فصلی از یك رمان : «سووشون » اثری از سیمین دانشور « سووشون »

وقایع رمان «سووشون»، در سال‌های دهه‌ی بیست و در هنگامه‌ی جنگ جهانی دوم در شهر شیراز اتفاق می‌افتد. ارتش انگلستان كه سابقه‌ی حضور نظامی در ایران را دارد، در خلال جنگ، قشون خود را در فارس و شیراز مستقر كرده است و ...

1397/12/06
|
16:37

درباره نویسنده : سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اكثر فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همكاری داشت. وی نخستین زن ایرانی بود كه به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است كه نثری ساده دارد و به 17 زبان ترجمه شده‌است.
از سیمین دانشور تاكنون بیست و سه كتاب در قالب تالیف و ترجمه چاپ و منتشر شده كه مهم‌ترین‌ها‌شان این‌ها هستند: آتش خاموش (مجموعه‌داستان)، باغ آلبالو (چخوف- ترجمه)، دشمنان (چخوف- ترجمه)، كمدی انسانی (ویلیام سارویان- ترجمه)، داغ ننگ (ناتانیل هاثورن- ترجمه)، شهری چون بهشت (مجموعه‌داستان)، سووشون (رمان)، بنال وطن (آلن پیتون- ترجمه)، به كی سلام كنم؟ (مجموعه‌داستان)، غروب جلال (درباره‌ی جلال آل‌احمد و مرگ او)، ماه عسل آفتابی (ترجمه‌ی داستان‌های ملل مختلف)، جزیره‌ی سرگردانی (رمان)، از پرنده‌های مهاجر بپرس (مجموعه‌داستان) و ساربان سرگردان (رمان).
وقایع رمان «سووشون»، در سال‌های دهه‌ی بیست و در هنگامه‌ی جنگ جهانی دوم در شهر شیراز اتفاق می‌افتد. ارتش انگلستان كه سابقه‌ی حضور نظامی در ایران را دارد، در خلال جنگ، قشون خود را در فارس و شیراز مستقر كرده است و این سرآغاز شروع و شیوع قحطی و بیماری‌های واگیردار و درگیری‌ها و ماجراهای رمان است.

جملاتی از این رمان را در زیر بخوانید :

یوسف گفت: حرف اساسی من این بود كه بهشان گفتم به این آسانی كه شما خیال میكنید نیست

گفتم ماركسیسم یا حتی سوسیالیسم شیوه فكری مشكلی است كه تعلیم و تربیت دقیق می خواهد

گفتم تطبیق آن با زندگی و روحیه و روش اجتماعی ما

مستلزم پختگی و وسعت نظر و فداكاری بی حد و حصری است

گفتم میترسم نمایشی با بازیگران ناشی روی صحنه بیاورید. چند صباحی

به علت وجود بازیگران تازه و حرف های تازه ترشان. عده زیادی را به خود جلب كنید

اما زود غالب تماشاگران و بازیگران را ناامید و خسته و دلزده و واخورده كنید

من گفتم روشندلی لازم است تا بتوان با روشنفكری و بی دخالت غیر. برای مردم این مملكت كاری كرد .

زری خشمگین گفت: چشمم روشن! آدم باید دلیلی برای خراب كردن پل های داشته باشد. تو چه دلیلی داری ؟ …

یوسف بخنده گفت: می توان یادت بدهم

درس اول شجاعت برای تو فعلا این است

همان وقت كه می ترسی كاری را بكنی

اگر حق با تست. در عین ترس آن كار را بكن. ای گربه ملوس من!

زری اندیشناك گفت: من آدمم. گربه ملوس نیستم

به علاوه. درس اول را به كسی می دهند كه هر را از بر نمی داند.

دسترسی سریع