"سرهارفورد جونز" دیپلمات و وزیر مختار انگلیس در ایران در دوره قاجار است كه از سفر و ماموریتش به ایران كتابی نوشته است .
نویسنده : مهرنوش محتشمی
كتابهایی كه از سوی سیاحان، رجال سیاسی، ماموران نظامی و دیپلماتهای سیاسی یك كشور به رشته تحریر در میآید علاوه بر اینكه میتواند حائز اطلاعات ذیقیمتی در مورد كشور محل ماموریت باشد همچنین میتواند نشانگر نوع نگاه بیگانه به تحولات داخلی آن كشور باشد. رجال و دیپلماتهای سیاسی خارجی كه به ایران میآمدند از بدو ورود به ایران با بررسی و ارائه اطلاعات در مورد وضعیت راهها، روانشناسی مردم ایران، چگونگی اداره جامعه و شیوه حكومتداری ایرانیان، اخلاق و خصوصیات حاكمان و مردم ، مطالب مهمی به دست میدهند.یكی از این سیاستمداران سرهارفورد جونز است .
سرهارفورد جونز در فوریه 1807 میلادی برای ابلاغ پیام پادشاه انگلیس به پادشاه ایران یعنی فتحعلی شاه، وارد ایران شد.او سفر خود را از طریق سنت پترزبورگ انجام داد. از جمله همراهان او شریدان، ویلوك و منشی مخصوص او جیمز موریه معروف بودند. جونز پیش از این در سال 1798 ریاست هیات اعزامی بغداد را داشت و توانسته بود منافع دولت متبوع خود را به خوبی تامین كند. او از جمله دیپلماتهایی بود كه مراتب ترقی را در كمپانی هند شرقی انگلیس گذرانده بود اما پس از تغییر و تحولاتی كه در كابینه لندن و بالطبع در هند پیش آمد نهایتا به انگلیس احضار و به عنوان نماینده پادشاه انگلستان مامور خدمت در ایران شد.
در این دوران منافع آسیایی انگلیس از طریق كمپانی شرقی هند و البته با هدایت كابینه لندن تامین و برنامهریزی میشد. در این دوره آنچه برای دولت انگلیس اهمیت داشت تنها «حفظ هندوستان با هر وسیله ممكن» بود و از آنجا كه ایران [و افغانستان] دروازه ورود به هند بودند ،كنترل این دروازه ورود برای منافع هند انگلیس بسیار حیاتی بود. بسیاری از تحولات و جنگهایی كه در این دوران چه در اروپا و چه در آسیا به ویژه ایران در میگرفت، برای تامین امنیت هند و دور كردن رقبا از آن منطقه زرخیز بود.
پیش از اینكه جونز به ایران بیاید، كمپانی هند فرد دیگری به نام سر جان ملكم را با هدایای فراوان به دربار ایران اعزام كرد كه ماموریت او با شكست مواجه شد. در مرحله بعد هارفورد جونز به ایران آمد و آنگونه كه خود در كتابش میگوید قرار بود در ازای موفقیت در این سفر فرمانفرمایی بمبئی به او داده شود .
در 14 اكتبر 1808 میلادی ، كشتی حامل جونز ، در بوشهر لنگر انداخت و شیخ عبدالرسول حاكم بوشهر و هیات همراه او برای استقبال از جونز به عرشه كشتی آمدند .یكی از اهداف نمایندگی جونز همانا «مقابله با نفوذ فرانسویها» و «تامین امنیت هند» بود. وی در كتابش ،بدبینی خود نسبت به حضور فرانسویها را چنین بیان میكند:
«كوچكترین شكی ندارم كه بناپارت قصد داشت یك سكوی پرش در ایران ایجاد كند كه هر گاه زمانش فرا برسد آن قدرت بزرگ دیگر [روسیه] را راضی یا مجبور كند تا همراه فرانسه از آنجا به هند بریتانیا و متحدان ما حمله كند.»
از این رو ایران صحنه تاخت و تاز روس و انگلیس و فرانسه بود. به عبارت دیگر بازی در مورد هند بود اما در زمین ایران و افغانستان.
هارفورد جونز و هیات همراه او تمام فاصلهها، مختصات محلی و مشاهداتش در طول راه در ایران را با دقت ثبت میكند. او در نهایتموفق به عقد معاهدهای با ایران شد كه از سوی میرزا شفیع صدراعظم و حاجی محمدحسین خان امینالدوله در 8 بند بسته شد. در ماده سه این معاهده پادشاه ایران ملزم میشود كه تمام عهدنامههای پیشین با دولتهای اروپایی را لغو و باطل اعلام كند و عبور قشونهای اروپایی از ایران به هند را ممنوع كند.ماده 4 این عهدنامه نیز میگوید هرگاه قشون اروپایی به ایران حمله كردند بریتانیا كمك مالی و یا نظامی به ایران میدهد و اگر هند مورد تعرض خارجی قرار گرفت پادشاه ایران در حمایت از هند قشون اعزام كند.
جونز روحیه ایرانیها را در نوشته هایش تحلیل می كندو مثلا به عنوان نمونه در خاطراتش در مورد اعتماد به ایرانیان مینویسد:
«دوستانی بهتر، حقیقیتر و مهربانتر از ایرانیان وجود ندارد و هنگامی كه اعتماد و رازداری لازم باشد، ناامیدتان نمیكنند.» اما از این جهت كه از تملقگویی ایرانیان، تعارف بیش از حد آنها كه «این تصور را در ذهن خارجی متبادر میسازد كه ایرانیها انسانهایی نوكرصفت و فرومایه هستند» به شدت شكوه میكند. جونز از میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی به گونهای صحبت میكند كه گویی دستپرورده و مطیع انگلستان است و از فرومایگی و چاپلوسی درباریان نیز نوشته ها دارد.
سرهارفورد جونز از 1807 تا 1810 میلادی در ایران ماند. او در 1833 كتابی را به نام دودمان قاجار كه ترجمهای از كتابی دستنویس ایرانی بود را به چاپرساند. در سال پس از آن نیز گزارشی از تبادلات میان انگلستان با دربار ایران به چاپ رساند. در 1838 نیز جزوهای را درباره علایق انگلستان در ایران منتشر كرد.