در وصف توكل اسماعیلی (مش اسماعیل)

توكل اسماعیلی در سال 1302 متولد شد . اسماعیلی مشهور به مش اسماعیل، مجسمه‌ساز بود.

1401/05/22
|
09:03

توكل اسماعیلی در قزوین متولد شد. او كار مجسمه‌سازی را از هنگامی كه در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مستخدم بود شروع كرد. كارهای او بیشتر با مفتول آهنی و جوشكاری اجرا می‌شد. او به خاطر مهارت و ذوقی كه داشت در كارگاه مجسمه‌سازی به دانشجویان دانشكده نیز تعلیم می‌داد، گرچه رسماً از هیات علمی یا مربیان دانشكده نبود. در دهه 1350 آثار او با استقبال روبرو شد و مجموعه‌داران آثارش را می‌خریدند. آثارش در گالری‌های مشهور ایران به نمایش درآمد. برخی از كارهایش در پارك‌های تهران نصب شده و مجسمه رستم و دیو سفید او در ورزشگاه آزادی تهران نصب شده است.

وی در روز هشتم آبان ماه 1373 در تهران درگذشت.
حمید اسماعیلی فرزند مش‌اسمال كه سعی دارد راه پدرش را ادامه دهد، هرازگاهی آثار پدرش را در كنار كارهایش به نمایش می‌گذارد تا یاد و نام پدرش را زنده نگه دارد.او كه اوایل آذرماه به‌همراه آثار پدرش در گالری سرزمین هنر نمایشگاهی با عنوان «ترانه‌های آهنین من» برپا كرده بود، درباره كارهای پدرش در دانشكده هنرهای زیبای تهران به «ایران» می‌گوید:«دانشجویان و استادان بسیاری به آتلیه دانشكده هنرهای زیبا می‌آمدند و با آهن كار می‌كردند. حاج توكل كه از كودكی شیفته خلق اثر بود و سواد چندانی هم نداشت، از خرده‌های آهن استفاده می‌كرد و مجسمه می‌ساخت. آن زمان هوشنگ سیحون رئیس دانشكده بود و استادانی همچون پرویز تناولی و... در آن دانشكده تدریس می‌كردند. »

او ادامه داد: «مش اسماعیل هر چه ساخته بود به زیرزمین آتلیه می‌برد. یك روزآقای سیحون كه به آنجا رفته بود تمام آثار او را دید. و به او گفت حاجی اینها را از كجا آورده‌ای؟ گفت: خودم ساخته‌ام. آقای سیحون خیلی از آثار مش اسماعیل خوشش آمد.»

بعد از آن هوشنگ سیحون با همسرش صحبت كرد تا نمایشگاهی از آثار مش اسماعیل در گالری سیحون برپا شود و این اتفاق هم افتاد. این اولین نمایشگاه مش اسماعیل بود:«تمام مقامات آن زمان به نمایشگاه آمدند و آثار پدرم را تحسین كردند. من هم گوشه‌ای كنار مجسمه شیرین و فرهاد ایستاده بودم. 14 سالم بود. آن مجسمه را ویلیام هولدن بازیگر امریكایی خرید و با خود به امریكا برد. آن زمان آثار پدرم با فروش 240 درصدی مواجه شد. نه تنها تمام مجسمه‌ها فروش رفت بلكه یك ونیم برابر تعداد مجسمه‌ها سفارش هم دادند. آنجا بود كه من هم به پدرم كمك كردم تا كار تمام شود.»

تكمیل ذوق هنری با نظر استادان مجسمه سازی
مش اسماعیل كه در دانشكده هنرهای زیبای تهران فرصت خوبی داشت تا در كنار استادان تراز اول مجسمه‌سازی ذوق و قریحه خود را پرورش دهد، روز‌به‌روز در خلق آثارش پیشرفت می‌كرد. او كه خیلی پركار هم بود آثار بسیاری خلق كرد و از نظر استادان در بهتر شدن كارش استفاده می‌كرد، تا به جایی رسید كه شهره عالم شد. او نمایشگاه‌های بسیاری در اروپا و امریكا برگزار كرد. اكنون مش‌اسماعیل را بیشتر با مجسمه‌های بزش می‌شناسند. مجسمه‌هایی كه برخی پارك‌های بزرگ تهران مثل جمشیدیه را مزین كرده است.

پسرش می‌گوید: «آثار بسیاری از ایشان در موزه لوور پاریس و موزه بلژیك و انگلیس نگهداری می‌شود. در امریكا كه نمایشگاهش برگزار شد، بزهای معروفش و مجسمه‌های تركمن را به نمایش گذاشته بود. همزمان هم پیكاسو نمایشگاه گذاشته بود. پدرم به نمایشگاه پیكاسو رفته بود. آقای پیكاسو هم چند تابلوی بز داشت. پدرم به بزهای پیكاسو نگاه می‌كند و بعد به شانه پیكاسو می‌زند و می‌گوید: «فقط همین دو تا را ساختی؟ بزهای تو در مقابل بزهای من گم می‌شوند.» همه اینها را هم به همان زبان فارسی گفت. بعد مترجم آمد و آنها هم با هم درباره بزها حرف زدند. بعد از آن هم درایتالیا نمایشگاه گذاشت.»

مش اسماعیل به بز خیلی علاقه داشت: «روزی از پدرم پرسیدم چرا اینقدر بز می‌سازی؟ گفت چون بز تنها حیوانی است كه تمام حجمش مشخص است. برخلاف گوسفند كه كلی پشم دارد و بدنش مشخص نیست. اما بز پوست دارد همه بدنش مشخص است.

او معتقد بود بز نماد آدم های حریص است. یك بز وقتی می‌خواهد غذا بخورد برایش فرقی نمی‌كند بچه بز اول غذا بخورد یا بز بزرگ، حرص می‌زند تا خودش اول غذا بخورد. مثل آدم‌های گردن كلفت. حتی بز از نظر غرایز دیگر هم به آدم رفته است. از طرفی هم به‌خاطر حجم زیبایش است. پدرم فرهنگ تركمن‌ها را هم دوست داشت و مجسمه‌های آنها را می‌ساخت. او تجسم بسیار قوی ای داشت. هرچه می‌دید می‌ساخت. او در زمان خودش هم به نابغه هنرهای تجسمی معروف شد.»

او هنرمندی مردمی بود
اسماعیلی در ادامه می‌گوید: «بعد از انقلاب هم پدرم تا آخر عمرش در همان آتلیه دانشكده هنرهای زیبا ماند. اكنون بسیاری از مجسمه‌های مش اسماعیل در شهر نصب است. یكی از آنها كه معروف هم هست مجسمه دیو و رستم است كه رستم دیو را روی دست بلند كرده است. این مجسمه روبه‌روی سالن كشتی داخل استادیوم آزادی نصب است. ماكت این مجسمه را وسط همین نمایشگاه اخیر گذاشتم.»

بعد از انقلاب هم نمایشگاه‌های بسیاری از آثار مش اسماعیل در گالری‌های مختلف برپا شد، حتی در شهرستان‌ها هم می‌رفت. پدرم سال 74 در آغوشم فوت كرد. پدرم خیلی مردمی بود. مردم را خیلی دوست داشت. خیلی با مردم راحت ارتباط برقرار می‌كرد. پارك لاله بودیم. كنار درخت مقدس كه پدرم ساخته بود. پرنده‌ها روی آن می‌نشستند.

یكی آمد و با پدرم مصاحبه كرد. مردم دورش جمع شده بودند. او خیلی از غصه‌های مردم را می‌گفت و مردم برایش دست می‌زدند. مردم دوستش داشتند. هنر مردمی همیشه موفق است.»

اسماعیلی درباره آثارش توضیح می‌دهد:«من هم از كودكی همیشه با پدرم بودم. حتی در دانشكده هنرهای زیبا با او بودم. به نوعی وردستش بودم. پدرم دوست داشت به من كار یاد بدهد. اول گفت با گل بسازم. همه چیز را به من توضیح می داد و من هم یاد گرفتم. پدرم استادم بود و من هم كم‌كم توانستم مجسمه بسازم و نمایشگاه برگزار كنم. سال 70 بود كه پدرم سكته كرد. او دیگر به سختی كار می‌كرد. دود جوشكاری برای ریه‌هایش سم بود.

مش اسماعیل و تمام كسانی كه در این حوزه كار می‌كنند از روح و جسم شان مایه می‌گذارند. دید من هم تار شده است. كسانی كه این كار را انجام می‌دهند نمی‌توانند از عینك یا ماسك استفاده كنند. چون باید خال جوش‌ها را دقیقاً سر جایش بزنیم و باید نگاه كنیم. باید برای تك تك شان بخوبی نگاه كرد. آن نورها و اشعه‌ها همه مضر هستند و آسیب می‌رساند.

پدرم دیگر نتوانست این كار را انجام دهد. من جوشكاری می‌كردم و پدرم می‌آمد و كار را تمام و امضا می‌كرد. یعنی مهر تأیید به آن می‌زد.»

این هنرمند در ادامه می‌گوید: «من زمانی كه با پدرم در دانشكده هنرهای زیبا بودیم در كلاس استادان بزرگ می‌نشستم و هم مباحث تئوری را یاد گرفتم وهم تكنیك‌های پدرم را.

من آدم‌ها را می‌سازم و سعی می‌كنم تمام اشكال واقعی انسان را به مجسمه بدهم. یعنی ظریف‌كاری‌ها را هم به‌كارم اضافه كردم. پدرم آناتومی كار می‌كرد و خیلی هم قشنگ بود. من ریزه كاری‌هایی روی مجسمه‌ها انجام دادم مثلاً سعی كردم چشم همان چشم باشد و كار سختی است و اذیت می‌شوم. پدرم شكل بینی را می‌ساخت و من حجم. تفاوت كار من با پدرم دراین است.این توانایی را خداوند به ما داد. من هم كارهای بز پدرم را خیلی دوست دارم. نمی‌دانم چرا. حتی وقتی بز را می‌بینم از آن الهام می‌گیرم. همچنین به نوازنده‌ها هم علاقه بسیاری دارم و آنها را می‌سازم.»

مش‌اسماعیل بخشی از تاریخ مجسمه‌سازی ایران است
كامبیز صبری
استاد دانشگاه‌های هنری و دانشكده هنرهای زیبا

مش‌اسماعیل در وهله اول كارمند ساده دانشكده هنرهای زیبا می‌شود و به‌صورت دستیار و نیروی كمكی در آتلیه دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از سال‌ها پیش از انقلاب اسلامی مشغول به‌كار می‌شود و در حین كار تجربیات بسیار زیادی را از بودن با آدم‌هایی در آتلیه مجسمه‌سازی نظیر استاد پرویز تناولی و خیلی از همكسوتان ایشان كه در آنجا سالهایی را درس داده‌اند، كسب می‌كند. با هنرمندان خارجی مثل «كارل اشلامینگر» هنرمند مجسمه ساز آلمانی كه در آنجا استاد دانشكده هنرهای زیبا بوده و پس از آنها نیز با استادان بزرگی نظیر آقای «ویكتور دارش» هم‌عصر می‌شود.

بعدها مرحوم استاد حمیدالله رضایی كه كار فلز و ریخته گری انجام می‌دادند و استادان دیگر دانشكده هنرهای زیبا را می‌بیند و با آنها روزگار می‌گذراند. او در هفده سال طلایی دانشكده یعنی در دهه 40 و 50 كه دوران شكوفایی دانشكده هنرهای زیبا بود و دانشكده سرمایه‌گذاری بسیاری در زمینه هنر و استادان باتجربه انجام داده بود، استادانی كه تجربیاتشان را به آدم‌ها منتقل می‌كردند وهمزمان هم هنرمندانی نظیر محسن وزیری مقدم در نقاشی، ممیز، معتبر و خانم محصص و صدر در همین دانشكده درس می‌دهند و او با این استادان كه در آتلیه مجسمه‌سازی هم رفت و آمد دارند، همجوار است.

هوشنگ سیحون هم رئیس دانشكده هنرهای زیباست و نیز تحصیلكرده فرانسه و متد آموزش بوزار و سوربن فرانسه را آورده و در دانشكده هنرهای زیبا در حال ترویج است. در چنین شرایطی مش‌اسماعیل توكل مشغول به‌كار می‌شود و نسبت به علاقه مندی‌اش فرصت‌هایی به او داده می‌شود تا در آتلیه مجسمه‌سازی بتواند برخی فیگو‌رهایی را كه دوست دارد به كمك جوش دادن برخی قطعات و میله‌های فلزی به وجود بیاورد. همچنین تحت تأثیر فردی مثل ژازه طباطبایی است. كسی كه همزمان مجسمه‌‎‌های بسیاری را از جوش دادن قطعات صنعتی و موتور اتومبیل به وجود می‌آورد و در نمایشگاه‌ها آثارش را به نمایش می‌گذارد. مش‌اسماعیل در این فضاست. او در شاخه «هنرمندان خودآموخته» قرار دارد. یعنی هنرمندانی كه تحصیلات آكادمیك ندارند و حسی از درونشان به آنها می‌گوید كه چه بسازند. امروز در دنیا به این افراد(Outsider Artist) می‌گویند. مكرمه قنبری هم جزو این دسته افراد هنرمند است.

آنها حسی یونیك و خلاق و خاص در درونشان دارند كه اشیاء هنری را به وجود می‌آورند. اینها در دنیا شناخته شده‌اند و بخصوص سرپرستان دانشكده هنرهای زیبا هم می‌دانند كه چنین افرادی وجود دارند. بنابراین وقتی مش‌اسماعیل توكل علاقه نشان می‌دهد كه چنین آثاری از خود خلق كند به او فرصت داده می‌شود و كارش جدی گرفته می‌شود و به او احترام می‌گذارند و اجازه می‌دهند درقسمت انتهایی همان آتلیه هنرهای زیبا كه جای جوشكاری و فلز هست كارهایش را بسازد و درباره آن آثار هم استادان نظرمی‌دادند تا بهبود بخشد و ایشان هم علاقه‌مند بوده و با فضایی كه به او دادند، بیشتر و بیشتر اثر تولید می‌كرد و كم‌كم آثارش به فروش می‌رفت. اكثر استادان دانشكده هنرهای زیبا و هنرمندان فعال آن زمان كارهایی را از مش‌اسماعیل خریداری كردند. هنرمندی مثل كاتوزیان هم همان زمان بزهایی را می‌سازد كه به بزهای مش‌اسماعیل توكل شباهت دارد و بزهای او هم در پارك جمشیدیه تهران نصب هستند و وقتی نگاه می‌كنید می‌بینید شباهت‌هایی به یكدیگر دارند. كارهای مش‌اسماعیل كه راجع به فیگورهای انسانی است برای خود یك وجه مشخصی دارند. خیلی‌های دیگر هم مثل مش‌اسماعیل بودند كه كار می‌كردند اما توانایی‌های خود را جدی نگرفتند و اثری از خود به جا نگذاشتند. مش‌اسماعیل خیلی آدم پركاری بود. برای همین جدی گرفته می‌شود و تشویق و تكریم می‌شود و كارهایش را می‌خرند و او را به سمتی می‌برند كه كارهای آرتیستی بیشتری انجام دهد تا جایی كه وجه خدماتی او كمرنگ می‌شود و اجازه می‌دهند مثل یك هنرمند كار بسازد گرچه او تا آخر عمرش هم به‌عنوان كارمند دانشكده ماند.

اما از چه جهت كارهای مش‌اسماعیل اهمیت دارد؛ او یكی از موفق‌ترین هنرمندان خود آموخته است و آدمی است كه خیلی خوب توانست از جهت ویژه‌ای آن حس و برداشت شخصی خود را در فیگورهای حیوانات و انسان به نمایش بگذارد. او بسیار به تكنیك كارش مسلط بوده و تخیلاتش را با آن ارائه می‌كرد و رفتار صمیمانه‌ای با دانشجو داشت. زمانی كه من مدرس دانشكده هنرهای زیبا شدم جز خوبی‌ها و رفتا‌رهای بانمك چیزی از او نشنیدم. همیشه همه به خیر و نیكی از او حرف می‌زدند. كار او ارزشمند است چون نشان داد چگونه یك آدم بدون تحصیلات دانشگاهی اگر فرصت به او داده شود برای خودش یك ژانر و راه یونیك و اصلی باقی می‌گذارد كه ارزشمند است و بخشی از تاریخ مجسمه‌سازی ما را اعتبار می‌دهد.

جای خالی آثار مش‌اسماعیل در كتاب یا آلبوم
مجید ملانوروزی
نقاش و پژوهشگر تاریخ هنر

هنرمند فقید استاد اسماعیل توكلی معروف به مش‌ اسماعیل یا مش اسمال یكی از مهم‌ترین هنرمندان خودآموخته ایران است. هنرمندان خودآموخته را در دوره معاصر با استاد مش‌اسمال می‌شناسیم. كسی كه نه سواد آكادمیك داشت و نه رشته‌اش این بود. با توجه به شانسی كه داشت و در فضای زندگی اش در دانشكده هنرهای زیبا قرار گرفت و در كنار استادان بنامی چون استاد پرویز تناولی و سایر استادان بود. من هم دهه 60 دانشجوی هنرهای زیبا بودم. مش‌اسماعیل در آتلیه كار می‌كرد و برای دانشجوها گچ و گل و امكانات فراهم می‌كرد، اما وقتی در تنهایی و خلوت بود یكسری كارهای ذهنی و یونیك با فضای مردمی، اجتماعی، فولكلوریك و اسطوره‌ای خلق كرد. بسیاری از استادان دانشكده هنرهای زیبا متوجه استعداد عجیب این هنرمند شدند و با تشویق هنرمندان و استادان دانشگاه، كارهایی را اجرا كرد كه امروز یكی از مهم‌ترین آثار مجسمه‌سازی معاصر ما هستند.

مش‌اسمال مثل هر ایرانی دیگر كه در فضای سنتی ایران زیست كرده باشد با بسیاری از موضوعات اجتماعی، فرهنگی مردمی و فضاهای بومی آشنا بود و تمامی عناصر آثارش را از كوچه و بازار و طبیعت مثل بزها استفاده می‌كرد، یا كسانی مثل نانوا، پنبه زن تركمن قالیچه فروش و آدم‌هایی كه در كوچه و بازار كار می‌كردند و از جنس خودش بودند و صمیمیتی كه در وجود مش‌اسماعیل بوده و در این آدم‌ها می‌دید سعی می‌كرد درپرسوناژهای خود از این افراد استفاده كند.

در كنار كارهای اسطوره‌ای از فردوسی بزرگ، «رستم و دیو سفید» و «رستم و اسفندیار» اطلاع پیدا كرد و بسیاری از كارهایی كه امروز در فضای شهری می‌بینید مثل رستم و سهراب و رستم و دیو سفید یا بزهایی كه در پارك جمشیدیه قبل از انقلاب نصب شد، كارهای شهری است و زیبایی شناسی كاملاً ایرانی در آن می‌بینید. در عین حال بسیار با كار مؤلفی كه داشت و با شخصیت هنری خاص خودش پیوند خورده و كارش مثل هیچ هنرمند دیگری نیست و این یكی از ارزش های مهم كار مش‌اسماعیل است، یعنی هنری كه زاییده از ذهن و فكر و فرهنگ خودش است و نگاه شخصی خودش را دارد و امروز اینها یكی از مهم‌ترین آثار هنری معاصر ما هستند.

حتماً اگر مش‌اسمال با دانشكده هنرهای زیبا و هنرمندان پیشگام آشنا نمی‌شد، مسیر كارش چیز دیگری بود. اما وقتی در كنار استادان و فضای هنری قرار گرفت این استعداد و ظرفیتش ظهور و بروز كرد و این یكی از مهم‌ترین مسائلی است كه جامعه می‌تواند فضایی را فراهم كند تا بسیاری از هنرمندان در این بستر رشد كنند و ببالند. فضای هنری آن دوره و نیز فضای حاكمیت دانشگاهی كشور به این هنرمند خیلی كمك كرد تا در داخل و خارج از كشور هم نمایشگاه‌هایی گذاشتند و آثارش را برای فضای شهری خریدند و زیبایی شناسی خاص این هنرمند را كاملاً پذیرفتند كه می‌تواند به‌عنوان یكی از نمادهای زیبایی شناسی شهری قرار بگیرد. در كنار یك فضای اجتماعی خوب و مدیریت درست می‌توانیم بسیاری از استعدادها را كشف و شكوفا كنیم. مش‌اسمال در كنار فرهنگ بومی خودش به موضوعات اجتماعی بسیار توجه داشت.

بعد از انقلاب او به جبهه رفته و با موضوع جنگ آثاری مرتبط ساخت. او وقتی به حج رفته بود رمی جمرات برای شیطان ساخت و نیز فضای اجتماعی بعد از انقلاب را هم بخوبی شناخت و در آثارش آورد و این نشان دهنده تعهد این هنرمند به موضوعات اجتماعی اطرافش بود. ذوقی بسیار سلیم و انسانی بسیار مهربان بود؛ غیر از این بود، جای تعجب بود چون هنرمندی بود كه با فرهنگ و فطرت سلیم و سالم خودش ذوق و زیباشناسی كهن را به فضای معاصر پیوند داد و غیر از انرژی و ساختار ذهنی پاك و دست نخورده این هنرمند نمی‌تواند چیزی باشد. از این منظر مش‌اسمال خوب توانست هم در بین روشنفكران و هم فضای اجتماعی همه اقشار جامعه جا باز كند و كار كمتر هنرمندی است كه شاید ساختارهای اجتماعی مختلف آن را بپسندند.

بسیاری از كارهای معاصر و مدرن را بسیاری از كسانی كه با سواد بصری آشنا هستند می‌پسندند و شاید مردم عادی نپسندند. اما یكی از مزیت های مش‌اسمال این بود كه هم برای مردم بومی و كوچه و بازار قابل درك و لذت بود و هم فضای هنر معاصر كارهای او را به‌عنوان استتیك می‌پسندیدند و این كمتر در میان هنرمندان ما اتفاق افتاده است.

مش‌اسمال آهن و مفتول را انتخاب كرد و این هم یكی از زیركی‌های كار او بود. بعدها خیلی‌ها آمدند با ضایعات كار كنند یا با سنگ و چوب و... اما از مزیت كار مش‌اسمال این بود كه با مفتول و آهن و میلگرد توانست آثاری بیافریند كه در عین اینكه از محكم‌ترین متریال و مواد ساخته شده اما شاید لطیف‌ترین احساسات را منتقل می‌كند و این كار بسیار سختی است كه از آهن یا مفتول بتوانید حس لطیف و زیبا را تراوش كنید و این مزیت كار اوست.

خوشبختانه آثار مش‌اسمال مورد حمایت و لطف فضاهای هنری، دانشگاه‌ها، موزه‌ها و گالری‌ها و مجموعه داران ومردم عادی كوچه و بازار قرار گرفت. اما افسوس كه به هر حال شاید نهاد و سازمان و مرجعی برای گردآوری این آثار همت نگماردند و امروز جای یك كتاب یا آلبومی از همه آثار مش‌اسمال خالی است.

محققان و دانشجویان باید بدانند مش‌اسمال از كجا شروع كرد و ساخته‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی چقدر در كارهایش چه در قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تأثیرگذار بود. جنگ و جبهه و اتفاقاتی كه مردم كوچه و بازار داشتند در آلبومی كه تاریخ‌بندی دقیقی داشته باشد می‌تواند برای تحقیق و پژوهش مفید فایده باشد. هنوز كارهای این هنرمند در دست مجموعه داران و موزه‌هاست و می‌توان این كار را كرد و جایش در فرهنگ و هنر معاصر ما خالی است امیدوارم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا فرهنگستان هنر از چاپ این كتاب حمایت كنند تا برای نسل‌های بعد بماند. شخصیت او به‌عنوان هنرمند مردمی و یونیك، مؤلف و بسیار پركار و حرفه‌ای می‌تواند برای فرهنگ و هنر ما یك نشان خوب و مشخص باشد و امروز كمتر مجموعه‌داری است كه به آثار این هنرمند نبالد و افتخار نكند.

امیدوارم فضای هنری كشور قدر و‌ شأن این هنرمندان را بیشتر بدانند و آثار این هنرمند را در كتاب‌های درسی بیشتر نشر دهند. هنرمندان خودآموخته بسیاری هستند كه استعدادشان و آثارشان دیده نشده است. این فرهنگ وهنر چند هزارساله و میراث گرانبهایی است كه در دستان هنرمندان ایرانی امكان ظهور و بروز دارد. یكی از اینها كه در شرایط خوب قرار گرفت مش‌اسمال بود امیدوارم این بستر برای سایر هنرمندان خودآموز مهیا شود.

دسترسی سریع