی» به چاپ رساندم كه مورد استفاده پژوهشگران و زبان‌شناسان قرار گرفته است.

كتاب دیگر «گل و برگ» نام دارد؛ نوشته‌ای تفسیرگونه از حاج رستم‌خان گراشی. در پایان این كتاب، «باغستانِ» حاج رستم‌خان گراشی نیز كه مضامینی عرفانی دارد، به همراه معرفی خاندان فتحعلی‌خان گراشی به چاپ رسیده است.
دوستی و رفاقت خالصانه من و احمدخان از سال 1372 تا امروز ادامه داشته و لطف حضرتشان همواره شامل حال من بوده ‌است. در فیلم مستند و ارزشمندی كه رضا رشیدیان با نام «به ایران جاودانی‌ام» ساخته است، سهم اندكی داشتم و برای خدمت‌هایی كه احمدخان اقتداری به فرهنگ و تاریخ ایران انجام داده‌ است، احترام قائلم. احمدخان نماد خستگی‌ناپذیر انسانی است كه حرفی جز ایران و فرهنگ جنوب و خلیج فارس بر زبان نمی‌راند. در طی این سال‌ها هرگاه با او هم‌كلام بوده‌ام، حتی در یك دیدار صمیمانه در منزل ایشان، همواره سخن از تحقیق و نگارش و كتاب بوده است. او اكنون 93 سال دارد، وفادار به مذهب تشیع، اهل به‌جای آوردن واجبات است بی آن‌كه برای این‌گونه افعال اهل تظاهر باشد.
احمدخان با قمرخانم دختر قهرمان‌خان اقتداری ازدواج كرده و حاصل این ازدواج سه دختر و یك پسر است. اكنون آن‌ها با «امید» و «آرزو»، دو دختر فرهیخته و هنرمند خود، در تهران زندگی می‌كنند.
21 مردادماه فرصتی شد تا با محمد ولی‌زاده، سعید برآبادی و آكو سالمی در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی با او دیداری تازه كنیم. درباره دریای پارس و خاطراتش از سال‌های دور و دراز شنیدیم كه هنوز هم با صلابت از ایران حرف می‌زند و خون ایران و ایران‌دوستی در رگ‌هایش جریان دارد. حرف‌هایش كه رنگی از واقعیت دارد، هنوز در ذهنم زنگ می‌زند.

دسترسی سریع