گفتگو با دكتر جواد منصوری در برنامه سرزمین من
منصوری در آغاز گفت :
واقعیت صحنه ی سیاسی و روند تحولات انقلاب بعد از خروج شاه از ایران به گونه ای بود كه خلأ قدرت به وجود آمد.لذا می توانیم بگوییم دولت بختیار هیچ انسجام فكری و ساختاری نداشت.
منصوری در ادامه گفت :
شاپور بختیار در حالی نخستوزیری را پذیرفت كه دكتر كریم سنجابی دبیر كل حزب متبوع او كه تا قبل از آن از قانون اساسی مشروطه دفاع میكرد پس از آزادی از بازداشتی كوتاه مدت، پایان نظام سلطنتی را در چهارم دی ماه و در اجتماع پزشكان و پرستاران در بیمارستان هزار تختخوابی پهلوی (امام خمینی كنونی) اعلام كرده و امواج دریا و هیبت توفان، بسی سهمگینتر از آن بود كه كسی را یارای مقاومت باشد. با این همه بختیار نخستین پیام خود در مقام نخستوزیر در 16 دی 1357 را با شعر دكتر غلامعلی رعدی آذرخشی و این گونه آغاز كرد: "من مرغ توفانم، نییندیشم ز توفان/ موجم نه آن موجی كه از دریا گریزد".
منصوری در ادامه گفت :
بختیار به دنبال برپایی حكومتی واتیكانی در ایران بود كه شكست خورد.
او نخستوزیر شد با این ادعا كه میخواهد كشتی توفانزده را به ساحل برساند و نجات دهد یا در واقع در وضعیتی كه سكان كشتی از دست شاه خارج شده و در دریای انقلاب دست و پا میزد و داشت غرق میشد، نگذارد ثمره به دست انقلابیون و مشخصا امام خمینی بیفتد حال آن كه رهبری در دست امام بود و بزرگتر از بختیار و ملیها برای هم بعد و با تصور كنارهجویی امام در پی پیروزی، طرح داشتند اما او از همان میانه میخواست بازی را به سود خود تمام كند. بازیكنی كه خود در وقتهای تلف شده به میدان آمده بود رؤیای به ثمر رساندن گل داشت حال آن كه زمینی زیر پای او نمانده بود!
فتن شاه از یك سو به سود بختیار بود چون میتوانست به حساب خود بگذارد اما ارتش كه عادت كرده بود تنها از بزرگ ارتشتاران فرمان ببرد بلاتكلیف شد. ارتش شاهنشاهی مثل ارتش مصر به نهاد مستقل و ملی تبدیل نشده بود تا خود نقش ایفا كند و به فرد وابسته نباشد و بعد از عزل حسنی مبارك عزا نگیرد. رفتن شاه همانا و سردرگمی امرا همان. از جانب دیگر با رفتن شاه عزم رهبر انقلاب برای بازگشت بیشتر شد و یا باید مانع میشد كما این كه چند روز فرودگاهها را بست یا اجازه میداد كه در این صورت میدان را واگذار كرده بود.