یادداشت فرهنگ: معنی زلف ، گیسو، طره در شعر حافظ .. « الا یا ایها الساقی ...»

طره در لغت فارسی به معنی زلف ، كاكل و موی پیشانی و در عرفان تجلی جمال حضرت حق است .
« در سخن عارفان تعبیرهای همانندی مانند ، زلف ، طره و گیسو مظهر تكثرات حق تعالی است كه در تعینات و نمودهای ظاهری تجلی یافته است .»

1396/07/11
|
16:14

گرچه چگونگی زندگی حافظ روشن نیست ، در زندگی او بی مبالاتی باده نوشی و بی اعتنایی به شرع دیده نمی شود . برجستگی حافظ علم ، ادب ، عرفان و انس او با قرآن است .
از همین رو در غزل هایش كه گستره ی ژرف معنوی دارد ، نكته های باریك عرفانی را چنان به كار گرفته است كه جز با نگاه تیزبین و آگاه ، تعزل مادی می نماید ، اما نه چنان است :
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلكش و لطف سخنش
واژگان زلف ، گیسو و طره در شعر حافظ چند معنی و ویژگی دارد .
زیبایی : ماهیت زلف و گیسو زیبایی و دلربایی است كه این ویژگی را برای نمایاندن اسماء و صفات به كار برده است :
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
وی بر آن است كه هر چه از جمال حق تعالی بگویند ، كم گفته اند :
این شرح بی نهایت كز لطف یا ر گفتند
حرفی است از هزاران ;كاندر عبارت آمد
كه به سوره ی « كهف» آیه ی صد و نهم اشاره دارد :
بگو اگر دریا برای پروردگارم مركب شود ، پیش از آن كه كلمات پروردگارم به پایان رسد، بی گمان دریا تمام می شود ، گرچه مانندش را به مدد بیاوریم »
حافظ از زلف و طره ی ظاهری هم سخن گفته است :
طره ی شاهد دنیا همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
این بیت موید این نكته است كه حافظ هر جا از زلف و طره به نیكی یاد كرده ، سخن عرفانی است :
سیاهی : زلف سیاه كنایه از تكثرات بی شمار و ابهام آن است در برابر رخ كه به نشانه ی روشنی روشنی ، سپیدی و وحدت به كار می رود و هیچ كسی تاب دیدار آن را ندارد مگر در سیاهی زلف :
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
مفهوم دیگری كه از سیاهی زلف بر می آید گمراهی و سرگشتگی است چون تكثرات عالم مادی گمراه كننده و شگفتی زاست .
خوشبویی: ویژگی دیگر زلف و گیسوی یار بوی خوش آن است كه در عرفان كنایه از عنایت و تجلی اسماء و صفات خداوند است :
مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
كه باد غالیه سا گشت و خاك عنبر بوست
و :
عمری ست تا ز زلف تو بویی شنیده ایم
زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
و :
حافظ بد است حال پریشان تو ولی
بر بوی زلف یار پریشانیت نكوست
و:
چو بر شكست صبا زلف عنبر افشانش
به هر شكسته كه پیوست تازه شد جانش
و سرانجام دلربایی كه ویژگی دیگر زلف است و دام بلا می شود :
كس نیست كه افتاده ی آن زلف دو تا نیست
دررهگذر كیست كه دامی زبلا نیست
و:
از دام زلف و دانه ی خال تو در جهان
یك مرغ دل نماند نگشته شكار حسن
و:
در زلف چون كمندش ای دل مپیچ كان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
و به راستی آنان كه به اسماء و صفات باری تعالی پی برده اند در این دام بلا گرفتارند .

تا این جا معنی زلف ، گیسو و طره را در شعر حافظ به كوتاهی باز گفتیم و همه برای تفسیر بیت :
به بوی نافه ای كاخر صبا زان طره بگشاید
زتاب جعد مشكینش چه خون افتاد در دل ها
خواهیم گفت . والسلام


دسترسی سریع