نقالی آیینی قهوه خانه ای بود كه پیشینه ای دراز دارد و از روزگار شاه اسماعیل بنیان گذار پادشاهی صفوی با نقالی شاهنامه فردوسی كه دلخواه او بود ، رونق یافت .
تا 60 -7، سال پیش كه وسایل ارتباط جمعی ظهور نكرده بود ، قصه گفتن و قصه شنیدن سرگرمی اصلی مردم بود. قصه گوی حرفه ای یا نقال معمولاً در قهوه خانه ها داستان بلندی حكایت می كرد و در جای حساس آن را ناتمام می گذاشت و شنونده را در انتظار نگه می داشت تا فردا شب بیاید و بقیه داستان را بشنود. در روزگار صفوی چه در ایران و چه در هند این حرفه گسترده بود ، چنان كه در تذكره ها گفته اند .
در میان قصه ها نوع پهلوانی البته توأم با چاشنی حكایت های عاشقانه و ماجراهای عیاری و جادویی از همه بیشتر خواهان داشت كه در چهار قرن اخیر مفصل تر و پر ماجرا ترین آن ها اسكندرنامه نقالی است .
البته اسكندرنامه از دیر باز شنونده داشته است و گذشته از روایت های منظوم روایتی به نثر كهن از قرن ششم دارد و نیز بخشی از داراب نامه طرسوسی در واقع اسكندرنامه است .
نویسنده اسكندرنامه نقالی را « منوچهر خان حكیم » می دانند كه روشن نیست كه بوده است و چه بسا تحریف شده « منوچهر شصت كُله » ازنخستین راویان این داستان بوده باشد كه در قرن ششم می زیسته و راوندی در [ راحة الصدور ] از او نام برده است .
در هر حال قدیم ترین نسخه ای كه از اسكندرنامه نقالی در دست است ، از سال 1106 هجری قمری است و نسخه های چاپی (سنگی و حروفی) و خطی با هم تفاوت هایی دارد .
ایرانیان از شكست به دست مقدونیان كه در آن روزگار از رعایای دور دست هخامنشیان بودند ، چنان یكه خوردند كه نخست باور نمی كردند و سپس برای آن كه این رویداد ناگوار را برای خود پذیرفتنی كنند ، اسكندر را پسر دارا انگاشتند و گفتند كه اسكندر هم ایرانی بود كه ایرانیان را شكست داد بدین گونه «قصه سكندر و دارا» از سوگنامه شكست ، حماسه پیروزی شد .
گر چه در این میان كسانی حتی منكر وجود اسكندر و یا كارهای اسكندر شدند و بعضی پژوهشگران از دو اسكندر (یكی مقدونی و یكی مغانی) سخن گفتند .
به هر روی اسكندر نامه نقالی زاییده همین پندار است و اسكندر را تا جایگاه پیامبری بالا می برد .
از نقالی و كتاب های نقالی باز هم خواهیم گفت . والسلام