گفتگو با امیر شهابی و كامران غبرایی مترجم و كارشناس موسیقی
موسیقی باروك دورهای 150 ساله در تاریخ هنر غرب را به خود اختصاص میدهد كه پس از رنسانس و پیش از دورهی كلاسیك شكل گرفت. این دوره، با ابداع جدید اعتدال كوك سازها، استفاده از گامهای ماژور و مینور به جای مُدهای كلیسایی، به وجود آمدن ژانرهای جدید و تعیین پایههای هارمونی كلاسیك نقش اساسی در سیر تكامل موسیقی غرب داشته است.موسیقی در قرن هفدهم جایگاه ویژهای را در اروپا، و بهخصوص در دربار و نزد شاهزادگان، به خود اختصاص داده بود، به طوری كه شاهزادگان و اشرافزادگان در فرانسه هنر رقص، آواز و موسیقی را در كنار شمشیرزنی و سواركاری میآموختند. از این رو، شاهزادگان و دربار نقش مهمی در سیر تكامل موسیقی این دوره ایفا كردهاند، غالباً آهنگسازان شناختهشده در این دوره در خدمت دربار و یا كلیسا بودهاند. مانند ژان-بتیست لولی كه در خدمت لویی چهاردهم بود، و یوهان سباستیان باخ كه میبایست یك كانتت برای هر یكشنبهیِ كلیسای لایپزیگ مینوشت. جامعه نیز موسیقیدانان و آهنگسازانِ این دوره را نه به مانند هنرمندهای آزاد، بلكه در مقام صنعتگران موسیقی میشناخت.
موسیقی باروك از دید ژان-ژك روسو در فرهنگنامهی موسیقی او اینگونه تعریف شده است: «موسیقی باروك را میتوان، موسیقیای با هارمونی نامشخص، مملو از دیسونانسها، خط آوازی سخت و غیرطبیعی و حركت مخالف [در بخشهای هارمونی چند صدایی] دانست». ماهیت موسیقیایی باروك را، كونینوئو یا باس شمارهدار، كنترپوان و بعد متولدشدن هارمونی (باید عنوان كرد كه كنترپوان اهمیت خود را كاملاً از دست نمیدهد)، تضاد یا كنتراست (كه یكی از مهمترین شاخصههای باروك است، مانند تضاد در شدت صدا)، تضاد در نغمهی زیر در برابر نغمهی بم، تضاد در ریتمِ كوتاه در برابر كشیده، تضاد در اركستر در برابر ساز سولو، تضاد در میان قطعههای یك سوییت مانند آلماند در برابر كورآنت و ساراباند در برابر ژیگ، تزیینات نتهای كشیده و گاهاً كوتاه و در آخر فیگورالیسم تشكیل داده است.
در این برنامه پیرامون یكی از مهم ترین آثار دوران باروك كه اپراست صحبت شد.اپرا ریشه ی كلمه ی اپوس است به معنای شماره قطعات. اپرا،جمع واژه اپوس است.
اپرا در ایتالیا پا به عرصهٔ وجود گذاشت. زمینهٔ پیدایش اپرا را بحثهای گروه كوچكی از اشراف، شاعران و آهنگسازان دربارهٔ موسیقی، گروهی كه از حدود 1575 میلادی بهطور منظم در فلورانس گرد میآمدند، فراهم كرد. این گروه به كامِراتا (Camerata) (واژهای ایتالیائی بهمعنای مصاحبت یا انجمن) شهرت یافت و وینچنتسو گالیلهٔ آهنگساز، پدر گالیلهٔ ستارهشناس، نیز در آن شركت داشت.
بسیاری از اپراهای باروك برای مناسبتهای تشریفاتی دربار ساخته شدهاند و پرداخت آنها چنان است كه نمایشی از شكوه و جلال درباری باشند. موضوع این اپراها از اساطیر یونانی و تاریخ عهده باستان اقتباس میشد. حامیان اشرافی در دورهٔ باروك نه فقط مسحور و مجذوب تمدنهای كلاسیك یونان و روم بودند، كه خود را با قهرمانان والاهگان آن تمدنها نیز همسان میپنداشتند. اپرا گرچه بهواقع بازتاب تلاش خلاقهٔ آهنگساز و لیبرتونویس بود، اما وسیلهای برای جلب رضایت اشرافیت نیز بهشمار میآمد. نمود درخشان و پُرتلألو آپولو (خدای شعر، موسیقی، و خورشید) در اپرا میتوانست نماد حكومت مدبرانهٔ یك شاهزاده شمرده شود.
در این برنامه همچنین در مورد تراژدی یونانی و آثار پاستورال در دوران باروك صحبت شد.
كامِراتا خواستار خلق سبك آوازی نوئی بود كه منطبق با الگوی تراژدی یونان باستان باشد. از آنجا كه از موسیقی نمایشی یونانیان چیزی برجا نمانده بود، آنها نظریههای خود را بر شرحهای ادبی برجا مانده دربارهٔ اینگونه نمایشها (در آثار نویسندگان یونانی) استوار كردند. اعتقاد آنها بر این بود كه متن درامهای یونانی سراسر به آواز و به سبكی میان اجراء ملودیك و ادای گفتارگونه خوانده میشده است. كامِراتا خواستار خطی آوازی بود كه مطابق ریتم و افت و خیز زیر و بم گفتار باشد. سبك آوازی نو به سبب مطابقت با آن سبك گفتار، با عنوان رسیتاتیف (شمرده و گفتارگونه) شناخته شد. رستیاتیف، توسط یك تكخوان و با همراهی سادهٔ آكوردها خوانده میشد. به این ترتیب، موسیقی نو از نظر بافت هرموفونیك بود. پُلیفونی از سوی كامِراتا طرد شد، زیرا ادای همزمان واژههای گوناگون، متن را - كه مهمتر از هر چیز دیگر بود - نامفهوم میكرد.
ائورودیكه (Euridice) ساختهٔ جاكوپو پری (Jacopo Peri)، قدیمیترین اپرای برجا مانده است. این اثر به مناسبت ازدواج هانری چهارم پادشاه فرانسه و ماریا دِ مدیچی ساخته شد و به سال 1600 در شهر فلورانس به اجراء درآمد. هفت سال بعد، مونتهوردی اورفئو (Orfeo) - نخستین اپرای پُرشكوه - را برای خاندان گونتاسگا (Gonzaga) در شهر مانتوآ (Mantua) به نگارش درآورد. این دو اپرا، بر مبنای داستان قدم نهادن اورفئوس - از شخصیتهای اسطورهای یونان - به جهان مردگان برای بازگرداندن محبوبش ائورودیكه ساخته شدهاند.
در پایان به مضامین آثار باروك و نقش ادبیات در این آثار پرداخته شد.