انواع مغالطه ... قسمت دوم « انواع مغالطه »

در نوشتار پیشین «مغالطه » را تعریف كردیم . مغالطه به معنای به اشتباه انداختن دیگری است؛ خواه كسی از روی عمد و با آگاهی دیگری را در فهم موضوعی به اشتباه بیندازد و یا از روی جهل و ناآگاهی باشد.
در ادامه به ذكر انواع مغالطه می پردازیم .

1396/08/30
|
16:07

*مغالطه توسل به جهل:
یعنی گوینده به جای اینكه برای اثبات سخن خود دلیل بیاورد، بگوید: چون دلیلی بر خلاف آن در دست ما نیست، پس آنچه می گویم صحیح است.
* مغالطه طلب برهان از مخالفان:
یعنی گوینده به جای اینكه برای اثبات مدعای خود دلیل بیاورد، از مخاطبان درخواست كند كه اگر مدعای مرا نمی پذیرید شما دلیل بیاورید. مثال: روزی كسی در نقطه ای ایستاد و گفت كه این نقطه مركز زمین است. مردم به او گفتند : به چه دلیلی چنین می گویی؟ پاسخ داد اگر شما می گویید غیر از این است كه من می گویم، شما ثابت كنید.
*مغالطه بیان عاطفی و توسل به احساسات:
در این مغالطه ، فرد به جای استدلال های موافق یا مخالف، از كلماتی با بار ارزشی مثبت یا منفی استفاده می كند. به عنوان مثال، اگر كسی برای محكوم كردن سخن دیگری، به جای اینكه به استدلال بپردازد، بگوید: برادر او یا پدر او فلان شخص مجرم است؛ یا اینكه در مقام تایید سخن كسی، به جای آوردن استدلال، بگوید: فلانی شخصیت مهمی است، چنین فردی از مغالطه مذكور استفاده كرده است.
* مغالطه توسل به اكثریت:
یعنی كسی به جای اینكه برای اثباتِ صحتِ امری استدلال كند، بگوید كه اكثریت چنین عقیده ای دارند ؛ در حالی كه قول اكثریت دلیل بر صحت آن عقیده نیست.
* مغالطه حكم كلی و قضاوت كلی :
در این مغالطه به عنوان مثال، كسی با آگاهی از برخی عوارض و مضرات آسپرین حكم كلی می كند كه این دارو به طور كلی بد است؛ در حالی كه این دارو برای بیماران قلبی بسیار مفید است؛ یا اگر كسی با دیدن یك رفتار بد یا یك رفتار خوب از یك فرد حكم كند كه همه كارها و همه صفات او ناپسند است یا همه كارها و همه صفاتش خوب است چنین فردی از این مغالطه استفاده كرده است.
*مغالطه پهلوان پنبه:
یعنی كسی، به جای اینكه استدلالِ طرف مقابل را نقد كند، استدلال طرف مقابل را تحریف كند و سپس آن را رد كند.
* مغالطه تبعیض طلبی:
یعنی شخص ادعا كند كه ملاك متفاوتی برای بررسی سخن یا رفتار او باید وجود داشته باشد، بی آنكه دلیل روشنی برای آن بیان كند. معمولا صاحب منصب ها به این مغالطه متوسل می شوند.
* مغالطه توسل به نكته های انحرافی:
شخص در این مغالطه، نظیر برای پوشاندن ضعف وخطای خود و منحرف كردن اذهان اطرافیان از اموری همچون طنز و لطیفه و ... استفاده می كند. مثال: معلم به دانش آموزان گفت: در عربی به گاو "بَقَر" می گویند. دانش آموزی پرسید: به بچه گاو چه می گویند؟ معلم پاسخ سؤال را نمی دانست، اما نگفت كه نمی دانم؛ بلكه گفت: به آن چیزی نمی گویند؛ می گذارند بزرگ شود و سپس می گویند: "بَقَر" .
* مغالطه توسل به پیشفرض:
در این مغالطه، شخص به جای اینكه سخن خود را اثبات كند، از یك پیشفرض بهره می جوید. به عنوان مثال، چنانچه كسی به دیگری بگوید: "اگر تو انسان درستكاری بودی، دچار این بیماری نمی شدی" او از این مغالطه استفاده كرده است؛ زیرا این یك پیشفرض است كه قطعا گرفتار شدن به مشكلات و بیماری ها و ... علتش عمل زشت انسان است.
* مغالطه علت شمردن یكی از دو امر مقارن:
در این نوع مغالطه، كسی بدون اینكه دلیل محكمی وجود داشته باشد، یكی از دو امر مقارن را علت امری دیگر به حساب می آورد.
مثال : فلانی آدم نحسی است؛ چون تاكنون، چند بار به منزل ما آمده است و هر دفعه پس از رفتن او، اتفاق ناگواری برای ما افتاده است.
*مغالطه تركیب:
یعنی حكم كردن به اینكه اگر اجزای یك مجموعه دارای وصفی باشند، كل آن مجموعه نیز دارای همان وصف خواهد بود.
به عنوان مثال، اگر كسی بگوید كه "این تیم فوتبال بهترین بازی را ارائه خواهد داد، چون بازیكنان سرشناس و خوبی دارد" او مغالطه می كند؛ زیرا برای ارائه یك بازی خوب علاوه بر اینكه تك تك بازیكنان باید بازیكن خوبی باشند، عوامل دیگری همچون هماهنگی بازیكنان و ...نیز لازم است.
*مغالطه تقسیم:
یعنی حكم كردن به اینكه اگر كل مجموعه ای دارای وصفی باشند، اجزای آن مجموعه دارای آن وصف خواهند بود. به عنوان مثال، هرچند داخل یخچال سرد است نباید حكم شود كه همه اجزای یخچال سرد است ؛چون موتور یخچال و كندانسور یخچال داغ است.
* مغالطه میانه روی:
یعنی بنا را گذاشتن بر اینكه هرگاه با چند نظریه یا طرح روبرو هستیم همواره نظریه میانه و بینابین نظریه ای دقیق و صحیح است؛ در حالی كه همیشه چنین نیست.

دسترسی سریع