ژان باتیست تاوِرْنیه جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی است كه در عصر صفوی به ایران سفر كرده و سفرنامه اش درباره وقایع دربار صفوی بسیار مهم است.
نویسنده : مهرنوش محتشمی
ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی، در حدود سال 1605 میلادی در پاریس به دنیا آمد. خانواده او كه بیشتر جغرافیدان و حكاك و نقشهنگار بودند از ت بلژیك به پاریس آمده و در آنجا مستقر شده بودند. دوران كودكیاش در كنار پدر و خانواده دانشمندی گذشت كه همه روزه درباره مسائل جغرافیایی با دیگران به گفتگو میپرداختند و همین گفتگوها بود كه شوق سفر را از كودكی در او برانگیخت.
تاورنیه در بیست و دو سالگی ، بسیاری از كشورهای اروپا را دیده بود و به قدر رفع نیاز به زبانهای رایج آن كشورها سخن میگفت. او پس از مدتی خدمت در نزد نایب السلطنه مجارستان، بافرستاده كاردینال ریشلیو به نام پر ژوزف، كه چندی بعد مدیر انجمنهای دینی مشرق زمین شد، ملاقات كرد و در واقعتوانست از راهی كه این كشیش كاپوسن به كشورهای مشرق باز كرده بود استفاده كند.
تاورنیه جمعاً 9 بار كشور ایران را میبیند. آخرین سفرش در 6 دسامبر 1668 با بازگشت به پاریس به پایان میرسد كه در آن زمان ، شصت و سه سال داشت. لوئی چهاردهم، شاه فرانسه، لقب نجیبزادگی به او اعطا میكند و در سال 1670 مالكیت باروننشین اوبون را نیز به آن میافزاید. او مدتی بعد و در سن بازنشستگی به نگارش خاطراتش مشغول می شود.
تاورنیه پانزده سال بعد، دوباره به سیر و سیاحت رو میآورد. فردریك ویلهلم، شاه براندنبورگ، او را به برلن فران خواندهاست تا سفر به هند و تأسیس یك شركت تجاری نظیر شركت انگلیسیان و هلندیان را به او پیشنهاد كند. در این زمانتاورنیه هفتادو نه سال دارد. در 30 ژوئن 1684 به برلن میرود و فردریك ویلهلم مقام ندیمی مخصوص شاه و نجیبزادگی دربار و مشاورت امور دریایی را به او اعطا میكند و وعده میدهد كه او را به عنوان سفیر ویژه خود به دربار مغول كبیر بفرستد. تاورنیه فرانسه را ترك میگوید و در براندنبورگ مستقر میشود. وعده شاه و تأسیس شركت آلمانی هند شرقی عملی نمیشود، اما تاورنیه نمیتواند به سكون و بی حركتی پیرمردی ثروتمند دلخوش كند و بار دیگر تصمیم میگیرد كه عازم سفر مشرق زمین شود. در این هنگام او بیش از هشتاد سال سن دارد. در ژانویه 1689، بحبوحه زمستانی سخت، راه مسكو را در پیش میگیرد تا از آنجا به ایران برود، اما دیگر هرگز ایران رانمیبیند و در فوریه همان سال در شهر اسمولنسك زندگی را بدرود میگوید.
تاورنیه در شرح مسافرتهای خود به مشرق زمین چند سفرنامه نوشتهاست. همه این سفرنامهها پر از اطلاعات گرنبهایی است كه در كتابهای دیگر مشابه آنها را نمیتوان یافت. تاورنیه به همه امور روزمرهای كه در اطراف خود دیده توجه و علاقه نشان داده است از این رو از انواع خوراكهای آن عهد، پوشاك مرد و زن، وصف دقیق شهرها و ساختمانها، انواع شغلها و شیوه زندگی صاحبان مشاغل در سفرنامه اش نوشته است.
تاورنیه هنگام اقامت دراصفهان مدام در دربار شاه رفتوآمد داشت. زیرا دربار بهترین مشتری جواهرات او بود و شاه به او محبت میكرد و او را (آقا طاورنیه) مینامید و آقا طاورنیه میتوانست شاهد رفتارهای مستبدانه شاه و درباریان با مردم باشد و در عین حال اطلاعات مفیدی از شیوه حكومتی و نظام اقتصادی كشوری كه قسمت اعظم اراضی آن متعلق به شاه بود به دست آورد.
در مجموع، نظر تاورنیه دربارهٔ ایرانیان مثبت است و معتقد است كه ایرانیان از همه ملل آسیا باهوشترین و ازفرنگیها در عقل و كفایت عقب نیستند. در مورد امنیت در ایران میگوید برخلاف عثمانی كه در همه جا كاروانها در معرض تجاوز حاكمان و دزدان قرار دارند در ایران میتوان بدون ترس سراسر كشور را پیمود و اگر مال كسی را بدزدند حاكم موظف است كه معادل آن مال را به او پس بدهد. به نظر تاورنیه مهمان نوازی ایرانیان درخور ستایشاست. ایرانیان دوستدار نظم و انصاف اند و ذوق بسیار برای آموختن دارند. او معتقد است كه "ایران در آسیا به منزلهفرانسه در اروپاست".