نگاهی به اسطوره و برخی نكته های آن

درموردریشه اصلی واژه اسطوره میان اهل نظر اختلاف وجود دارد.برخی اصل این واژه راعربی دانسته اندوگفته اندكه ازواژه "سطر"گرفته شده است.

1398/01/21
|
15:39

نویسنده: علی شالچیان

در مورد ریشه اصلی واژه اسطوره میان اهل نظر اختلاف وجود دارد. برخی اصل این واژه را عربی دانسته اند و گفته اند كه از واژه "سطر" گرفته شده است. برخی نیز از واژه یونانی ایستوریا (Istoria)كه در زبان انگلیسی به صورت هیستوری (History) به معنای تاریخ و ستوری (Story) به معنای داستان و خبر درآمده است. بیشتر لغت‌شناسان و زبان‌شناسان دیدگاه دوم را ترجیح می دهند.

هرچند اسطوره در زبانِ عربیِ قدیم به معنای افسانه ای بوده است كه هیچ‌گونه پایه و اساسی ندارد؛ اما حداقل امروزه، اندیشمندان چنین تعریفی از آن ارائه نمی دهند.

از منظر استاد مهرداد بهار، اساطیر مجموعه‌ای است از‌ تأثیرات متقابل عوامل اجتماعی - انسانی و طبیعی كه با خیال و روان انـسان ارتباط پیدا می كند، با نیازهای متنوع روانی- اجتماعی ما هماهنگ می‌گردد و همراه‌ با‌ آیین‌های مناسب خویش ظاهر مـی‌شود، و هـدف آن در نهایت، پدید آوردن سازشی‌ و تعادلی‌ بین انسان و پیچیدگی‌های روانی او با طبیعت پیرامون خویش است.

به عقیده دكتر علی شریعتی اساطیر عبارت است از تاریخی كه باید به وجود می‌آمد، اما نیامد؛ یا مجموعه‌ حوادثی كه باید اتفاق می‌افتاد و نیفتاد و قهرمانان اساطیر كسانی اند كه می‌باید باشند، اما تاریخ نگذاشت كه باشند. اساطیر، دنیای تجلی ایده‌آل‌ها و حقیقت‌ها و ارزش‌های مطلق انسان یك دوره یا یك قوم و یا اصولاً نوع بشر است.

دكتر داریوش شایگان نیز بر این باور بود كه اسطوره‌ها نمادهایی اند كه راه را برای اتصال به حق فراهم می‌كنند.

برخی نیز در تعریف اسطوره گفته اند: اسطوره، توصیف و روایت خیالیِ باورهای مقدس آیینی‌شده‌ جماعت‌های ابتدایی است، درباره‌ی جهان طبیعی و رویدادهای واقعی و ناشی از تلاش وی برای سامان دادن رابطه‌ی خود و جهان.

اسطوره ها كاملا خیالی نیستند بلكه بخشی از آن ها مطابق با واقعیت و بخشی از آن ها خیالی اند؛ اما همان بخش خیالی نیز از منظر تحلیلی ارزشمند است، زیرا ما با بررسی آن ها می توانیم به نگرش های اقوام پیشین دست یابیم و با تحلیل آن ها می توانیم به ریشه باورهای ملت های گذشته پی ببریم و از آمال و آرزوهای آن ها باخبر شویم.

در سده نوزدهم میلادی برخی بر این باور شدند كه اسطوره‌ها منسوخ و ناكارآمد هستند، اما در سده بیستم میلادی بسیاری از پژوهشگران اسطوره‌شناس این دیدگاه را رد كردند. از نگاه اسطوره‌شناسی مدرن، بررسی و تحلیل اسطوره‌ها به معنای كنار نهادن دانش نیست.

یونگ كوشید تا بنیادهای روان‌شناختی پنهان در پس‌ِ جهان اسطوره‌ها را دریابد. او بر این باور بود كه همه انسان‌ها در وابستگی به یك سری از نیروهای ذاتی ناخودآگاه با یكدیگر شریك اند، كه او نامشان را كهن‌الگو نهاد . لوی استروس عقیده داشت اسطوره‌ها بازتاب الگوهای ذهنی انسان هستند و بیشتر در پی یافتن این ساختارهای ذهنی و به‌ویژه دوگان‌های متضاد (همچون خوب و بد، یا مهربان و ستمگر) در دل اسطوره‌ها بود.

میرچا الیاده بر این باور بود كه یكی از محوری‌ترین كاركردهای اسطوره، بنیان نهادن سرمشق‌هایی برای رفتار انسانی است. او نشان داد كه نه تنها اسطوره‌سازی در تضاد با جهان امروز نیست، بلكه انسان مدرن نیز به ناچار همچون نیاكانش اسطوره‌های ویژه خود را می‌سازد.

دسترسی سریع