29 تیرماه سالروز درگذشت استاد جلال الدین همایی
در تاریخ فرهنگ و ادب سرزمینمان، مردان بزرگ همواره كمتر از آنچه سزاوار بودهاند، قدر دیدهاند و یكی از این بزرگان، استاد جلالالدین همایی است؛ مردی كه شاگردی بزرگانی چون حاج آقا رحیم ارباب را كرده بود و شاگردانی چون استادان ذبیحالله صفا و مظاهر مصفا را تربیت كرد و ثانیههای عمرش را به صفحههای آثارش فروخت. استاد همایی و خاندانِ شاعرش
استاد همایی جدای از اینكه از برجستهترین محققان زبان و ادبیات فارسی، عرفان، تاریخ و فرهنگِ ایران بوده و در تدریس شاخههای گوناگون ادب فارسی نیز از بزرگترین استادان و معلمان بهشمار میرفته است، در شعر نیز شأن و مرتبهای بس عالی دارد؛ هرچند كه شاید بسیاری افرد با این بُعد از وجودِ صاحب هنر این مرد بزرگ آشنایی نداشته باشند.
مرحوم استاد همایی در زندگانینامهاش كه با تنظیم مرحوم دكتر محمد خوانساری (از شاگردان استاد) منتشر شده، خود درباره سابقه شعر و شاعری در خاندانش گفتهاند: «خانواده من از زن و مرد، همه اهل سواد و هنر بودند. پدرم میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلص به طرب، فرزند مرحوم همای شیرازی است كه در 1275 قمری ولادت یافته و در 1330 ق. درگذشته است» (همایی نامه، صفحه 5).
دیوان همای شیرازی با عنوان «شكرستان» به كوشش احمد كرمی و به همت انتشارات هما در دو جلد چاپ شده است. در مقدمه این دیوان آمده است كه همای شیرازی كه از شاعران و عارفان نامدار عهد قاجار بود، پس از سروش اصفهانی، مدتی نیز ملكالشعرای دربار ناصرالدین شاه شد كه به دلیل روحیه عارفانه و آزادمنشانه خویش از دربار شاه و تهران می گریزد و بعد قصیدهای برای عذرخواهی به دربار شاه میفرستد و دلیل رفتنش از پایتخت را دوری از زن و فرزند عنوان میكند.
همای شیرازی سه پسر داشت؛ میرزا محمدحسین، متخلص به «عنقا»؛ میرزا محمد، متخلص به «سها» و میرزا ابوالقاسم، متخلص به «طرب».
این سه پسر ادب و هنر را به تمامی از پدر نامدارِ خویش به ارث برده بودند و این میراث ادب و فضل و كمال را به نسل بعد نیز منتقل كردند، به گونهای كه شخصیت برجستهای چون استاد همایی، نیز تحت تربیت پدر (مرحوم طرب) و بعد عموی كوچك خود (مرحوم سها) سالهای نوجوانی را به آموختن فنون ادب میگذراند.
علامه جلالالدین همایی كه در سرودههایش «سنا» تخلص میكرد، شعرهای گوناگونی با مضمونهای مختلف عرفان و فلسفه و پند و منقبت معصومان (ع) و پاسداشت و بزرگداشت بزرگان ادب و فرهنگ و شكوه از جهل و جفای روزگار و اهلِ آن سرودهاند. مجموعهای دربردارنده شماری از شعرهای استاد همایی به كوشش دخترش، ماهدخت بانو همایی با عنوان «دیوان سنا» به همت نشر هما منتشر شده كه البته این دیوان، دربردارنده تمامی شعرهای استاد همایی نیست.
علامه جلالالدین همایی با این همه دانش و حكمت و ادب و آدابدانیِ اندوخته در وجودش، در سال 1345 به درخواست خود از دانشگاه بازنشسته شدند. البته بعد از آن نیز كمابیش درس میدادند، اما آنچنان كه باید، از وجود نازنین و پر غنیمت آن نادره دوران بهره برده نشد، آنهم به بهانههایی واهی!
استاد ارجمند دكتر مهدی محقق، استاد و نویسنده و محقق برجسته ادب و فرهنگ ایران زمین، كه خداوند ایشان را سلامت و محفوظ بداراد، در پیشگفتارِ ارجنامهای كه در سال 1355 برای استاد همایی فراهم آورده بودند، در اینباره نوشتهاند:
«او [= استاد همایی] همیشه حسرت میخورد كه چرا پس از آن همه رنج و كوشش، به او مجال داده نشد كه بتواند چنانكه باید از علم خود بهرهبرداری كند، شاگردان مبرّز بیشتری تربیت كند و آثار فراوانتری به جهان علم و دانش تقدیم نماید... . استاد در غزلی سروده است:
زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند / گوهری را رایگان در خاك راه انداختند