صادق چوبك از تاثیرگذارترین و مشهورترین نویسندگان ایرانی به شمار میرود كه او را همراه «بزرگ علوی» و «صادق هدایت» پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.
وی را به سبب دقت نظر در جزیینگریها و درونبینیها، رئالیست افراطی و حتی گاهی طبیعتگرا خواندهاند.صادق چوبك در ١4 تیر 1295 خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد. پدرش تاجر بود اما به دنبال شغل پدر نرفت و به كتاب روی آورد و تا مقطع سوم ابتدایی در مدرسه «سعادت» بوشهر درس خواند.
او در 1303 خورشیدی به بیماری مالاریا مبتلا شد و برای معالجه به شیراز نقل مكان كرد. در شیراز در مدرسههای «شفاییه»، «باقریه»، «سلطانیه» و «حیات» تحصیل كرد. نخستین مقاله چوبك در 1310 خورشیدی در روزنامه محلی «بیان حقیقت» منتشر شد. چوبك در 1314 خورشیدی در كالج آمریكایی تهران به ادامه تحصیل پرداخت و 2 سال بعد در 1316 خورشیدی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.
صادق چوبك پس از مدتی برای خدمت سربازی احضار شد. در سال دوم خدمت سربازی به خاطر تسلط بر زبان انگلیسی به عنوان مترجم، خدمتش در ستاد ارتش به پایان رسید.
چوبك در 1316 خورشیدی و پس از گرفتن دیپلم ادبی خود با همسرش به نام "قدسی خانم" ازدواج كرد كه حاصل این ازدواج 2 فرزند پسر به نامهای "روزبه" و "بابك" بود. او زمانی كه در كالج آمریكایی تهران درس میخواند با همسرش آشنا شده بود.
در 1319 خورشیدی در وزارت دارایی به عنوان تحویلدار استخدام شد. با ورود مستشاران امریكایی به عنوان مترجم آنها آغاز به كار كرد.
در نامه های متعددی كه چوبك در سال های قبل و بعد از انقلاب به دوستانش می نوشت، می توان علاقه افراطی او را به ایران و فرهنگش دید. عاشق كتاب های كلاسیك فارسی بود و از كتاب خانه اش در تهران تنها كتاب هایی كه مایل بود با خود داشته باشد، كتاب هایی بودند، امثال تاریخ بیهقی و كلیات سعدی.
صادق چوبك در اواخر عمر بیناییاش را از دست داد و در 13 تیر 1377 خورشیدی در بركلی آمریكا در ٨١ سالگی درگذشت و بنا به وصیتاش یادداشتهای منتشر نشدهاش را سوزاندند. همچنین بنا به درخواست خودش جسدش را نیز سوزانیدند.
داستانها، ترجمهها و رمانهای چوبك
صادق چوبك نخستین مجموعه داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در 1324 خورشیدی منتشر كرد. در این اثر و «چرا دریا طوفانی شد» (1328) بیشتر به توصیف مناظر میپردازد، ضمن اینكه شخصیتهای داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر كشیده میشود.
او در 1328 خورشیدی اثر دیگرش را هم كه حاوی سه داستان و یك نمایشنامه بود با عنوان «انتری كه لوطی اش مرده بود» به چاپ سپرد.
آثار دیگر وی كه برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهای «تنگسیر» (1342) و «سنگ صبور» (1345) است. تنگسیر به 18 زبان ترجمه شده و امیر نادری، فیلمساز معروف ایرانی در 1352 خورشیدی بر اساس آن فیلمی به همین نام ساختهاست. در «سنگ صبور» جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بكار گرفته شدهاست. این اثر بحثهای زیادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت.
دیگر آثار داستانی چوبك عبارتند از: "چراغ آخر" (مجموعه 8 داستان كوتاه)، "روز اول قبر" (مجموعه 10داستان كوتاه).
چوبك به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت. وی قصه معروف "پینوكیو" را با نام «آدمك چوبی» به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت وی ترجمه شد.
آخرین اثر منتشرهاش هم ترجمه حكایت هندی عاشقانهای به نام "مهپاره" بود كه در زمستان 1370 خورشیدی منتشر شد.
چوبك از نخستین كوتاه نویسان قصه فارسی است و پس از محمد علی جمالزاده و صادق هدایت، میتوان از او به عنوان یكی از پیشروان قصهنویسی جدید ایران نام برد.
سبك و ویژگی آثار چوبك
در آثار چوبك هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن میگوید؛ كودك، كودكانه میاندیشد و كودكانه هم حرف میزند، زن زنانه فكر میكند و زنانه هم حرف میزند و بدین ترتیب هر یك از شخصیتها به بهترین وجه شكل میگیرند و شخصیتپردازی موفقی ایجاد میشود كه در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان میدهد. وی در توصیف واقعیتهای زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگیهای آثار وی است. بیشتر داستانهای وی حكایت تیرهروزی مردمی است كه اسیر خرافه و نادانی هستند. چوبك با توجه به خشونت رفتاریای كه در طبقات فرودست دیده میشد، سراغ شخصیتها و ماجراهایی رفت كه هركدام بخشی از این رفتار را بازتاب میدادند.
او یك رئالیست تمام عیار بود كه با منعكس كردن چركها و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت، پیشوای فكری نسلی شود كه تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره كریه و ناخوشایندی كه از انسان بیچیز، گرسنه و فاقد رؤیا ارایه میدهد، نه تنها مبنای آرمانگرایانه ندارد، بلكه نوعی رابطه دیالكتیكی است، میان جنبههای مختلف خشونت.
او در بیشتر داستانهای كوتاهش و رمان سنگ صبور ركود و جمود زیستیای را به تصویر كشید كه اجازه خلق باورهای بزرگ و فكرهای مترقی را نمیدهد. از این منظر طبقه فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شكل گناهكار ترسیم میشود كه هرچه بیشتر در گل و لای فرو میرود.
طبق نظر منتقدان سیاهیها و زشتیهای جامعه در آثار او با زبانی ساده، به روشنی ترسیم شده است.
علاقه چوبك به سنت های فرهنگی ایران به قدری تند و تیز بود كه بدون هیچ مماشاتی حاضر نبود از روی آن ها عبور كند و نسبت به آن ها كوتاه بیاید. نقل می كنند كه در 1369 خورشیدی قرار بود در دانشگاه كالیفرنیا بزرگداشتی برای صادق چوبك برگزار كنند. در آن جلسه آدم های زیادی صحبت كردند. احمد شاملو هم به همراه همسرش به بركلی رفته بودند و می خواستند در آن جلسه صحبت كنند كه چوبك تمایلی به این كار نداشت.