در این بخش در مورد شب یلدا از زبان ابوریحان بیرونی كه برگرفته از كتاب الباقیه است صحبت خواهیم كرد.
شب یلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمكره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. این شب در نیمكره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب كوتاهتر میشود. مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده میشد. ایرانیان باستان با این باور كه فردای شب چله با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میكردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (دی در آیین ایرانی {زرتشتی} به معنی دادار و آفریننده) میگفتند كه ماه تولد خورشید بود. یلدا و جشنهایی كه در این شب برگزار میشود، یك سنت باستانی است.مردم دوران باستان كه با دانش نجوم آشنایی داشتند، میدانستند كه كوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها كوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. سفره شب چله ، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشك، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرك» Lork كه از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد. روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت و جشن میپرداختند .