در آرزوی این كه باد صبا بوزد و طره زلف او را بگشاید و بوی خوش آن را به عاشق برساند ، دل در تب و تاب افتاد و خون شد .
نویسنده : باقر خلیلی
صبا در شعر شاعران به ویژه حافظ كه پیك صبا هم گفته شده است كاربرد فراوان دارد و بسیاری جاها با زلف یا بوی خوش معشوق همراه است :
صبا تو نكهت آن زلف مشكبو داری
به یادگار بمانی كه بوی او داری
و:
چو بر شكست صبا زلف عنبر افشانش
به هر شكسته كه پیوست تازه شد جانش
و:
بوی خوش تو هر كه زباد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
و:
زدلبرم كه رساند نوازش قلمی
كجاست پیك صبا گر همی كند كرمی
و :
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش زمن ای پیك صبا پیغامی
و:
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
دل شوریده ی ما را به بو در كار می آورد
سپس پیك حافظ « نسیم یا باد صبا » ست كه پیام معشوق را می آورد و پیام عاشق را می رساند اما این صبا تنها وزش و پیك ظاهری نیست ، وزش و پیك معنوی هم هست یعنی نفحه ی رحمانی است .
اكنون این نفحه ی رحمانی چه طره ای را و چگونه می گشاید ، این طره گشایی بوی نافه ، بوی مشك و بوی خوش معرفت را می پراكند .
پیش از این گفتیم كه عشق در پی معرفت می آید به سخن دیگر تا نشناسی ، عاشق نمی شوی ، عاشق ناشناخته كه نمی توان شد ، اكنون جعد چیست و چرا دل را تاب می اندازد ؟
جعد زلف است و چون معشوق سیاه و خوشبو است به مشك تشبیه شده است اما گفتیم كه در عرفان و زبان حافظ زلف اشاره به عالم كثرت است و حضرت حق واحد علی الاطلاق . اما هر چه تجلی دارد و عالم تجلیات حق تعالی است .
از این رو حافظ هر جا از زلف معشوق سخن می گوید اشاره به كثرت تجلیات است و كثرت هم این عالم است یعنی حافظ در مظاهر عالم جلوه معشوق را می نگرد و اصولا فرق حافظ عارف و من عامی همین است اودر كثرت وحدت می بیند و من فقط كثرت و عارف برای رسیدن به این وحدت چه خون دل ها می خورد .
بدین گونه معنی بیت :
به بوی نافه ای كاخر صبا زان طره بگشاید
زتاب جعد مشكینش چه خون افتاددردل ها
روشن میشود .اما چون گفتیم این غزل از آن رو بر صدر دیوان حافظ نشسته و فاتحةالكتاب است كه تقریبا همه اندیشه و سخن حافظ را در خود دارد ، باز هم در این بار خواهیم گفت .
والسلام