استاد دكتر مهرداد بهار فرزند برومند بزرگ شاعر بی همتای سیصد سال اخیر ایران، ملك الشعرای بهار رحمه الله علیه بود.
نویسنده: ارسطو جنیدی
زنان و مردان سرزمین اسطوره ساز ایران، درودی به سپیدی برف دماوند نثار دلهای پاك شما.
استاد مهرداد بهار فرزند بزرگ شاعر بی همتای سیصد سال اخیر ایران، ملك الشعرای بهار رحمه الله علیه بود.
استاد مهرداد بهار، مصداق تام و تمام این شعر حضرت سعدی شیرین سخن بود: ... «كه هرگز نكرد اصل و گوهر خطا» و خون پاك جز خون پاك نمی آفریند. چنان پدری كم نظیر در تاریخ ادبیات این مرز و بوم را چنین پسری بایسته بود كه لطف یزدان نهایتاً نصیب آن پدر ساخت. ملك الشعرای بهار شاعری ممتاز است كه در چند صده اخیر تهمتن وار قد برافراشته و به گواه بزرگترین ناقدان ادب، از جمله دكتر ذبیح الله صفا و شادروان دكتر غلامحسین یوسفی، در تاریخ معاصر ما آسمان شاعری را یك تنه به تسخیر خویش درآورده. این استاد ارجمند، پزوهشگری گرانمایه و نویسنده ای چیره دست نیز بود.
اما عظمت وجود ملك الشعرا به دانش وسیع و طبع روان وی محدود نشد و به لطف یزدان پسر این مرد بزرگ هم مردی نامدار در علم و ادب و بزرگ دانشمندی فرزانه شد كه هیچ كم از پدر نداشت و دانش بسیار بسیار پیچیده و مهم اسطوره شناسی را در كشور ما وارد مرحله ای بس بالنده كرد.
مرحوم مهرداد بهار در مهرماه سال 1308 در تهران دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در دبیرستان البرز، وارد دانشگاه تهران شد. در سال 1336 به دریافت مدرك لیسانس ادبیات از دانشگاه تهران نایل آمد. در سال 1338 به انگلستان رفت و در مدرسۀ « شرقی و آفریقایی» دانشگاه لندن به ادامۀ تحصیل پرداخت.. در سال 1344 در رشتۀ مطالعات كهن و میانۀ ایرانی فوق لیسانس گرفت و به وطن بازگشت. استاد مدتی نیز از مبارزان سیاسی بود و بخشی از جوانی را در تعارض شدید با ساواك گذراند كه رنجها و آزارهای بسیاری را نیز برای وی در پی داشت. در سال1346 به اخذ دكتری در رشتۀ زبانهای باستانی از دانشگاه تهران نایل آمد. استاد، همچنین بیش از ده سال به تحقیق و پژوهش در سازمان «بنیاد فرهنگ ایران» و نیز «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» مشغول بود. سالهای پایانی این شمع فروزان، صرفاً به تحقیق و تدریس گذشت تا آن كه در آبان ماه سال 1373 روی در نقاب خاك كشید و فرهنگ اهورایی ایران یكی از پاك نهادترین و دانشمندترین فرزندان ارجمند خویش را از دست داد.
مرحوم مهرداد بهار یك اسطوره شناس كم نظیر بود. او نه تنها در اسطوره شناسی ایران بسیار متبحر و توانا بود بلكه به تمامی اساطیر ملل دیگر هم اشرافی فوق العاده داشت.
ایشان به زبانهای پارسی باستان، خط میخی، پارسی میانه یا همان اوستایی، پهلوی و نیز زبانهای فرانسوی و انگلیسی كاملاً مسلط بود و این تسلط شگرف ایشان و حافظۀ نیرومند، در كنار نبوغ ذاتی و وسعت اندیشه از وی اسطوره شناسی كم نظیر ساخته بود.
در زمینۀ اسطوره شناسی و نیز تاریخ و فرهنگ ایران باستان، چند شخصیت بس خوش درخشیده اند كه از آن میان سه عزیز از دیگران برتر به چشم می آیند: مرحوم مغفور، استاد ابراهیم پورداوود، روانشاد بهرام فره وشی و زنده یاد مهرداد بهار كه هر سه را باید اضلاع برجستۀ مثلث اسطوره شناسی و تاریخ و فرهنگ ایران باستان به شمار آورد.
مهرداد بهار اسطورۀ سیاوش را نیز مورد توجه قرار داد و بازتولید سیاوش در وجود شخصیت مردم پسندی چون «حاجی فیروز» را كه بعدها و از عهد صفویه به بعد رخ نموده است، باید از برترین تحقیقات در این زمینه دانست.
استاد، اكثر آثار زبان پهلوی را كه هنوز ترجمه نشده بودند به پارسی روانی ترجمه كرد كه قدیمی ترین دایره المعارف تاریخ، یعنی «بندهشن» كه بازمانده فرهنگ ایران باستان است، از مهمترین این ترجمه ها می باشد.
مهرداد بهار در ترجمه از تكلف به شدت پرهیز می كرد و همواره شعارش این بود كه باید متون كهن باستانی را به قدری روان و راحت ترجمه كرد تا خو انندگان آن را دریابند. این توجه استاد به ترجمه روان در كنار عالمانه و دقیق و درست ترجمه كردن متون قرار می گرفت و هرگز یكی از این دو بر دیگری سایه نمی انداخت. به عبارت دیگر ترجمه ایشان از متون اوستایی و پهلوی، همانقدر كه روان و شیوا و دریافتنی است، عالمانه و بسیار دقیق است و همانقدر كه موشكافانه و دقیق است، راحت و دلنشین نیز می باشد.
نكته دیگر در باب استاد بهار ، آن است كه او بر خلاف اكثر اندیشمندان هم عصر خویش هرگز در دام غرب زدگی نیفتاد و هرگز نپنداشت تمام آنچه آنان در باب تاریخ ما بیان می كنند، بی كم و كاست، درست و صحیح است. ایشان نقدهای بسیار دانشورانه ای به بسیاری از قضاوتهای محققان غربی گرفته است و با ارائۀ مردك و دلیل و منطق سخن خویش را به اثبات رسانده است. از جمله، ایشان نیز همچون استاد روانشاد دكترذبیح الله صفا، بر این باور بود كه پادشاهان اسطوره ای ایران كه ذكر آنان در كتبی چون شاهنامه فردوسی بزرگ آمده است، هرگز توهم و خیال محض نبوده اند و پایه ای بس نیرومند در حقیقت داشته اند كه بعدها و در طی قرون متمادی، كم كم در باب آنها اغراقهای ادبی و داستانی شكل گرفته و اتفاقاً این اغراقها كه در جای خود بسیار هم زیبا هستند، به شكل گیری هویت ما كمكی شایان توجه كرده اند همچنان كه این موضوع در باب دیگر ملل دارای اسطوره، مثل یونانیان، هندوان و انگلوساكسونها نیز كاملاً صادق است. از آثار مهم این استاد فقید می توان به این كتب اشاره كرد: پژوهشی در اساطیر ایران ـ جستاری چند در فرهنگ ایران ـ ادیان آسیایی
سخن در باب این استاد بسیار است و چه نیكو خواهد بود كه در مجالی دیگر و در زمانیهای دیگری باز هم به این استاد بپردازیم.