سخن امروز را با شعری زیبا از شاعر آسمان عشق و عرفان و معلم دوم زبان پارسی، شیخ اجل سعدی آغاز كردیم تا پیش درآمدی باشد برای آغاز فصلی نو در باب هم صحبتی با این خورشید رخشان ادبیات ایران و جهان.
در پیشگاه سعدی ـ (قسمت اول / سعدی عارف)
نویسنده: ارسطو جنیدی
من، بعد از این اگر به دیاری سفر كنم
هیچ ارمغانه ای نبرم جز سلام دوست
سلام و درود بر شما شیفتگان زبان شكر شكن پارسی و زنان و مردان خاك هنرپرور ایران زمین.
سخن امروز را با شعری زیبا از شاعر آسمان عشق و عرفان و معلم دوم زبان پارسی، شیخ اجل سعدی آغاز كردیم تا پیش درآمدی باشد برای آغاز فصلی نو در باب هم صحبتی با این خورشید رخشان ادبیات ایران و جهان.
عزیزان خواننده هرآینه اطلاعاتی در مورد زندگی نامۀ سعدی، این بزرگ سخن سرای تاریخ زبان پارسی، در گنجینۀ خاطر دارند اما برای آغاز سخن و آشنایی بیشتر با این بزرگ نابغۀ تمام دورانها، مختصر شرحی از زندگانی وی عرضه می شود تا بعد به آثار فروزنده، شیرین و دلپذیرش اشاراتی كنیم و از سفرۀ حكمت و زیبایی سخن مسحور كننده اش كام جان را بهره مند سازیم.
دانشمند فقید، دكتر ذبیح الله صفا رحمت الله علیه، در معرفی شیخ اجل سعدی، در كتاب گران سنگ تاریخ ادبیات خود، چنین مرقوم داشته اند:
«... مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی بی تردید بزرگ ترین شاعری است كه بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره كنندۀ خود روشن ساخت و آن روشنی با چنان نیرویی همراه بود كه هنوز پس از گذشت هشت قرن تمام از تاثیر آن كاسته نشده است، و این اثر پارسی برجای است همچنان برقرار خواهد ماند. زبان استادانۀ فصیح او زبان دل و عشق و محبت و او خود نشانۀ تمام عیاری است از «آدمیّت» به همان معنی كاملی كه بیان كرده است...»
سعدی شیرین سخن كه در ادبیات ما به شیخ اجل (= پیر معرفت بسیار بزرگوار) و نیز به افصح المتكلمین (= خوش سخن ترین سخنوران) و مَلِك الكلام (=پادشاه سخنوری) ملقب گشته است، در سال 606 در شیراز چشم به جهان گشود. در میان قبیله ای كه به فرمودۀ خودش: «همه، عالمان دین بودند...». پدری فاضل و مادری مهربان داشت كه دلبستگی شدید سعدی به ایشان از لابه لای اشعارش هویداست. در جوانی به نظامیۀ بغداد كه بزرگترین دانشگاه آن دوران به شمار می رفت به تحصیل پرداخت و سپس سیر و سفر آغاز كرد و پالایش درون را با سفر در عالم بیرون همگام ساخت. سی و پنج سال سفر سعدی از وی مردی بسیار دانا، پخته، فوق العاده شرف نگر و یك جامعه شناس تمام عیار ساخت. سعدی از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب جهان اسلام را درنوردید و حتی تا اون سوی طرابلس در روم هم رفت و بعد از مدتها سیر آفاق و انفس به شهر شیراز بازگشت كه این بازگشت به سال 655 هجری قمری بوده است.
شیراز به لطف كفایت و تدبیر پادشاه فارس، اتابك اعظم، سعد زنگی، از حملۀ بنیان كن مغول در امان مانده بود و سعدی شیرین سخن در شهر زادگاه خویش، آرام یافت.
اولین اثر سعدی كه در حكم فرزند ارشد اندیشه و طبع او باید به شمار آید، سعدی نامه است كه بعدها به نام بوستان مشهور و معروف شد، یك مثنوی اخلاقی ـ اجتماعی و عرفانی است كه در نوع خود بی همتاست. پیش از این سنایی با سرودن حدیقه الحقیقه، اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی را در دفتر شعری ارزنده، پیشكش اهل دل كرده بود. بعد از سنایی، نظامی با سرایش مخزن الاسرار پا به این میدان نهاد و بعد از آن دو بزرگوار، شیخ اجل سعدی.
بوستان سعدی همچون حدیقه الحقیقه و نیز مخزن الاسرار، اثری عرفانی ـ اخلاقی است اما بر كتاب حدیقۀ حكیم سنایی امتیازاتی دارد و از آن جمله، غیر از بلاغت و فصاحت سحرآمیز سخن سعدی كه به هیچ وجه با سخن خالق حدیقه الحقیقه قابل قیاس نیست و هرآینه صدها مرتبه شیواتر و دلكش تر از كلام سنایی می باشد، باید به مایه های نیرومند اجتماعی و مردمی در اثر سعدی اشاره كرد كه كتاب بوستان وی را از اثری انتزاعی و درونیِ صرف خارج كرده و بر خلاف حدیقه كه در دنیای درونی محض سیر می كند، بوستان سعدی رنگی زیبا از طراوت اجتماع و مردم را در دل خود منعكس كرده است. مخزن الاسرار حكیم نظامی هم كتاب مستطابی است كه رگه های از برون گرایی و اجتماعی در خود دارد اما این كتاب هم ازین جهت به پای بوستان سعدی نمی رسد؛ گرچه فصاحت نظامی پهلو به پهلوی فصاحت سعدی حركت می كند و خود نظامی از كسانی است كه به شدت بر سعدی اثر گذاشته است و تاثیر پذیری سعدی از نظامی، این استاد مسلّمِ عاشقانه سرایِ یك قرن پیش از خود، بسیار لایح و آشكار است.
اثر بعدی سعدی كه شاید مشهورترین كتاب وی باشد، گلستان است كه به گواهی تمام عاشقان زبان پارسی ئ دانشمندان این حوزه و جملگی نویسندگان و گویندگان بزرگ، این شاهكار سعدی، بلیغ ترین، زیباترین، استادانه ترین و دلپذیرترین كتاب نثر زبان پارسی در طول عمر هزار و دویست سالۀ این زبان است و بین دو ادیب و اندیشمند فاضل در این باب اختلاف نظر نیست.
غزلیات، رباعیات، قصاید، قطعات، مثنویات و تك بیتهای این گویندۀ بزرگ هركدام دریایی از زیبایی و هنرمندی و خوش سخنی است و به ویژه غزلیات سعدی را نمونه و نظیری متصور نیست و صمیمیت، سادگی در عین شیوایی شگفت انگیز آن موجب رشك تمام غزلسرایان بعد از وی را فراهم آورده است و ما در جای خود به تمام این شاهكارهای بی مانند ادب پارسی اشاره خواهیم كرد.
سعدی شاعر و نویسنده ایست كه وجوه مختلفی دارد: او یك عارف پاك خداوند، یك عاشق راستین، یك معلم والامرتبۀ اخلاص و اخلاق، یك جامعه شناس برجسته و تیزبین، و بالاخره یك سخنور بسیار استاد است و بدون اغراق باید گفت حتی واژۀ « نابغه » در وصف این خورشید ادب ما واژه ای بس كوتاه قامت و ناتوان است.
ما می كوشیم در طی چند گفتار آتی، وجوه گوناگون آثار سعدی و كاربرد آن در زندگی را بیان كنیم و كام خود را با شكر كلام شیرینش، شیرین كنیم.
امروز به وجه عارفانگی سعدی اشاره ای بس مختصر و كوتاه می كنیم و از پیشگاهش شرمنده هستیم كه از شكوه سیمرغ تنها به نشان دادن پری از پرهای بال نورانی اش بسنده می كنیم.
سعدی عاشق راستین خداوند است و یك عارف كامل.
عشق او به تعبیر علامه فقید، محمدعلی فروغی، از خلق آغاز می شود اما به حق تعالی ختم می گردد.
در این سفر نورانی او تمام مخلوقات خداوند را عزیز و گرامی می دارد زیرا نور اگر در آینه هم بتابد نور است و آینه هم تجسم كامل نور. سعدی دلبستگی ویژه ای به وجود مبارك حضرت ختمی مرتبت(ص) دارد و این عشق خالصانه را در تمام آثارش فریاد زده است. در گلستان جاویدش، آنگاه كه می خواهد حدیثی قدسی را از زبان مبارك حضرت پیغمبر اكرم (ص) نقل كند، ابتدا به وصف و ستایش آن وجود گرامی می پردازد و گویی از این عشق ورزی به ختم مرسلین، سیر نمی شود و سپس اوج مهربانی خداوند را از قول پیغمبر اكرم و به زبانی دلكش چه زیبا تصویر آفرینی می كند:
«... در خبر است از سرور كائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان، تتمۀ دور زمان، محمد مصطفی (ص)
چه غم دیوار امت را كه دارد چون تو پشتیبان
چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتیبان
هرگاه یكی از بندگان گنهكار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بر دارد، ایزد تعالی در وی نظر نكند، بازش بخواند باز اعراض كند، بازش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی فرماید: دعوتش را اجابت كردم و امیدش را برآوردم كه از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
كرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده كردست و او شرمشار»
مهربانی خداوند تا جاییست كه از زاری بنده اش به درگاهش شرم می كند. او می بخشد زیرا بخشنده ترین بخشایندگان و مهربان ترین مهربانان است. این اوج مهربانی خداوند حتی در حق آنان كه غرق دریای گناه هستند، چه دلپذیر بر زبان مبارك نفر اول آفرینش جاری شده است و فرزند كلام آین سیدالمرسلین و قرآم كریم، چه شیوا به زبان پارسی این حدیث قدسی را نقل كرده است.
نیایشهای عاشقانه و عارفانه افصح المتكلمین، سعدی به درگاه خداوندِ عشق به قدری پرمایه، دلنشین، سوزنده و صمیمی است كه انتخاب ابیاتی چند از این دریای پرمروارید را بسیار بسیار دشوار می كند اما چاره ای جز انتخاب نیست.
در پایان این نخستین ملاقات صمیمی با سعدی شیرین سخن، نمونه ای دیگر از عالی ترین شراب راستین كه همانا عشق و معرفت و بندگی خداوند است به زبان سعدی دوست داستنی را نقل می كنیم:
بیا تا برآریم دستی ز دل
كه نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزان درنبینی درخت
كه بی برگ ماند ز سرمای سخت؟
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در كه هرگز نبست
كه نومید گردد برآورده دست
قضا، خلعتی نامدارش دهد
قدر، میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسكین نیاز
بیا تا به درگاه مسكین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
كه بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر كن به جود
كه جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندۀ خاكسار
به امید عفو خداوندگار...
تا هفتۀ بعد كه دلتنگ سعدی مهربان و خوش قریحه خواهیم شد تا باز هم بر سر خوان پر نعمتش بنشینیم و با زبان او با خداوند و زیباییهای عالم خداوند به گفتگو بنشینیم...