این سفرنامه جزو سفرنامههای مفصل است كه یك جلد از آن به شرح سفر جیمزریچ به كُردستان عراق و ایران اختصاص دارد و تاریخ نگارش آن دهۀ دوم قرن نوزدهم است.
نویسنده : مهرنوش محتشمی
سفرنامهها جزو منابعی هستند كه نقش مهمی در ترسیم اوضاع گذشته دارند و محققان میتوانند در بخشهای گوناگون مطالعات خود، به عنوان مكمل از آنها استفاده كنند و علاقمندان نیز میتوانند بسته به سطح دریافت خود، از سفرنامهها بهره ببرند. تردیدی نیست كه همۀ سفرنامهها از نظر كمی و كیفی در یك سطح نیستند؛ برخی بسیار مختصرند، بعضی حالت میانه دارند و برخی مفصلترند كه دقت، نوع نگرش و گزارشهای ثبت شده در سفرنامه، نشان كیفی آن را رقم میزند.
سفرنامۀ «كلودیوس جیمز ریچ» جزء سفرنامههای مفصل است كه یك جلد از آن به شرح و چگونگی سفر ریچ به كُردستان عراق و ایران اختصاص داده شده است و تاریخ نگارش آن به دهۀ دوم قرن نوزدهم؛ یعنی 1820 میلادی برمیگردد. این سفرنامه به دلیل آگاهی ریچ به زبان كردی و معاشرت طولانیاش با كردها، از نظر كیفی جایگاه ممتازی را به خود اختصاص میدهد.
ریچ نخستین سیاستمداری است كه تلاش زیادی كرد تا نفوذ انگلستان را در عراق مستحكم كند و در این تلاش خود بسیار كامیاب شد. یكی از وسایلی كه ریچ برای استواركردن نفوذ خویش در جامعۀ بغداد بكار برد، آن بود كه نگهبانان ویژهای با لباسهای مُزَركَش برای محافظت از كنسولخانۀ شركت هند شرقی در بغداد به كار گماشته بود. نگهبانان هنگام خروج موكب كنسول كه همان ریچ باشد، با زدن طبل و بوق و كرنا پیشاپیش موكب او به حركت درمیآمدند. بیگمان اینگونه مظاهر در رفع منزلت و نفوذ هر مسئولی در جامعۀ واپسگرایی مانند جامعۀ بغداد آن زمان دارای اثر بوده است.
ریچ، در بسیاری از گزارشهای خود تنها یك سیاح نیست، بلكه او به درون افرادی كه با آنها سروكار داشته است سَرَك میكشد و از بُعد روحی نیز آنها را تحلیل میكند. برداشتها و گزارشهای او عموماً عمیق و دقیق است و گاهی مانند روانشناسی كاربلد، به كُنه دل افراد رخنه كرده است.
ریچ در ضمیر خود بدون آنكه كسی پی ببرد درصدد گونهای رفتارشناسی و درونخوانی از افراد بوده است؛ مثلاً در هنگام ارسال محموله به تركیه از عمرآقا (یكی از همراهانش در طول سفر به كردستان) میپرسد كه چیزی لازم ندارد؟ در واقع با طرح این پرسش ـ آن هم تقریباً در انتهای سفر ـ خواسته است به صورت ضمنی او را بیازماید كه آیا فردی طماع و مالدوست هست یا خیر؟ پس در نتیجۀ چنین ریزبینیها است كه ریچ در جایی او را میستاید و میگوید تنها كسی است كه میتواند واژۀ «جوانمرد» را برایش به كار ببرد!
ریچ در هنگام رفتن به تماشای عروسی كُردها، به دلیل رعایت پارهای ملاحظات و عادی جلوه كردنش، لباسی هم شكل با لباس بقیه میپوشد. چنین اقدامی سبب شده است بدون جلب نظر دیگران، به مشاهدۀ دقیق خود بپردازد و این دقت در چگونگی رفتار، بیانگر اهمیت اصل مسائل و پدیدهها از دیدگاه او است.
ریچ، فقط راوی و مشاهدهگر پدیدهها نیست، بلكه به اقتضای موقعیت با دانستهها و شنیدههای خود، به علل و چرایی پدیدهها و مسائل نیز اشاره میكند. پرداختن به جزئیات، مشخصۀ اصلی كار او است؛ از درجه حرارت گرفته تا شرح و توصیف راه، كوه، گردنه، درخت، رود، وضعیت روحی نفرات و ... همه را به دقت یادداشت كرده است. گزارشهای سفرنامه، سیر منطقی دارد و خواننده را همانند داستان ـ همسو با شرح مسیر راه و اتفاقات ـ با روایتها جلو میبرد.
سفرنامۀ ریچ، به طور ناخودآگاه سبب پدید آمدن نگاه مقایسهای نیز میشود؛ به این معنی وقتی خواننده با سفر ریچ همراه میشود و با مسافرتش از كردستان عراق به كردستان ایران، همراهی میكند سبب نگرشی مقایسهای میشود و خواننده، تغییرات این جابجایی را دنبال میكند. البته خود ریچ نیز در متن سفرنامه گاهی مقایسههایی میان كردها در هر دو كشور انجام داده است. نكتۀ دیگر دربارۀ سفرنامۀ ریچ این است كه نگاه كلی ریچ به كردها و كردستان نگاه مثبتی است، به ویژه در پایان سفرش آنچنان با اندوه خداحافظی میكند كه اشك در چشمان آدم مینشاند.