شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به سال 540 هجری قمری در نیشابور زاده شد و به سال 617 در حمله وحشیانه مغول به شهادت رسید.
نویسنده : ارسطو جنیدی
سلام بر شما دوستداران ادبیات پارسی و فرزندان زبان شیرین پارسی.
امروز به مناسبت روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، چند دقیقه ای را در وصف این سیمرغ عالم عرفان ایرانی- اسلامی سپری می كنیم.
این شاعر فرزانه و ممتاز ادبیات پارسی و عرفان، فرزند خانواده ای متمول بود و پدر وی به سبب شغل عطاری و دارو فروشی زندگی مرفهی داشت. خود فریدالدین هم بعد از پدر شغل وی را ادامه داد و به طبابت و داروفروشی اشتغال یافت. روحیه عشق و علاقه به عرفان و عرفای بزرگ اسلامی از كودكی در وجود عطار شعله می كشید و در بزرگسالی نیز این شور و شوق سبب شد به سیر آفاق و انفس بپردازد و به جرگه عرفا وارد شود.
تمامی افسانه هایی كه تذكره ها و متون كهن در باب تغییر درونی و انقلاب قلبی عطار ذكر شده اند، از نظر تاریخی كاملاً بی پایه و مجعول هستند و هیچ سندی ناظر بر صحت آنها در دست نیست. به عكس، شواهد گواه بر این است كه عطار از خردسالگی دلبسته تصوف اسلامی بوده است و هرگز هیچ تحول و انقلابی كه منجر به تغییر رویه كلی او شود، چنان كه داستان پردازان بیان كرده اند در زندگانی عطار رخ نداده است.
داستان مشهوری كه در باب تغییر حال عطار بیان می شود كه داستان گفتگوی عطار با یك درویش و مرگ درویش در پیش چشمان عطار است، تماماً زایده خیالات و تصورات تذكره نویسان پس از اوست و هیچ مبنای تاریخی ندارد.
علامه فقید، دكتر ذبیح الله صفا، در كتاب ارجمند ((تاریخ ادبیات در ایران)) ، اشاره می فرمایند كه علت آنكه در مورد تمامی عرفای قدیم چنین داستانهایی جعل می شد، این باور بود كه عارف باید با یك اتفاق بسیار شگفت انگیز و مهم و بزرگ دچار تحولی عظیم شود و زیر و رو شده، وارد عالم تصوف و عرفان گردد.
یقیناً تعدادی از این داستانها در مورد عارفان، حقیقی و دارای وجاهت تاریخی هستند اما در مورد عطار هرگز چنین نیست. زیرا شواهد شعری و تصریح خود عطار، ما را از چنین تصورات غیر حقیقی دور می كند.
عطار در مقدمه كتاب ارجمند خود، (( تذكره الاولیاء )) صریحاً بیان می كند كه از عهد كودكی میل و رغبت و شیفتگی خاصی به جماعت عارفان و عالم عرفان داشته است. از دیگر سو در كتاب گرامی دیگر خود، (( الهی نامه )) به صراحت اشاره دارد به این نكته كه كتابهایی چون اسرارنامه و الهی نامه و منطق الطیر را در داروخانه و در هنگام فراغت از كار روزانه سروده است. داروخانه بزرگی كه هر روز پانصد نفر برای معالجه بدان مراجعه می كردند و نبض خود را به عطار می نمایاندند:
به داردخانه پانصد مرد بودند / كه در هر روز نبضم می نمودند //
پس تمامی روایات مبنی بر تارك دنیا شدن و زهد خشك و رهبانیت عطار جعلی و ناصحیح است.
این درسی بزرگ برای تمامی عاشقان حق است كه رهبانیت هرگز به معنای ورود به عالم عشق و عرفان نیست. عارفی به عظمت عطار در وسط مشغله های دنیوی، دل با دادار هستی دارد و به تعبیر استاد گرامی، دكتر الهی قمشه ای : ((همان عطاری بهترین خانقاه و همان درمان بیماران و خدمت به خلق برترین ریاضت هاست. ))
عطار بزرگوار ما آثار سترگ بسیاری دارد و همواره به شاعر و عارفی پركار و پر اثر شهره بوده است. آثار مهم او : اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، مختارنامه كه مجموعه رباعیات اوست، تذكره الاولیاء كه مهمترین كتاب نثر در باب زندگانی عرفانی بزرگ ایرانی - اسلامی است و نیز كتاب مستطاب و دردانه او نیز كتاب ((منطق الطیر)) یا ((مقامات الطیور)) است. این كتاب مهمترین، جامع ترین، شیرین ترین و تاثیرگذارترین اثر عطار است و تاثیر حیرت انگیز این داستان تمثیلی عرفانی بر تمامی عرفای جلیل القدر پس از وی، همچون شیخ محمود شبستری، جامی، به ویژه مولانا جلال الدین بلخی، كاملاً هویدا و آشكار است.
منطق الطیر داستان تمثیلی زیبایی است از سیر و سلوك سیصدهزار مرغ كه به راهنمایی هدهد دانا، برای رسیدن به پیشگاه سرور و سالار تمامی مرغان جهان، یعنی سیمرغ راهی سفری دور و دراز می شوند و در هر مرحله تعدادی از مرغان از ادامه مسیر پا پس می كشند و دشواریهای راه آنان را از سیر و سفر باز می دارد. تعداد عاشقان سیمرغ در هر مرحله كم و كمتر می شود تا آنجا كه وقتی به بارگاه سیمرغ می رسند، تنها ((سی مرغ)) باقی می مانند. این سی مرغ از هدهد می شنوند كه در این مرحله نیز باید خودخواهی و تكبر حاصل از این سیر و سلوك را كنار بگذارند تا بتوانند پادشاه مرغان عالم یعنی سیمرغ را زیارت كنند.
در دوره های اخیر اشتباهی توسط عده ای از محققان رخ داده و چنین پنداشته شده كه عطار خواسته است بیان كند سیمرغی در كار نیست و سیمرغ همین سی عدد مرغی هستند كه از تمامی مراحل عبور كردند. در حالی كه هرگز چنین پنداری صحیح نیست. زیرا عطار خود صریحاً اشاره می كند كه
سیمرغ منتظر دیدار این مرغان سیر و سفر كرده است اما این مرغان باید از خودبینی نیز چون دیگر بندهای سیر و سلوك مانند حرص و آز و شهوت و غیره، دست بشویند تا دیدار جمال سیمرغ نصیبشان شود.
سیصدهزار مرغ تمثیلی است از مردمان عالم كه در ابتدا همه ابراز علاقه برای رسیدن به بارگاه حضرت حق را می كنند اما تعداد بسیار اندكی این علاقه را با همتی راستین آمیخته اند. هدهد تمثیلی است از پیامبران الهی و به ویژه حضرت ختمی مرتبت (ص) و نیز تمامی بزرگان عالم و شاعران و هنرمندان كه مردمان را به راه حق دعوت می كنند از جمله شعرا و عرفای بزرگ و عزیزی چون خود عطار بزرگوار و مهربان. سیمرغ نیز رمزی است از ذات پاك خداوند متعال.
دیگر نكاتی كه باید در این اندك مجال در مورد عطار بزرگوارمان اشاره شود، آنكه عطار تاثیر شگرفی بر رشد عرفان ایران در عهد اسلامی گذاشته است در دو جنبه :
اولاً او داستان سیمرغ و هفت شهر عشق را در كتاب شورانگیز خویش ، منطق الطیر ، به عالی ترین و زیباترین درجه خود بیان كرده و این روایت را كه پیش از او نیز در ادبیات ایران زمین سابقه داشته، به قلّه خویش رهنمون شده و ثانیاً آنكه عطار تاثیر عمیقی بر مولاناجلال الدین بلخی گذارده و علاوه بر آنكه در كودكیِ مولانا وی را دیده و یك نسخه از كتاب اسرارنامه خویش را به مولانای خردسال بخشیده و سفارش تعیلم نیكوی وی را به پدرش كرده، بعدها مطالعه اشعار آسمانی عطار ، شعله جان مولانا را برافروخته تر كرده است. از این جهت باید گفت عطار در خلق اثری به شكوه و عظمت مثنوی معنوی مولوی، نقشی بسزا داشته است. مثنوی معنوی كه درخشان ترین اثر عرفانی در زبان پارسی و از برجسته ترین آثار عرفانی در سراسر گیتی است.
و كلام پایانی آنكه هرگز از یاد نبریم وظیفه اصلی ما، شناخت این بزرگواران و حركت در مسیر آنان و عمل كردن به سخنان پاك آنان است و نه صرفاً ستایش از وجود این بزرگان.
بكوشیم كه در عمل پیروان راستین این خوبان عالم باشیم....ایدون باد...
و این قطعه دوبیتی حضرت عطار نیز تقدیم به دلباختگان هدهد عالم عرفان ایران زمین :
دوشم خبری ز دلبر آمد
رو مژده بده كه دلبر آمد
گوشم چو شنید نام دلبر
فریاد و فغان ز دل ، برآمد