یادداشت روز : زبان فارسی و پاسداشت آن زبان فارسی

گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیك عشق بی‌زبان روشن ترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد ، قلم بر خود شكافت

1397/10/25
|
16:09

نویسنده : باقر خلیلی

در ادب فارسی ، سخن و سخن سَرایی همیشه جایگاه والایی داشته‌ است . فردوسی در سراسر شاهنامه از سخن و سخن ‌گستری یاد می‌كند اما آن جهان‌افروزیی كه هایدگر از « ساگا‌ » (رزمنامه) منظور‌ می‌كند ، فردوسی بیشتر در « پیوند » (نظم شعر) می‌جوید. پیش از این پیوند ، جهان‌ نام‌ و نامداران‌ مرده بود . او با سرودن و پیوند به آن جان بخشید. چو عیسی من این مردگان را تمام
سراسر همه زنده كردم به نام
فلسفۀ زبان در روزگار ما بازسازی‌ جهان‌ را در زبان‌آوریِ انسان می‌بیند .
ریچارد رورتی ( فیلسوف معاصر ) ادّعا می‌كند كه : « جهان حرف نمی‌زند ، تنها انسان‌ است كه سخن‌ می‌گوید . انسان وقتی كه خود را در قالب یك‌ زبان‌ ریخت‌ ، آن‌ گاه جهان او را به‌ پنداشت و باورداشت وا می ‌دارد اما جهان نمی‌تواند زبانی برایِ حرف‌‌زدن‌ به‌‌ ما پیشنهاد كند . فقط انسان‌های دیگر می‌توانند چنین كنند . این به‌هرحال‌ این‌‌ معنی را نمی‌دهد كه تصمیم دربارۀ این كه چه زبان را به بازی بگیریم ، دلبخواهی‌ است یا‌ آن كه‌ « بیان » چیزی از اعماق درون است »
رورتی در جای دیگر می‌گوید : « زبان‌ها ساخته‌ شده‌اند‌ نه آن كه یافته شده‌‌ باشند . حقیقتْ مِلكِ طِلق یكّه‌های زبان ‌شناختی یعنی جمله‌ها و گزاره‌ها‌ ست‌ » حقیقت مستقل از ذهن بشر‌ نمی‌تواند‌ وجود داشته‌‌ باشد‌ زیرا‌ گزاره‌های‌ بیانی وجود ندارند. جهان وجود‌ دارد‌ ولی وصف و بیان جهان موجود نیست . فقط وصف جهان ممكن است درست‌ یا‌ نادرست باشد. خودِ جهان بدون وصف‌ و بیان بشر نمی‌تواند در‌ معرض‌ داوری باشد »
نظامی گنجوی كه‌ خود سخت متأثر از زبان فردوسی است ، با دید متفاوتی از نقش‌ بازآفرینی‌ سخن در جهان یاد می‌كند ‌:
چون قلم آمد شدن آغاز كرد
چشم جهان را به سخن باز كرد
بی سخن آوازه عالم نبود
این همه گفتند و سخن كم نبود
در لغت عشق سخن جان ماست
ما سخنیم این طلل ایوان ماست
خط هر اندیشه كه پیوسته‌اند
بر پر مرغان سخن بسته‌اند
« بی‌سخن آوازه‌ی عالم نبود » رویۀ دیگر‌ این‌ گفتۀ استفن جرج است كه : « آن جا‌ كه‌‌ سخن‌ ‌می‌شكند‌ ، دیگر چیزی باقی‌ نمی‌ماند »
اكنون ببینیم فردوسی چگونه از جهان سخن می گوید . كار را از نیاز به پیوستن داستان‌ به‌ شعر‌ شروع می‌كنیم و آن‌گاه نقش فردوسی را در‌ پیشبرد‌ بیان‌ فارسی‌ و زبان‌‌آوریِ واژه‌ها می‌آزماییم و در پایان، بازتاب تولّد حماسه را بررسی می كنیم .
باید یادآوری كرد كه گرچه فردوسی موضع فلسفی این دو متفكّر را ندارد ،‌ آن جا كه كار به سخن‌گستری می ‌كشد از زاویۀ ذوق به دیدگاه آنان نزدیك می‌شود. هنوز گفتنی بسیار است . والسلام


دسترسی سریع