در بخش اول از این نوشتار به پنج معنا از معانی اراده اشاره كردیم و در این نوشتار معانی دیگر آن را بیان می كنیم.
نویسنده : علی شالچیان
یكى از اصطلاحات رایج نزد فلاسفه قرن هیجدهم، اراده عام است. اراده عام صفت كسى است كه بر هواهاى خود مسلط شده است و مى داند كه چه چیزى را مى تواند از همنوعان خود بخواهد و همنوعانش چه چیزى حق دارند از او بخواهند. دیدرو گوید:
"اراده جزئى بىارزش است و اراده عام، خوب و شایسته است، اما به من مى گویند محل این اراده عام كجاست؟ آن را در كجا مىتوان نشان داد؟
جواب این سؤال این است كه: این اراده عام در مبادى حقوقى كه نزد تمام ملت هاى متمدن مدوّن است و در اعمال اجتماعى افراد وحشی و غیر متمدن و در اتحاد دشمنان انسان در بعضى امور، و در خشم و درد حیواناتى كه طبیعت این صفات را به آن ها داده است تا به جاى قوانین اجتماعى از آن ها استفاده كنند، موجود است."
روسو گوید: "در اینجا (بحث اخلاق) اغلب بین اراده عام و اراده همگانى تفاوت است. اراده عام به مصلحت مشترك و عمومى اقدام مىكند و اراده همگانى به مصالح خصوصى توجه دارد، زیرا اراده همگانى چیزى جز مجموعه اراده هاى جزئى نیست." اراده عام اساس قانونى هر گونه حكومت است. مشروعیت این اراده مشروط به شرایط زیر است:
الف- اختصاص به مصالح عمومى داشته باشد.
ب- اكثر ساكنان كشور به آن رأى موافق داده باشند.
ج- در تدوین قوانین مصلحت افراد خاصى را در نظر نگیرد. هر گونه تصمیم گیرى حكومت به معنا یك اقدام مشروع ناشى از اراده عام است كه تمام ساكنان كشور ملزم به اجراى آن اند و حقوق آنان را بطور مساوى رعایت مى كند.
پس حاكم نباید جز مصالح عمومى، چیزى را در نظر بگیرد و مصلحت فردى از جامعه را بر افراد دیگر ترجیح دهد. اراده جزئى متمایل به ترجیح بعضى افراد بر بعضى دیگر است. اما اراده عام فقط به فكر رعایت مساوات است.
7- یكى از اصطلاحات اندیشمندان علم جامعهشناسى، اراده مشترك یا اراده جمعى است.
این اراده اراده كل افراد است از این جهت كه كل جامعه نمودار هر یك از افراد جامعه است.
8- یكى از اصطلاحات ویلیام جیمز، اراده به اعتقاد است. مقصود از این اراده، قبول عقایدى است كه عقل قادر به اثبات صدق و صحت آنها نیست، اما چون تناقضى در آنها نمىبیند، و نظر به منافع عملىاى كه از آنها به دست مى آید، عقل آن ها را مى پذیرد. از جمله این اعتقادات، اعتماد به نفس است كه در زندگى مفید است زیرا به نیرو و توان انسان مى افزاید و انسان را در پیروزى بر اعمال خود، یارى مى دهد.
9- براساس دیدگاه بعضى صاحبنظران، اراده عبارت از یك نیروى فاعلیِ دائمى است كه اگر چه ممكن است، غیر ارادى و ناآگاهانه باشد، اما همیشه متوجه به جهت خاصى است. به عبارت دیگر اراده یك اشتیاق بنیادى است كه یك موجود واحد، یا تمام موجودات از آن برخوردارند؛ مانند اراده زندگى و اراده قدرت و اراده آگاهى.
اراده حیات از دیدگاه شوپنهاور منشأ تمام كوشش هاى غریزى است كه هر موجودى توسط آن، مثال نوع خود را به وجود مىآورد و در مقابل موجودات دیگر از او دفاع مىكند تا زندگى خصوصى او را حفظ كند.
اراده قدرت از منظر نیچه، ضد معنا زندگى در نظر اسپنسر و اشتیاق موجودات به ثبات وجود در نظر اسپینوزا، و اراده حیات در نظر شوپنهاور است. این اراده مبدأ ارزش هاى تازه است. اما نادانان، با صف آرائى در مقابل آن و با توسل به ارزش هاى اخلاقى متداول، آن را از رشد و رسیدن به غایت باز مى دارند.