یادداشت روز : صبح است ساقیا قدحی پر شراب كن « صبح است ساقیا . . . »

شراب ، می و باده در شعر حاقظ و دیگر شاعران عارف می معرفت است و مایه عشق به حضرت حق .
ما می به بانگ چنگ نه امروز می كشیم
بس دور شد كه گنبد چرخ این صدا شنید
پند حكیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن كسی كه به سمع رضا شنید

1396/10/11
|
17:47

نویسنده : باقر خلیلی

كار صواب باده پرستی ست حافظا
بر خیز و عزم ، جزم به كار صواب كن

حافظ در غزلش می و وابسته هایش را ستوده است زیرا باده منصوری و می وحدت و معرفت است :
در مذهب ما باده حلال است ولیكن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا كوی خرابات مقام است
میان ستارگان آسمان ادب و عرفان، حافظ بیش از همه وصف باده دارد و كمتر غزلی از او می بینیم كه به گونه ای از این معجون سحرآمیز سخن نگفته باشد. وی به روشنی می گوید كه از این باده نوشیده و آثار آن را دریافته و اشعار او ترجمان این باده پیمایی و تبعات این اكسیر ازلی ست:
خرم دل آن كه همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد
و عاقبت هم در همین ره از دنیا رخت برمی بندد:
به راه میكده حافظ خوش از جهان رفتی
دعای اهل دلت باد مونس دل پاك
و باور دارد كه در آخرت نیز از شراب كوثر و حور بی نصیب نخواهد بود:
فردا شراب كوثر و حور از برای ماست
و امروز نیز ساقی مـه روی و جام می
و هراس قیامت را با پیاله ای از این باده نابود می كند:
پیاله بركفنم بند تا سحرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
و بیهوده نیست كه این باده را آب كوثر می داند:
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
كه از پای خمت یكسر به حوض كوثر اندازیم
همین سخن حافظ نشان می دهد كه مراد وی شراب انگوری نیست، زیرا شراب انگوری را با بهشت و حور و كوثر هیچ سازگاری نیست، پس مقصود او باده حقیقی و عرفانی و الهی است . از این رو هنگامی كه در میخانه باز است بر آستان دوست روی نیاز دارد:
المنة لله كه در میكده باز است
زان رو كه مرا بر در او روی نیاز است
وگاهی پا فراتر می نهد و می گوید :
در مذهب ما باده حلال است ولیكن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا كوی خرابات مقام است
این ها سخنان پوشیده ای است كه به قول جلال الدین مچمد ، مولوی اصطلاح عرفانی است :
چون صفیری بشنوی از مرغ حق
ظاهرش را یار گیری چون سبق
اصطلاحاتی ست مر ابدال را
كه نباشد زان خبر اقوال را
این اندیشه و سخن را در شعر دیگر شاعران عارف هم می بینیم حتی در روزگار كنونی هم بلندپایگان عرفان اسلامی چون علامه طباطبایی می گویند :
همی گویم و گفته ام بارها
بود كیش من مهر دلدار ها
پرستش به مستی ست در كیش مهر
برونند زین جرگه هشیار ها
اما در این جا مراد حافظ از پافشاری بر " كار صواب " چیست ؟ حافظ كه همیشه و همه جا بر ریاكاران تاخته است ، زهد و توبه و طامات بافی گروهی را ریا می داند و می گوید :
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب كن
پس باده پرستی را در برابر آن كارها ، كار درست می داند و می گوید :
كار صواب باده پرستی است حافظا
برخیز و عزم ، جزم به كار صواب كن . والسلام

دسترسی سریع