غیرت ، میهن ، ایران

26 آبان ، سالروز آزادسازی سوسنگرد

1403/08/26
|
14:28

در تاریخ دفاع مقدس مكانی، چون سوسنگرد نامش با غیرت، جدیت و حماسه گره خورده است. چه آن زمان كه در پی محاصره نخست این شهر در روز‌های ابتدایی مهر 1359 امام خمینی (ره) فرمود: «مگر جوانان اهوازی مرده‌اند؟!» و چه چندین روز پس از این پیام و به دنبال برخی از بی‌تدبیری‌های فرمانده كل قوای وقت یعنی «ابوالحسن بنی‌صدر» فرمود: «سوسنگرد باید تا فردا آزاد شود».

عظمت عملیات آزادسازی و حصر سوسنگرد به قدری بالا است كه شهید «مصطفی چمران» وزیر وقت دفاع؛ پس از انجام عملیات و در یك مصاحبه رادیو و تلویزیونی خطاب به «صدام حسین» رئیس‌جمهور رژیم بعث عراق چنین هشدار می‌دهد: «این عملیات پیروزمندانه، «نبرد تاسوعای ملت ایران» است و در صورت ادامه تجاوز‌های حرامیان بعثی به ایران، ارتش صدام باید منتظر عاشورا‌های متعدد از سوی رزمندگان اسلام و ملت قهرمان ایران باشد.» عملیات آزادسازی سوسنگرد (26 آبان 1359 شمسی)، یكی از عملیات‌های موفق ایران در دوران دفاع مقدس بود. این عملیات، نقطه عطفی در ایجاد زمینه‌های تحول در وضعیت جنگ بود و باعث آزادسازی سوسنگرد و بیرون راندن نیروهای اشغالگر بعثی شد.
سوسنگرد در دو ماه ابتدایی جنگ دو مرحله مورد حمله نیروهای ارتش عراق درآمد. در مرحله اول در 6 مهر 1359 اشغال شد، ولی به‌رغم مقاومت و مبارزه نیروهای ایرانی به طور كامل آزاد نشد. در مرحله دوم در محاصره و در آستانه سقوط قرار گرفت كه طی عملیات مشتركی با حضور ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای مردمی در روز 26 آبان 1359 از محاصره خارج شد و نیروهای ارتش عراق ناچار به عقب‌نشینی از سوسنگرد و مناطق اطراف آن شدند.

چمران» وزیر وقت دفاع، قسمتی از دیواره رودخانه كرخه منفجر شد تا آب وارد دشت شود؛ چراكه در آن زمان توانایی عراق بیشتر زرهی بود و ایران هم سلاح و امكانات لازم را برای مقابله با یك لشكر زرهی نداشت. اتفاق دومی كه رخ داد این بود كه مردم منطقه سوسنگرد هم شروع به مقاومت در برابر عراقی‌ها كردند.

وقتی كه به امام خمینی (ره) طی گزارش‌هایی كه برخی مسئولان از جنگ داشتند خبر رسید كه نیرو‌های نظامی رژیم بعث عراق از سمت جاده خرمشهر و جاده سوسنگرد به نزدیكی اهواز رسیدند؛ ایشان در پاسخ فرمودند: «مگر جوانان اهوازی مرده‌اند؟!» پس از پخش شدن این پیام از طریق رسانه‌هایی مثل صداوسیما، مردم آن خطه از استان خوزستان شروع به مقاومت كردند.

آن زمان تنها سلاحی كه بین نیرو‌های پاسدار و بسیجی یافت می‌شد؛ ام-1 بود و سلاحی مثل ژ-3 به ندرت، بین‌شان پیدا می‌شد. بعد‌ها كه با عراقی‌ها درگیر شدیم و توانستیم از آن‌ها غنیمتی به دست آوریم؛ سلاح كلاشینكف هم به دست نیرو‌های مردمی، بسیجی و پاسدار رسید. سلاح سنگین هم به صورت محدود در اختیار نیرو‌ها بود به طوری كه فقط به تعداد انگشتان یك دست می‌شد آر. پی. جی در بین‌شان پیدا كرد. علاوه بر این، اگر سلاح‌هایی مثل ژ-3 یا آر. پی. جی به دستمان می‌رسید و در زمینه تهیه مهمات آن دچار مشكل بودیم! آن ایام در مركزیت كشور؛ افرادی مثل «ابوالحسن بنی‌صدر» كه آن زمان فرماندهی كل قوا را در دست داشت، زمامدار اداره كشور بود كه تفكر لیبرالی داشت. بنی‌صدر اعتقادی به جنگ پاسداران و بسیجیان و همچنین تدبیر سیاسی و نظامی نداشت.

سوسنگرد در سه نوبت اشغال شد؛ بار نخست همانی بود كه ذكرش رفت. آن زمان؛ در كنار مقاومت مردمی، نیرو‌های ایرانی توانستند تانك‌هایی كه به دنبال تدبیر شهید چمران در گِل گیر كرده بودند را غنیمت بگیرند. این اتفاق، موجب وحشت نیرو‌های عراقی شد. به دنبال این اتفاق، آن‌ها حتی بستان را تخلیه كرده و به پشت مرز‌های ایران رفتند. این رویداد در روز‌های یكم تا دهم مهرماه رخ داد. اما نیرو‌های دشمن حوالی 20 مهرماه مجدد بازگشته و از بستان و دهلاویه عبور كردند. البته در دهلاویه، نیرو‌های نظامی رژیم بعث با مقاومت مردم روبرو شده و تعدادی از اهالی آنجا نیز به شهادت رسیدند. نیرو‌های رزمنده بین دهلاویه و سوسنگرد، در مقابل عراقی‌ها ایستادگی و مقاومت كردند، منتهی، چون تعداد آن‌ها كم بود؛ حدود 14 نفر به شهادت رسیدند و بیش از 10 نفر هم برگشتند.

نیرو‌های بعثی در آن زمان، به گمان اینكه قرار است مدت زیادی بمانند شهر سوسنگرد را محاصره كردند، اما وارد این شهر نشدند به همین خاطر در داخل این شهر، از جانب خود فرماندار نظامی تعیین كردند كه در كنار افرادی كه مثلاً به خلق عرب معتقد بودند، حكومت مستقلی را تشكیل دهند. علت چنین تصمیمی هم از آن رو بود كه جنگ شهری برای واحد‌های نظامی، جنگ سختی محسوب می‌شود؛ اگر بخواهم مثال امروزی آن را برای تقریب بیشتر ذهنی بزنم، همانند درماندگی رژیم صهیونیستی برای ورود به غزه در جریان عملیات «طوفان‌الاقصی» بود چراكه پشت هر ساختمان یا خانه‌ای یك نیرو مستقر بود كه می‌توانست تلفات بالایی از یك نیروی منسجم نظامی بگیرد.

وقتی كه فرماندار نظامی عراق، وارد سوسنگرد شد با استقبال سرد، بی‌اعتنایی و مقاومت مردم آنجا روبرو شد و یكی از دلایلی هم كه برخی از مردم هنوز شهر را كامل تخلیه نكرده بودند، همین بود. بر همین اساس؛ مسجد شهر پایگاهی برای مقاومت مردم آنجا شد. این ماجرا تا تقریبا تا 15 آبان ادامه داشت. در این تاریخ، وقتی كه عراقی‌ها می‌بینند نمی‌توانند كاری از پیش ببرند، فرمانده سپاه نهم رژیم بعث دستور به پیشروی می‌دهد چراكه اگر این كار را نمی‌كردند، جناحی بر علیه آن‌ها شكل می‌گرفت. به همین خاطر تصمیم گرفتند برای بار سوم وارد شهر شوند.

قبل از اینكه نیرو‌های دشمن وارد سوسنگرد شوند در دهلاویه و ارتفاعات «الله‌اكبر» در غرب سوسنگرد مستقر شده و توپخانه خود را در آن ارتفاعات قرار داده بودند، به همین جهت از آنجا توانستند، شهر سوسنگرد را زیر آتش خود قرار دهند. قبل از این اتفاق، در و دیوار شهر كمتر آثار تیر و تركش نمایان بود، اما از این زمان به بعد در جای‌جای سوسنگرد پر از اصابت تركش‌های توپ و گلوله دشمن بود.

دسترسی سریع