گفتگو با دكتر طیبه عزت اللهی نژاد عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
عزت اللهی نژاد در این برنامه گفت هدف از این نشست مطالعه رفتار جامعه و تفسیر افراد در جهت انسان شناسی است.او همچنین افزود: در این نشست ما تلاش می كنیم راوی فرهنگ و هویت ملی خود باشیم و ریشه های اشاعه ی آن در اجتماع را بررسی كنیم.هدف، رجعت از مردم نگاری به انسان نگاری است.
او در ادامه افزود :
نخستین نشست از سلسلهنشستهای دومین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی مراكز فرهنگپژوهی شنبه 19 آذر 1401 با حضور طیبه عزتاللهینژاد (عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) و مهرداد عربستانی (عضو هیأت علمی دانشگاه تهران) با دبیری مهدی اكبری گلزار (مردمشناس و جامعهشناس) در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد.
قطه شروع مردمنگاری، بیشتر توجه به دیگری است و همه ما میدانیم كه یك پایه استعماری دارد كه در آن، جوامع دیگر و حتی جوامع دوردست را مورد مطالعه قرار میدادند كه این پایهگذاری باعث شد، توجه به دیگری در مطالعات مردمنگاری تقویت شود. اما سیر تحول آن نشان میدهد كه كمكم به روایت شخص میرسد. در تاریخ مردمنگاری افرادی مانند هرودت را داریم كه تاریخ را با جزئیات آن مكتوب میكند. همانند او افراد زیادی در ایران داریم كه بیهقی ازجمله آنهاست. در دوره بیزانس، مردمنگاری به یك عمل ادبی تبدیل شد. به این معناكه تاریخنگاران، متون ادبیای تولید میكردند كه درواقع، وصف دوران خودشان بود. جلوتر كه آمدیم، از بنیانگذاران سیستماتیك مردمنگاری، مولر بنیانگذار قومشناسی است كه میگوید تفاوت مردمشناسی با مردمنگاری، توجه به دانش و فرهنگ است. او به تفاوت ملت و مردم اشاره میكند و ملت را با یك پیشینه نژادی و مردم را با یك پیشینه تاریخی مشترك، تعریف میكند.
او با اشاره به كلیدواژه «مشاهده مشاركتی» افزود: بعدها ما با كلیدواژه «مشاهده مشاركتی» مواجه هستیم كه در آن به نوعی، از بیرون به یك فرهنگ توجه میشود كه این هم بهنوبه خود، مشاهده دیگری را تقویت میكند. این عمل هم بعداً مورد نقد قرار میگیرد و گفته میشود اگر محقق فقط بخواهد مشاهده كند و هیچ مشاركتی در آن نداشته باشد، در اصل به كار مردمنگاری نپرداخته است. در جریان این فرآیند، نهایتاً به خود محقق یعنی روایت زندگی شخصی میرسیم. یعنی از مردمنگاری به انساننگاری میرسیم؛ از كل به جزئی كه انسان نام دارد. در این مرحله به خود محقق توجه میشود چون تجربهزیسته او و حسهایی كه برای او اجتماعی شده، به یك تفسیر واقعی كمك میكند. لذا اگر میخواهیم در انسانشناسی به دنبال تفاسیر واقعیتر و كمتر فاصلهدارتر از جامعه برویم، باید از محققانی كه میتوانند به سمت روایتهای شخصی خود بروند، استفاده كنیم.
عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات یكی از آفتهای حوزه انسانشناسی را عدم امكان ورود به لایههای پنهان افراد دانست و ادامه داد: محقق نمیتواند منِ خود را در تحقیق حذف كند. بههمین دلیل همواره سایهای از محقق در تحقیق موجود است. جنسیت، فرهنگ محقق و جهانبینی او همواره در تحقیق اثرگذارند. از طرف دیگر همواره در جوامع ایدهآلی این مشكل وجود دارد كه خیلی در بیان حقایق جامعه خود، صادقانه عمل نمیكنند. یعنی در لایههای پنهان وارد این حوزه میشوند و دادههایی كه ارائه میدهند، خیلی ناب و خالص نیست. لذا آن خلوصی كه ما در انسانشناسی توقع داریم، معمولاً اتفاق نمیافتد. مثلاً من كه در جامعه تركمن تحقیق میكردم، علیرغم تلاش برای شكستن یخها میان خود و آنها، با خودسانسوری و امتناع خاصی به من اطلاعات میدادند. این مسأله، خود را در جامعه ایران بیشتر نشان میدهد. لذا من بهعنوان یك محقق، نمیتوانم وارد لایههای پنهانیتر شوم و تنها به لایههای اولیه دست مییابم.
اودر پایان نقل تجربه های زیستی را امری مؤثر دانست و گفت باید در جهت آن بكوشیم تا جامعه رشد كند و به درك دیگری برسد.